๑๑ مشـــاعره با واژهـ ๑๑

[mohana]

.
.
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

کلمه بعدی: پنهان​

 

[a_67]

ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم/تو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنم

کلمه ی بعدی: آفتاب
​

 

[mohana]

.
.

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
كان چهره ی مشعشع تابانم آرزوست

کلمه بعدی: شکست​

 

[BioScientist]

وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم
وفا نکردی و کردم به سر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی، ای فــروغ امــیدم

واژه بعدی: لحظه

 

[Maryam.A]

دولت شب ها و توفیق دعا از دست رفت
لحظه ی معراج ما آن لحظه ی ناب بود

با واژه: صوفی

 

[Prof.Abdi]

چو صوفيان به كوي تو چله نشسته ام ولي

براي صوفي رهت تو چله وا نميكني
كلمه بعدي‌: هفت سين

 

[mohana]

.
.
شاها روا مدار که بر جای هفت سین
با هفت شین کسی شب نوروز سر کند
شکوا و شیون‌ و شغب‌ و شور و شین را
با ذکر شه شریک دعای سحر کند

کلمه بعدی: شب​

 

[diyana.m]

شب به کاشانه ی اغیار نمی باید بود
غیر را شمع شب تار نمی باید بود
بعدی: مونس

 

[FARNAZz]

ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش
در آینه ی اهل نظر چهره نما باش
کار دل ما بین که گره در گره افتاد
گیسو بگشا و بنشین، کارگشا باش

دنیا

 

[BioScientist]

آغاز دنیایم تویی، پایان دنیا تو
دیروزهای دور تو، امروز و فردا تو
قلب مرا با خود ببر، هر جا که می خواهی
حالا که نبض لحظه هایم می زند با تو

واژه بعدی: پرواز

 

[FARNAZz]

در کنج قفس می کشدم حسرت پرواز
با بال و پر سوخته پرواز چه سازم
گفتم که دل از مهر تو برگیرم و هیهات
با این همه افسونگری و ناز چه سازم

دل

 

[BioScientist]

دلم به وسعت دریا، ولی چه چاره اگر باز
غمی سماجت یک رودخانه داشته باشد؟
غمی شرور و دلی مضطرب، چگونه عقابی
کنار فاخته یی آشیانه داشته باشد؟!

واژه بعدی: ریاضی

 

[Hossein2468]

واژه بعدی: ریاضی

50):

:65d6a5d6s::65d6a5d6s:

 

[FARNAZz]

این ریاضی درس اسان بود و بس
چشم ما چون ابر گریان بود و بس!!
در مسایل مانده بودیم روز و شب
مغزمان از غصه ویران بود و بس

فردا

 

[BioScientist]

50):

:65d6a5d6s::65d6a5d6s:

اساس علم ریاضی به باد خواهد رفت
اگر که مسئله ها عاشقانه حل بشود

این ریاضی درس اسان بود و بس
چشم ما چون ابر گریان بود و بس!!
در مسایل مانده بودیم روز و شب
مغزمان از غصه ویران بود و بس

فردا

از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن
فردا که نیامدست فریاد مکن
بر نآمده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

واژه بعدی: چشمانش

 

[Hossein2468]

لبخند من گم شد میان قند چشمانش
زیباترین تصویر شد لبخند چشمانش
بعدی:رخسار

 

[Prof.Abdi]

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد صبر و آرام تواند به من مسکین داد
كلمه بعد : زيست

 

[elham2012]

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی بادهٔ گلرنگ نمی‌باید زیست
با:پنجه

 

[ROJO]

گفت پیش آ، کس خری چون تو ندید *** پیشش آمد پنجه زد او را درید
چون ندیدش مغز و تدبیر رشید *** در سیاست پوستش از سر كشید


خوشا

 

[mohana]

.
.
خوشا دردی كه درمانش تو باشی
خوشا راهی كه پایانش تو باشی
خوشا چشمی كه رخسار تو بیند
خوشا ملكی كه سلطانش تو باشی
​

کلمه بعدی: غافل