هی.......:65d6a5d6s:...............من فارغ التحصیل سال 86 هستم..یه سالی تو رشته م (تغذیه ) کار کردم تو مطب دکتر عمومی با تخصص تغذیه که اتفاقا طرف خیلی سرش شلوغه و 8 تا کارشناس تغذیه زیر دستش کار می کردن و می کنن.. اما بنا به دلایلی از جمله یکنواخت بودن کاار ( کپی کردن رژیم ها از 8 صبح تا 3 بعد از ظهر !!!!!) و... استعفا دادم..در آمد بچه ها در بهترین حالت سال 88 پانصد هزار تومن بود که به نظرم به نسبت بقیه جاها بد نبود اما کارش خیلی تکراری بود و احساس می کردم دستگاه زیراکسم!. بعد شرایطی پیش اومد که بطور مستقل کار کنم که متاسفانه باز هم به دلیل نقل مکان و جابجایی از تهران به شهرستان با شکست مواجه شد . من از زمان فارغ اتحصیلی م با رشته م درگیر بودم ..واقعا هیچ وقت نفهمیدم این رشته رو دوست دارم یا نه...بارها تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم اما واقعا ناامید شدم و منصرف... اول اینکه قبول شدن تو ارشد این رشته واقعا سخته ..بعد هم واقعا تفاوتی تو بازار کار نداره و علنا ارشد فقط اسم داره .و همه می گن اگر می خوای ارشد بگیری باید تا دکترا پیش بری . که به یه دردیت بخوره ...الان که به این تاپیک رسیدم می بینم دغدغه ها هنوز همون دغدغه هاست ..و تو این 6 سال هیچی تغییر نکرده ..غیر از اینکه دانشگاهههایی که لیسانس تغذیه می گیرن بیشتر شده ن . به نظرم کسایی می تونن تو این رشته موفق بشن( البته شاید ) که خیلی عشق بهش داشته باشن و بتونن برای جایگاهش زخمت بکشن....می دونین به نظرم از این رشته تعریف درستی تو ایران نشده و همین باعث سردرگمی بچه های تغذیه می شه..متاسفانه جایگاه درست و مشخصی نداره ..تازگی ها داره بین مردم محبوب میشه و به اهمیتش پی می برن ولی از نظر ساختاری تو نظام کاری اصلا جاش رو پیدا نکرده..کسی چه می دونه شاید 10 یا شاییدم 20 سال دیگه یه اتفاقایی بیافته ...اون موقع حتما برد با کساییه که تنبلی نکردن و ادامه تحصیل دادن...انشالله
یکی دیگه از مشکلاتی که این رشته داره اینه که مردم فکر می کنن خودشون همه چیز رو درباره تغذیه می دونن اصلا به حرف توی کارشناس تغذیه گوش ننمی دن و به قولی هر کس واسه خودش یه پا تغذیه چیه !و این همیشه باعث آزار من می شه...خیلی دلم گرفته که با رتبه خوب دانشگاه خوب شهید بهشتی درس خوندم ولی احساس ناامیدی و شکست می کنم ..من همیشه تصورم از خودم یه آدم موفق بود که به بهترین درجات علمی می رسه اما الان شدم یه زن خانه دار بیکار ..دوستنداشتم اینطوری بشه ..دوست داشتم یه اتفاقای دیگه ای بیفته ....شایدم تقصیر از خودمه .شاید زیادی دست دست کردم و یا شاید زیادی از خودم توقع داشتم و همین باعث شد درجا بزنم....نمی دونم..
ببخشید سرتون رو درد آوردم ..فقط خواستم درد دل کنم.
عزیزم کاملا حرفات درسته ...
اما الان کدوم رشته تو مملکت ما این طوری نیست ؟!
رکود همه جا رو گرفته ... نه فقط رشته ی تغذیه ! ... طرف مهندسی برق خونده ولی بساز و بفروش ه (بساز و بنداز) ... دیگه شما به عمق فاجعه پی ببر دیگه !!
حالا به نظر من ... آدمیزاد باید سمج باشه ... شاید کارش کند پیش بره .. شاید هدفی که تو سرشه یه کمی دیر محقق بشه .. ولی آدم سمج ... کار خودش رو انجام میده و در نهایت به مطلوب خودش میرسه !
حالا همین سماجت .. زمان داره واسه خودش .. مکان داره ... باید اون موقعش رو هر کسی واسه ی خودش پیدا کنه ... کار سخت هست ... اما نشد نداره ... :a2d3: