๑๑ مشـــاعره با واژهـ ๑๑

NB92

New member
دنیایی این روزای من درگیر تنهایی شده
تنها مدارا می کنم دنیا عجب جایی شده

آدم
 

FARNAZz

Member
اين روزا آدما کمن پشت نقاب پنجره
کمتر ميبيني کسي رو که تا ابد منتظره
مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي کنن
حقا که بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن

لب
 

NB92

New member
بنویسید به دیوار سکوت

عشق سرمایه هر انسان است

بنشانید به لب حرف قشنگ

حرف بد وسوسه شیطان است

و بدانید که فردا دیر است

و اگر غصه بیاید امروز

تا همیشه دلتان درگیر است

پس بسازید رهی را که کنون

تا ابد سوی صداقت برود

و بکارید به هر خانه گلی

که فقط بوی محبت بدهد

محبت
 

FARNAZz

Member
عكسا و يادگاريات نه اونا رو پس نمي دم
ديگه برام تجربه شد دلو به هيچ کس نمي دم
مي شينم و با رؤياهام يه وقتا خلوت مي کنم
دلم گرفت به عروسك ، گاهي محبت مي کنم
اون حرفامو گوش مي کنه تو هر زمون و فرصتي
بدون هيچ توقعي ، بدون هيچ خيانتي
خب ديگه حرفي ندارم هيچي به جز خداحافظي
اونم بذار پاي يه جور ، رسم قديم کاغذي

تکرار
 

Maryam.A

Well-known member
چه میخوانی تو ای بلبل همه تکرار می خوانی
همان یک داستان را هر سحر صد بار می خوانی
اگر من یک سخن تکرار گویم خرده می گیرند
کسی با تو نمی گوید که از پیرار می خوانی

بعدی: محفل
 

NB92

New member
در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم

گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم

در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

بعدی :خورشید
 

ATJAVAD

New member
من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است

راه دل خود را نتوانم که نپویم

هر صبح در آئینه ی جادویی خورشید

چون می نگرم او همه من ،من همه اویم


برگ
 

FARNAZz

Member
گل صد برگ تمنا کو
اشک و لبخند و تماشا کو
آن همه قول و غزل ها کو
باز امشب شب بارانی است
از هوا سیل و بلا ریزد
بر من و عشق غم آویزم
اشک از چشم خدا ریزد

اشک
 

bioelectric

New member
چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم
چای مینوشم و از اشک فنجان پر شدست

با آغوش
 

bioelectric

New member
غم که می اید در و دیوار شاعر میشود
در تو زندانی ترین رفتار شاعر میشود

با زلف
 

leylii

New member
از باده بهاری چون زلف تو به خود می پیچم
گویی همه در گوشم پیغام دهد یاد از تو
وصل
 

bioelectric

New member
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه

با گل
 

leylii

New member
ز بوی زلف تو مفتونم ای گل
زرنگ روی تو دلخونم ای گل
بیقرار
 

bioelectric

New member
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن ، عادت کم حوصله هاست


با بلبل
 

bioelectric

New member
دنیای ز غم معطرت مال خودت
این دیده ی تا ابد ترت مال خودت

ما قید پرنده تر شدن را زده ایم
ای عشق بیا بال و پرت مال خودت

با گریه
 

@parisa

New member
دنیای ز غم معطرت مال خودت
این دیده ی تا ابد ترت مال خودت

ما قید پرنده تر شدن را زده ایم
ای عشق بیا بال و پرت مال خودت

با گریه
سر بده آواز هق هق خالی کن دلی که تنگه
گریه کن گریه قشنگه گزیه سهم دل تنگه
تلافی
 

bioelectric

New member
عاقبت ظلم تو رو یه روز تلافی می کنم
اشکامو پاک می کنم با دل تبانی می کنم

با ابرو
 

@parisa

New member
اگرچه مرغ زیرک بود حافظ در هواداری
به تیر غمزه صیدش کرد چشم آن کمان ابرو...!
سرسپرده
 
بالا