در نااميدي بسي اميد است
پايان شب سيه سپيد است
كلمه بعدي: فاني
در نااميدي بسي اميد است
پايان شب سيه سپيد است
كلمه بعدي: فاني
جانان من سفر کرد با او برفت جانم
باز آمدن از ایشان پیداست، آن من کو
کلمه بعدی خون
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
با آینه
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
با اشک
نکرده اشک منت رفع سوء ظن . چه کنم ؟ تو بد گمانی و ما را جز این گواهی نیست
شمع
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
راز