๑๑ مشـــاعره با واژهـ ๑๑

ghasedak69

New member
هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌اى
آن جا برای عشق شروعی مجدداست
 

Prof.Abdi

New member
اسم تاپیک چیه؟ مشاعره با واژه!:65d6a5d6s:
واژه کبوتر

کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید
قضا همی بردش تا به سوی دانه دام

کلمه بعدی: جوانی

معذرت ! اشتباه از من بود! جا انداختمش! ميخواستم بنويسم كر!

- - - Updated - - -

هر چند حال و روز زمین و زمان بد است
یک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌اى
آن جا برای عشق شروعی مجدداست

واژه بعدي رو لطف كن بگو!
 

ghasedak69

New member
زيبـاتر از مهـر و مـاه است ، مژگـان ارديبهشتي

عشق از ازل خانه دارد ، در جان ارديبهشتي

مانند چشمه زلال است ، پاک و لطيف و صميمي

بي انتهـا مثل دريـاست ، چشمـان ارديبهشتي


کلمه بعد : قاصدک
 

ATJAVAD

New member
قاصدک شعر مرا از بر کن.. برو ان گوشه باغ.. سمت ان نرگس مست.. و بخوان در گوشش.. و بگو باور کن.. يک نفر ياد تو را... دمي از دل نبرد
فراق
 

BioScientist

New member
بی کسی بین که نکرده‌ست به شبهای فراق
هیچکس غیر غم روی تو غم‌خواری ما

واژه بعدی: تاریخ
 

ATJAVAD

New member
آه ای خدا کمک کن
من بی صدا نمونم
تاریخ عشقو باید
با عاشقا بخونم


نسيم
 

ghasedak69

New member
به کجا چنین شتابان ؟

گون از نسیم پرسید

دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری

کلمه بعد: جوان
 

ATJAVAD

New member
هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هر گه که ياد روی تو کردم جوان شدم

من پیر سال و ماه نیم یار بیوفاست

بر من چو عمر می گذرد پیر از آن شدم

صبر
 

rotbeyek92

New member
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم .
همان يك لحظه اول، كه اول ظلم را ميديدم از مخلوق بي وجدان
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر، ويرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه در همسايه صدها گرسنه
چند بزمي گرم عيش و نوش ميديدم
نخستين نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پيمانه ميكردم .
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه مي ديدم يكي عريان و لرزان، ديگري پوشيده از صد جامه رنگين
زمين و آسمان را واژگون مستانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
نه طاعت ميپذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان ، سبحه صد دانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
براي خاطر تنها يكي مجنون صحرا گرد بي سامان
هزاران ليلي ناز آفرين را كو به كو، آواره و ديوانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان
سراپاي وجود بي وفا معشوق را، پروانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
بعرش كبريايي، با همه صبر خدايي
تا كه ميديدم عزيز نابجايي، ناز بر يك ناروا گرديده خواري ميفروشد
گردش اين چرخ را وارونه ، بي صبرانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم
كه ميديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنه اين علم عالم سوز مردم كش
بجز انديشه عشق و وفا ، معدوم هر فكري
در اين دنياي پر افسانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و
تاب تماشاي تمام زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من بجاي او چو بودم
يكنفس كي عادلانه سازشي ، با جاهل و فرزانه ميكردم
عجب صبري خدا دارد ! عجب صبري خدا دارد ! رحیم ی کرمانشاهی


وجدان
 

mohana

Well-known member
.
.

بیا به بیشه و آزاد زندگانی کن
برای خوردن و خوش زیستن، مکش وجدان


کلمه بعدی: خیال
 

elham2012

New member
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست / حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست

کلمه بعدی:زنبور
 

Maryam.A

Well-known member
چه غم دارم ز نیش عقرب ای ماه
چو غرق شهد چون زنبورباشم
خمش کردم ولیکن عشق خواهد
که پیش زخمه اش طنبور باشم

با کلمه: حسرت
 

Hossein2468

New member
غرق خون بود و نمی مرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم


بعدی:آینده
 

BioScientist

New member
چند روزی است که تنھا به تو می اندیشم
از خودم غافلم اما به تو می اندیشم
اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود
پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم

واژه بعدی: سراب
 

NB92

New member
امشب از باده‌ي غم، مدهوشم
كه مي از خون جگر مي‌نوشم
گر مي از جام تجلي ندهي،
مي‌كني تا به ابد خاموشم
ديرگاهي‌ست كه از شط سراب
عطش وصل تو را مي‌نوشم
گرچه من، قطره‌ام اي ساحل انس،
به سويت، موج زند آغوشم
گاهي از خانه‌ي دل مي‌پيچد
رنگ بازآمدنت در گوشم
شده در بزم محبت، عمري
جامه‌ي مهر و وفا تن‌پوشم

واژه بعدی: رنج
 

FARNAZz

Member
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
اینک ای جان نگران باش که جای تو کجاست
چه پریشانم ازین فکر پریشان شب و روز
که شب و روز کجایی و کجای تو کجاست

آدم
 

diyana.m

New member
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتندو به پیمانه زدند
بعدی:
زندگی
 

FARNAZz

Member
زندگی چون ساعت شماطه دار کهنه اي
از توقف ها و رفتن هاي یکسان پر شده ست
چاي می نوشم که با غفلت فراموشت کنم
چاي می نوشم ولی از اشک، فنجان پر شده ست

مهر
 

BioScientist

New member
چون به ترازوی عشق هر دو برابر شدیم
مهر تو کم می‌شود، عشق من افزون چراست؟

واژه بعدی: حُسن
 
آخرین ویرایش:

FARNAZz

Member
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت

دنیا
 
بالا