مشاعره

abtin13

New member
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
 

شفق بانو

New member


تا حبّ علی و آل او یافته ایم

کام دل خویش مو به مو یافته ایم

.
وز دوستی علی و اولاد علی است

در هر دو جهان گر آبرو یافته ایم

.................
باید یه بیت بنویسیم اما چون زیبابود دوتا رو نوشتم
 

abtin13

New member
من مست و تو دیوانه
ما را که برد خانه
صد بار تورا گفتم
کم خور دو سه پیمانه
 

abtin13

New member
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
 

'Reza'

New member
یک عمر جدایی به هوای نفسی وصل
گیرم که جوان گشت زلیخا به چه قیمت/؟
 

dr.bahar1986

New member
تو ای تنها تر از تنها به دنبال تو می گردم

توای پیدا و ناپیدا به دنبال تو می گردم
 

'Reza'

New member
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم
اما تو بکش خط به خطای همه ی ما
 

dr.bahar1986

New member
آقا نگاهت سوی آهوهاست می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم

آقا اگر تو بر نمی گردی دلیل آن

در دست های پرگناه ماست می دانم
 

yara

New member
من مست مي عشقم هشيار نخواهم شد

وز خواب خوش مستي بيدار نخواهم شد
 

abtin13

New member
دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد
تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
 

abtin13

New member
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد
 

yara

New member
دامن شادی چو غم آسان نمی آید به دست

پسته را خون می شود دل تا لبی خندان کند
 

abtin13

New member
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه‌ای در نیک نامی نیز می‌باید درید
 

yara

New member
در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم

وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم
 
بالا