کمی برای سادگی ام...
- نویسنده موضوع Artmis.a
- تاریخ شروع
Artmis.a
New member
آهـــــــــای فلانی !
یـــادت باشــد ...
کـــم حوصلـه ســت ..
ظـاهـــرش جـــدیست ..
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـی اش بـه وسعـت یک اقــیـانــوس است !
بــد قـول نــیـست .. امـــا گرفتار است
با او راه بیا....!
خــستـه کـه بــاشـد ..
تــنهـایش بــگــذار ...!
تودار است ..
اما صبر کن خودش بعد حرفهایش رامی گوید !
او تمام دنیای من است ...
مبادا بیازاریش ....
یـــادت باشــد ...
کـــم حوصلـه ســت ..
ظـاهـــرش جـــدیست ..
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـی اش بـه وسعـت یک اقــیـانــوس است !
بــد قـول نــیـست .. امـــا گرفتار است
با او راه بیا....!
خــستـه کـه بــاشـد ..
تــنهـایش بــگــذار ...!
تودار است ..
اما صبر کن خودش بعد حرفهایش رامی گوید !
او تمام دنیای من است ...
مبادا بیازاریش ....
rainsavor
New member
این کیه این طور اذیتت کرده برم دخلش بیارم7977cujr38iyymsu8: ثانیه ها رو نشمار واسه کسی که رفتهههههههه
:13:
7977cujr38iyymsu8:7977cujr38iyymsu8:
zErOOn3
Well-known member
1: جدیداً اسم خیانت شده یه اشتباه …
2: که باید ببخشی و فراموش کنی
3: وگرنه محکوم می شی به کینه ای بودن...!
سلام ...
1 : ددستـــه ...
2: اگه مــا کسیـــو نبخشیــم ... کسی ما رو می بخشــه ... (بخشیـــدن آســونه ولی این فراموش کردن ...)
3: آره اینم ب*ع*ض*ی مــواقــه می 3دقـــه ...
و ...
بیخیــال آجـــی ... بـاقی زندگــی رو بچسبیــم که داره می ذگــره هــــا ...
:riz304:
Artmis.a
New member
از مادرم آموخته ام سادگی ام را
در اوج سرافرازی ام افتادگی ام را
صد عقل مرکب، دل پیچیده بباید
تا درک کند کیفیت سادگی ام را
سوگند به عالم که به عالم نفروشم
ارث پدرم جرأتم آزادگی ام را
ساقی! اگرم تا پر عنقا برسانیم
از کف ندهم دولت افتادگی ام را
عمری ست که شرمنده شد از زندگی ام مرگ
چون دید به شوق سفر، آمادگی ام را!
دل نیست، زبان نیست قلم نیست توان نیست
تا شرح دهم این همه دلدادگی ام را
در اوج سرافرازی ام افتادگی ام را
صد عقل مرکب، دل پیچیده بباید
تا درک کند کیفیت سادگی ام را
سوگند به عالم که به عالم نفروشم
ارث پدرم جرأتم آزادگی ام را
ساقی! اگرم تا پر عنقا برسانیم
از کف ندهم دولت افتادگی ام را
عمری ست که شرمنده شد از زندگی ام مرگ
چون دید به شوق سفر، آمادگی ام را!
دل نیست، زبان نیست قلم نیست توان نیست
تا شرح دهم این همه دلدادگی ام را
zErOOn3
Well-known member
سلام ...
1: خـــدا رو شکر گیر خیانت که چه عرز شــود همون عاشقی و... که میگینــم نیوفتــادیـــتندــی (ای ول به خودمــون) :smilies-azardl (113
ولـــی دیدیــم یا شنیـدیم که یه چیزایی می گیــم ... میدونیم سخته ... ولــی تــا کی بفکریمــش ... از دس میریــم خب ...
یه سوال : چــرا نمی تونیــن ببخشیــن ؟؟؟ (فراموشی یه چیز دیگــس که خیلی سخته انجومــش) ...
خودمــونم اشتباه کردیــم ... 100 % ... (خیانت نیســآ) خب خیانتم نـــوعی اشتباه ــه ... نــه خود اشتباه ... هیچ تبصره ای چیزی نداره ... که ببخشیمــش ...
2: نــــه آجی نباید خودمــونو وا3 یه دور دیگه آماده کنیم ... آدم عاقل که از یه زاویــه دوبار گل نمی خوره (زاویه بسته) ....
بــــاید ... چی میگن ... آهان ... درس گرفــت ... تجــربه ... و ..
...
خلا3 :
اگــه نمی خایــن امزاتــــون م3 مـــا شـــــــــــــــه ... ـــــــــــه ... نتـــونشیــم ...
:riz513:
mosaferkocholo
New member
آخی حدیث جان
هر وقت دلم میگیره میام تو این اینجا نوشته هاتو میخونم
دوسشون دارم انگار حرفای دلمه و اون احساسی که اون لحظه دارم
یه وقتایی بی خیالم و اون وقت به همه با افکار مثبت و گذشت رو نشون میدم اما یه وقتایی که دلم میگیره گذشه هام میان جلو چشم هر کار میکنم حرفایی که خودم واسه دلداری دیگران میزدم اصلا یادم نمیاد یادمم بیاد قبول نمیکنم راستش بعضی چیز هارو نمیشه فراموش کرد قبلا سعی میکردم از فکر کردن و بغض کردن فرار کنم و خودمو بعد گریه سرزنش میکردم اما این روزا دیگه نمیتونم دارم با دردم کنار میام خودمو واسه دل تنگیام آزار نمیدم گریم که میاد خودم با حس او و گریه هام حال میکنم به خودم میگم بغضو بشکن گریه کن نمیتونی جلو بغضو به اشکام اجازه میدم که جاری شه 2 ساعت گریه میکنم بعد خدا رو صدا میزنم دوباره سعی میکنم زندگی کنم خودمو خوشحال کنم ولی اگر بخوام جلو بغضمو بگیرم رها نمیکنه تا چند هفته روزامو خراب میکنه تا اینکه اشکمو در بیاره واسه همین جلویه گریمو دلتنگیمو نمیگیرم این بهتره
هر وقت دلم میگیره میام تو این اینجا نوشته هاتو میخونم
دوسشون دارم انگار حرفای دلمه و اون احساسی که اون لحظه دارم
یه وقتایی بی خیالم و اون وقت به همه با افکار مثبت و گذشت رو نشون میدم اما یه وقتایی که دلم میگیره گذشه هام میان جلو چشم هر کار میکنم حرفایی که خودم واسه دلداری دیگران میزدم اصلا یادم نمیاد یادمم بیاد قبول نمیکنم راستش بعضی چیز هارو نمیشه فراموش کرد قبلا سعی میکردم از فکر کردن و بغض کردن فرار کنم و خودمو بعد گریه سرزنش میکردم اما این روزا دیگه نمیتونم دارم با دردم کنار میام خودمو واسه دل تنگیام آزار نمیدم گریم که میاد خودم با حس او و گریه هام حال میکنم به خودم میگم بغضو بشکن گریه کن نمیتونی جلو بغضو به اشکام اجازه میدم که جاری شه 2 ساعت گریه میکنم بعد خدا رو صدا میزنم دوباره سعی میکنم زندگی کنم خودمو خوشحال کنم ولی اگر بخوام جلو بغضمو بگیرم رها نمیکنه تا چند هفته روزامو خراب میکنه تا اینکه اشکمو در بیاره واسه همین جلویه گریمو دلتنگیمو نمیگیرم این بهتره