کمی برای سادگی ام...

parnia

New member
یادت هست مادر؟
اسم قاشق راگذاشتی قطار،هواپیما،کشتی،تا یک لقمه بیشتر بخورم!
یادت هست مادر؟
شدی خلبان،ملوان،لوکومتیوران،میگفتی بخور تا بزرگ بشی،آقا بشی،خانوم طلا بشی و من عادت کردم هرچیزی رابدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم…
حتی این بغض‌های نترکیده ام را…
 

parnia

New member
گفتم:چقد احساس تنهایی میکنم؛
گفت:من نزدیکم[بقره/۱۸۶]
گفتم:توهمیشه نزدیکی،من دورم!کاش میشد به تو نزدیک بشوم!
گفت:هرصبح و عصر،پروردگارت رو پیش خودت،با خوف و تضرع و باصدای آهسته یاد کن.[اعراف/۲۰۵]
گفتم:این هم توفیق میخواهد.
گفت:دوست ندارید خدا شما را ببیند؟[نور/۲۲]
گفتم:معلومه که دوست دارم مرا ببخشی.
گفت:پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید.[هود/۹۰]
گفتم:بااین همه گناه آخر چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت:مگر نمیدانید خدا توبه را از بنده‌هایش قبول میکند؟[توبه/۱۰۴]
گفتم:دیگر روی توبه ندارم!
گفت:خداعزیز وداناست،او آمرزنده گناه است وپذیرنده توبه.[غافر/۳]
گفتم:بااین همه گناه،برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت:خدا همه گناه‌هارا می‌بخشد![زمر/۵۳]
گفتم:یعنی اگر بازهم بیایم،بازهم مرا می‌بخشی؟
گفت:(چراکه نه؟)به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟[آل عمران/۱۳۵]
گفتم:نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم!آتشم میزند؛ذوبم میکند؛عاشق میشوم؛توبه میکنم!
گفت:(این رابدان که)خدا هم توبه کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد.[بقره/۲۲۲
 

parnia

New member
وزهای بارانی را خیلی دوست دارم …

معلوم نمی‌شود منتظرِ تاکسی هستی یا آواره ی خیابان‌ها

بخارِ هوا مال سرماست یا دود سیگار

روی گونه ات اشک هست یا دانه‌های باران …
 

parnia

New member
از چوپان پیر پرسیدم: چه خبر؟

لبخند تلخی زد وگفت : گــــــــرگ شد آن گوسفندی که سالها نوازشش کردم…
 

parnia

New member
حوا ک باشی
بعضی ھا ھوابرشان میدارد
ک
آدمند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

parnia

New member
شاید برات عجیب باشه این همه آرامشم..
خودمانی میگویم :
به آخر که برسی فقط نگاه میکنی
 

Artmis.a

New member
گفتم:چقد احساس تنهایی میکنم؛
گفت:من نزدیکم[بقره/۱۸۶]
گفتم:توهمیشه نزدیکی،من دورم!کاش میشد به تو نزدیک بشوم!
گفت:هرصبح و عصر،پروردگارت رو پیش خودت،با خوف و تضرع و باصدای آهسته یاد کن.[اعراف/۲۰۵]
گفتم:این هم توفیق میخواهد.
گفت:دوست ندارید خدا شما را ببیند؟[نور/۲۲]
گفتم:معلومه که دوست دارم مرا ببخشی.
گفت:پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید.[هود/۹۰]
گفتم:بااین همه گناه آخر چه کاری میتوانم بکنم؟
گفت:مگر نمیدانید خدا توبه را از بنده‌هایش قبول میکند؟[توبه/۱۰۴]
گفتم:دیگر روی توبه ندارم!
گفت:خداعزیز وداناست،او آمرزنده گناه است وپذیرنده توبه.[غافر/۳]
گفتم:بااین همه گناه،برای کدام گناهم توبه کنم؟
گفت:خدا همه گناه‌هارا می‌بخشد![زمر/۵۳]
گفتم:یعنی اگر بازهم بیایم،بازهم مرا می‌بخشی؟
گفت:(چراکه نه؟)به جز خدا کیست که گناهان را ببخشد؟[آل عمران/۱۳۵]
گفتم:نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم!آتشم میزند؛ذوبم میکند؛عاشق میشوم؛توبه میکنم!
گفت:(این رابدان که)خدا هم توبه کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد.[بقره/۲۲۲

:rose::rose::rose::rose:
 

Artmis.a

New member
کاش کودک بودم که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می بردم و آسوده اشک می ریختم !

بزرگ که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی …
 

nusha

New member
کاش کودک بودم که به هر بهانه ای به آغوشی پناه می بردم و آسوده اشک می ریختم !

بزرگ که باشی باید بغضهای زیادی را بیصدا دفن کنی …

حیف ک نمیشه ی پستو صد بار لایک کرد ..... لاااااااااااااااایک :rose:
 

@... zahra

New member
آنجا را نمی دانم...
اما...
اینجا تا پیراهنت را سیاه نبینند باور نمیکنند چیزی را از دست داده ای
 

varia

Well-known member
دلخــــور که میشَـوم ,

بغـض میــکنم می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم کامنـت مینویسـم ُ صورتک میگــذارم صورتکی که میخنـدد و پشتـش قایم میشــوم

که فکـــر کنی میخنــدم و بخنـــدی...

اشکهایم میـــــــآیند و من مدام با صورتک مجازی ام میخندم :dadad4:


حدیث خانوم اینارو از کجا مینویسی؟ بابا کمی خوشحال باش،آدمی که از اینجور متن ها خوشش بیاد بعد یه مدتی میشه مثله ... بیخیال ، تفکرت رو عوض کن، زندگی اینه، خواه تلخ و خواه شیرین هست زیبا
.
.
.
حرفایی گه خودمم بهشون عمل نمیکنم.
 

Artmis.a

New member
حدیث خانوم اینارو از کجا مینویسی؟ بابا کمی خوشحال باش،آدمی که از اینجور متن ها خوشش بیاد بعد یه مدتی میشه مثله ... بیخیال ، تفکرت رو عوض کن، زندگی اینه، خواه تلخ و خواه شیرین هست زیبا
.
.
.
حرفایی گه خودمم بهشون عمل نمیکنم.

من دوستشون ندارم اینا عیناً حرفای دله خودمه


فکر کنم منم مصداق همون خودکار شکیلی هستم که به پدر تشبیهش می کنن


اگه اینجا هم ننویسم...

بگذریم... :sad:
 

varia

Well-known member
من دوستشون ندارم اینا عیناً حرفای دله خودمه


فکر کنم منم مصداق همون خودکار شکیلی هستم که به پدر تشبیهش می کنن


اگه اینجا هم ننویسم...

بگذریم... :sad:
کجا بگذریم؟ با گذشتن چی میشه؟اخه کی حل میشه ؟

نگذریم چیکار کنیم؟! باشه بگذریم ولی میترسم این سایت با وجود افرادی مثله شما و من بشه ماتم خونه!!!
 

Artmis.a

New member
غمگینــم …

مثل عکسـی در اعلامیــــهی ترحیـــــم. . . .

کـــه ” لـــبخنــدش ” .. دیگــران را ” مـی گــریـانـد “
 

Artmis.a

New member
کجا بگذریم؟ با گذشتن چی میشه؟اخه کی حل میشه ؟

نگذریم چیکار کنیم؟! باشه بگذریم ولی میترسم این سایت با وجود افرادی مثله شما و من بشه ماتم خونه!!!

چشم دیگه خیلی کم میام:dadad4:

ببخشید ناراحتتون کردم:riz304:
 

parnia

New member
کجا بگذریم؟ با گذشتن چی میشه؟اخه کی حل میشه ؟

نگذریم چیکار کنیم؟! باشه بگذریم ولی میترسم این سایت با وجود افرادی مثله شما و من بشه ماتم خونه!!!
منم اضافه کنید...خدایی منم با نوشتن این جمله ها حس سبکی میکنم...اینجا بهترین جاست واسه اینکه راحت حرفاتو بگی...بازم مرسی حدیث جون.بابت تاپیک قشنگی ک را انداختی...
 
بالا