کمی برای سادگی ام...

marzi ba

Well-known member
پیرمردبه من نگاه کردوپرسید
چندتادوست داری؟
گفتم چرابگم ده یابیست تا...
جواب دادم فقط چندتایی


پیرمردآهسته ودرحالیکه سرش راتکان می دادگفت:
توآدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری
ولی درموردآنچه که می گویی خوب فکرکن
خیلی چیزهاهست که تو نمی دونی


دوست فقط اون کسی نیست که
توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که توراازتاریکی
وناامیدی بیرون می کشد
درست هنگامی دیگرانی که توآنهارادوست
می نامی سعی دارند تورابه درون آن بکشند



دوست حقیقی کسی است
که نمی تونه تورارها کنه
صدائیه که نام تورازنده نگه می داره
حتی زمانی که دیگران تورابه فراموشی سپرده اند


امابیشترازهمه دوست یک قلب است
یک دیوارمحکم وقوی
درژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق هاازآنجامی آید!
پس به آنچه می گویم خوب فکرکن
زیراتمام حرفهایم حقیقت است

 

mw.ashel

New member
77758621882872413335.jpg
 

love virology

New member
شب های ملال آور پاییز است
هنگام غزل های غم انگیز است
گویی همه غم های جهان امشب
در زاری این بارش یکریز است
ای مرغ سحر ناله به دل بشکن
هنگامه ی آواز شباویز است
دورست ازین باغ خزان خورده
آن باد فرح بخش که گلبیز است
ساقی سبک آن رطل گران پیش آر
کاین عمر گران مایه سبک خیز است
خکستر خاموش مبین ما را
باز آ که هنوز آتش ما تیز است
این دست که در گردن ما کردند
هش دار که با دشنه ی خونریز است
برخیز و بزن بر دف رسوایی
فسقی که در این پرده ی پرهیز است
سهل است که با سایه نیامیزند
ماییم و همین غم که خوش آمیز است

هوشنگ ابتهاج

- - - Updated - - -

شب های ملال آور پاییز است
هنگام غزل های غم انگیز است
گویی همه غم های جهان امشب
در زاری این بارش یکریز است
ای مرغ سحر ناله به دل بشکن
هنگامه ی آواز شباویز است
دورست ازین باغ خزان خورده
آن باد فرح بخش که گلبیز است
ساقی سبک آن رطل گران پیش آر
کاین عمر گران مایه سبک خیز است
خکستر خاموش مبین ما را
باز آ که هنوز آتش ما تیز است
این دست که در گردن ما کردند
هش دار که با دشنه ی خونریز است
برخیز و بزن بر دف رسوایی
فسقی که در این پرده ی پرهیز است
سهل است که با سایه نیامیزند
ماییم و همین غم که خوش آمیز است

هوشنگ ابتهاج
 

bioshimi93

New member
منتظر باش اما معطل نشو!

تحمل کن اما توقف نکن!

قاطع باش اما لجباز نباش!

صریح باش اما گستاخ نباش!

بگو آری اما نگو حتما!

بگو نه اما نگو ابداً!

شکست بخور اما دوباره تلاش کن!

که اگر چنین کنی بی تردید موفقی!
 

varia

Well-known member
ای قوم به حج رفته کجایید؟ کجایید ؟
معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه ی دیوار به دیوار
در بادیه سر گشته شما در چه هوایید؟
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم حاجی و هم خانه و هم کعبه شمایید
صد بار از آن راه بدان خانه برفتید
یکبار از این خانه برین بام برایید
گرقصدشمادیدن آن خانه جان است
اول رخ آیینه به صیقل بزدایید
احرام چو بستید ازآن خانه برستید
ازخرقه ناموس به کلی به درآیید
آن خانه لطیفست نشانهاش مگویید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
کودسته ای از گل؟اگرآن باغ بدیدید
کوگوهری ازجان ؟اگر از بحر جدایید
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
(دیوان شمس تبریزی)
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahii

nanaz

New member
گـاهـى …

دلـت”بـه راه” نیسـت !!

ولـى سـر بـه راهـى …

خـودت را میـزنـى بـه “آن راه” و میـروى …

و همـه ، چـه خـوش بـاورانـه فکـر میکننـد …

کـه تــــو … “روبـراهـى”….!
 

shaghayegh 71

New member
گاهي بايد ساده بود
ساده بود گذشت.
گاهي بايد ساده بود ونوشت:
ساده است عشق اگر صداقت باشد...
ساده است دنيا اگرقلبي مهربان بين ادمهاباشد...!
ساده است گذشت اگه كمي بخشش باشد..
پس بياييد ساده باشيم
مثل اب...
مهتاب...
شبتاب...

- - - Updated - - -

گاهي بايد ساده بود
ساده بود گذشت.
گاهي بايد ساده بود ونوشت:
ساده است عشق اگر صداقت باشد...
ساده است دنيا اگرقلبي مهربان بين ادمهاباشد...!
ساده است گذشت اگه كمي بخشش باشد..
پس بياييد ساده باشيم
مثل اب...
مهتاب...
شبتاب...
 

ZOT

New member
همینکه میرسه خونه گوشیش رو از جیبش در میاره تا وای فای رو روشن کنه! هنوز لباسهاش رو از تنش درنیاورد و خستگیه راه رو دوششه اما . . . اما نمیدونم داره دنبال چی میگرده! خودش خوب میدونه اگر هزار سال هم این گوشی را اصلا خاموش کنه و بذاره گوشه ی اتاق توی یه صندوقچه کسی سراغش رو نمیگیره ببینه مرده یا زنده اس! خودش میدونه تو این فاصله که نبوده هیچکسی رو نداره که واسش پیام بده بگه کجا بودی عزیزم؟ میدونی دلم واست چقد تنگ شده بود!؟ ولی با همه ی اینا بازم گوشی رو میگیره دستش بهش ور میره! ولی آره فقط ور میره بعد پرتش میکنه یه گوشه و میره! خودش میدونه کسی نه دلش واسش تنگ شده نه کسی منتظرش بوده و نه . . .
 

mw.ashel

New member
يك روز از پسِ يك اتفاق؛ بزرگ مي شوي !
روز اول حالت سنگين مي شود
گيج مي شوي
هرلحظه گمان مي كني دنيا خراب مي شود
وسط سرت
و تمام
روز دوم چشمهايت تب مي كند؛ مي سوزد
ولي حالت ديگر به سنگينيِ ديروز نيست
روز سوم
امان از روز سوم كه وقتي به نيمه مي رسد
خودت را برمي داري
مي روي گوشه اي
و مي باري و مي باري و مي باري
به حال تمام خوش باوري هايت
به حال تمام روياهايت
به حال خواستن هايي كه خواسته نشد
حرف هايي كه گفته نشد
و دلي كه ديده نشد
مي باري و مي باري و مي باري
و بعد تمام
از پسِ تمام اشك هايت
بزرگ مي شوي
گفته بودم
گاهي اتفاق ها درست مي افتد
وسط خوش باوري هايت .
گاهي خدا آنقدر دلش به حالِ
باورهايِ ساده ي ما مي سوزد
كه زمين مي زند ما را با همان باورها
و بعد كنارمان مي ايستد
دستش را دراز مي كند
و ما را از دوباره شروع مي كند
با يك زخم
كه يادمان باشد
گاهي سادگي
درماندگی می آورد.
 

mw.ashel

New member
فاصله ات را با آدمها حفظ کن...
برای شناختن آدمها
اینقدر عجله نداشته باش ،
روزگار ، ذات تک تک آدمها را
به تو نشان می دهد
و تو میرنجی از خودت
و قضاوتهای عجولانه ی زود هنگامت...


یک روز به آدمها نگاه میکنی
و میبینی آنهایی که فکر می کردی بد هستند ،
برایت بزرگترین کارها را کرده اند
و آنها که دوستشان داشتی
و فکر می کردی همیشه دستت را
برای بلند شدنت از زمین می گیرند
زمینت زده اند
آنقدر محکم
که صدای خورد شدن استخوانهایت را
با تمام وجود شنیده ای...


آدمها را قضاوت نکن
روزگار بهترین قاضی است
ذهنت را از خوبی و بدی آدمها پر نکن
به حرفهای قشنگشان دل نبند
و از حرفهای نازیبایشان نرنج...


اندیشه و باور ما :
ذهنی زیبا ، برتر از ظاهری زیباست.
 

ایزو

New member
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید.
دل من گرفته زین جا!
هوس سفر نداری
زغبار این بیابان؟
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم.
به کجا چنین شتابان ؟
به هر آن کجا که باشد بجز این سرا سرایم.
سفرت به خیر اما
تو و دوستی خدا را
گر از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی...
به شکوفه ها
به باران
برسان سلام ما را...
 

bioshimi93

New member
فاصله ات را با آدمها حفظ کن...
برای شناختن آدمها
اینقدر عجله نداشته باش ،
روزگار ، ذات تک تک آدمها را
به تو نشان می دهد
و تو میرنجی از خودت
و قضاوتهای عجولانه ی زود هنگامت...


یک روز به آدمها نگاه میکنی
و میبینی آنهایی که فکر می کردی بد هستند ،
برایت بزرگترین کارها را کرده اند
و آنها که دوستشان داشتی
و فکر می کردی همیشه دستت را
برای بلند شدنت از زمین می گیرند
زمینت زده اند
آنقدر محکم
که صدای خورد شدن استخوانهایت را
با تمام وجود شنیده ای...


آدمها را قضاوت نکن
روزگار بهترین قاضی است
ذهنت را از خوبی و بدی آدمها پر نکن
به حرفهای قشنگشان دل نبند
و از حرفهای نازیبایشان نرنج...


اندیشه و باور ما :
ذهنی زیبا ، برتر از ظاهری زیباست.

:rose::rose::rose:لایک
 
بالا