درود و دو صد بدرود.
نگاهی گذرا انداختمدی و تاسف نیز خوردندمی.از دریچه ی ذهن من اندی:
بحث ساده ای نیستندی که بتوان در این تاپیک به نتیجه رسیدندی.
از طرفی باید توجه نمودندی که این کار چه آثاری داردندی از جمله اینکه بفرضید که مثلا در بیمارستانی اینگونه استخدام صورت بگیرندی.آنگاه بیمار بنده ی خدایی که مراجعه نموده اندی آیا صحیح و پسندیده آنست که آنکه توانایی بهتر و بیشتری دارد خدماتش دهدندی یا آنکه متاهل استندی؟!
دیگر آنکه قطعا بدانید که میدانم بعد از اجرا شدن این قانون فرصت طلبان تیزبین مراکز خصوصی تاسیس خواهند نمودندی و مردم هم که خواهان خدمات بهتر هستندی به آنجا مراجعه خواهند نمودندی و اما اگر پولی نداشته باشندی احساس خشم از نابراری و در نتیجه بوجود آمدن شکاف باطنی و دور شدن و از هم پاشیدگی بی صدای جامعه ی مرفه و تنگدست.
دیگر:به جای اینکه افراد خویش را آماده به عهده گرفتن مسئولیت کنند به فکر ازدواج و . . . برای استخدام(!) می افتندی و آنگاه چه آشفته بازاری بر پا شود!
دیگر آنکه از آنجایی که آدمی خواستار آزادیست اینرا دخالت مسئولان در حریم شخصیش دانسته و نسبت به آنها خشمگین میشود و در دل کینه میکارد.
و دیگر:فکر نمیکنم اکنون چون گذشته باشد که بگوییم مرد نان آور است و زن کمک خرج.
و دیگر:این شبیه به آنست که مسائل را با هم مخلوط نماییم مثلا بگوییم یک روحانی چون انسان خوبیست او را بگذاریم مسئول تدریس مثلا باکتری شناسی و بهترین باکتری شناس را به خاطر بی دین بودن نگذاریم تدریس کند در حالی که هدف یادگیری اعتقادات نیست بلکه فقط بهره مندی از دانش باکتری شناسی اوست.آیا این کار درست است؟!
و . . .
- - - Updated - - -
درود و دو صد بدرود.
نگاهی گذرا انداختمدی و تاسف نیز خوردندمی.از دریچه ی ذهن من اندی:
بحث ساده ای نیستندی که بتوان در این تاپیک به نتیجه رسیدندی.
از طرفی باید توجه نمودندی که این کار چه آثاری داردندی از جمله اینکه بفرضید که مثلا در بیمارستانی اینگونه استخدام صورت بگیرندی.آنگاه بیمار بنده ی خدایی که مراجعه نموده اندی آیا صحیح و پسندیده آنست که آنکه توانایی بهتر و بیشتری دارد خدماتش دهدندی یا آنکه متاهل استندی؟!
دیگر آنکه قطعا بدانید که میدانم بعد از اجرا شدن این قانون فرصت طلبان تیزبین مراکز خصوصی تاسیس خواهند نمودندی و مردم هم که خواهان خدمات بهتر هستندی به آنجا مراجعه خواهند نمودندی و اما اگر پولی نداشته باشندی احساس خشم از نابراری و در نتیجه بوجود آمدن شکاف باطنی و دور شدن و از هم پاشیدگی بی صدای جامعه ی مرفه و تنگدست.
دیگر:به جای اینکه افراد خویش را آماده به عهده گرفتن مسئولیت کنند به فکر ازدواج و . . . برای استخدام(!) می افتندی و آنگاه چه آشفته بازاری بر پا شود!
دیگر آنکه از آنجایی که آدمی خواستار آزادیست اینرا دخالت مسئولان در حریم شخصیش دانسته و نسبت به آنها خشمگین میشود و در دل کینه میکارد.
و دیگر:فکر نمیکنم اکنون چون گذشته باشد که بگوییم مرد نان آور است و زن کمک خرج.
و دیگر:این شبیه به آنست که مسائل را با هم مخلوط نماییم مثلا بگوییم یک روحانی چون انسان خوبیست او را بگذاریم مسئول تدریس مثلا باکتری شناسی و بهترین باکتری شناس را به خاطر بی دین بودن نگذاریم تدریس کند در حالی که هدف یادگیری اعتقادات نیست بلکه فقط بهره مندی از دانش باکتری شناسی اوست.آیا این کار درست است؟!
و . . .