๑๑ مشـــاعره با واژهـ ๑๑

bme88

New member
یا رب تو آن جوان دلاور نگاه دار
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد
طره
 

abtin13

New member
ای مژده که آن غمزه غماز مرا جست
وی بخت که آن طره طرار مرا یافت
زعفران
 

ATTRIN

New member
نام نهادمت چه سان، طلای سرخ زعفران
این همه ره دویده ام تا به کف آورم تورا
زارع زعفران منم، پیر دیا ر قاینم
قامت خود خمیده ام تا به کف آورم تو را

صدا
 

bme88

New member
اکنون که گل سعادتت پربار است
دست تو ز جام می چرا بیکار است
می‌خور که زمانه دشمنی غدار است
دریافتن روز چنین دشوار است
چشم
 

shiny

New member
اگر که میوه باغ لبت انار نمیشد
کسی به وسوسه چیدنش دچار نمیشد

وچشم تو همه شهر را عذاب نمیداد
اگر سیاه نبود و اگر خمار نمیشد

اشک
 

bme88

New member
اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت
مژه
 

abtin13

New member
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
خندان
 

bme88

New member
چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت
آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت
گریان
 

abtin13

New member
چون همی‌گفتمش ای مونس دیرینهٔ من
سخت می‌گفت و دل‌آزرده و گریان می‌رفت

سنگ
 

shiny

New member
بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

گلدان
 

sepideeee

New member
من به گلدان غم تنهایی
گل میخک دارم
میخک سرخ قشنگ و زیبا
بهر تو کاشتمش
تا به تو هدیه دهم
گل تنهایی را.....
گل (gel)
 

abtin13

New member
من به گلدان غم تنهایی
گل میخک دارم
میخک سرخ قشنگ و زیبا
بهر تو کاشتمش
تا به تو هدیه دهم
گل تنهایی را.....
گل (gel)

نمی دونم چرا با شعر نو اصلا ارتباط برقرار نمی کنم.عین تفلون می مونه
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

بُت
 

sepideeee

New member
نمی دونم چرا با شعر نو اصلا ارتباط برقرار نمی کنم.عین تفلون می مونه
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

بُت
منم دوست ندارم .. ولی خوب هر چی به ذهنم فشار اوردم واژه ی گلدونو نیافتم تو شعرای دیگه :))
بتا ارام تر بردار پا را
از این دام بلا بردار مارا
فرشته
 

abtin13

New member
هر سبزه که برکنار جویی رسته است
گویی ز لب فرشته خویی رسته است
پا بر سر سبزه تا به خاری ننهی
کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است

چمن
 

sepideeee

New member
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
هیف باشد که ز حال همه غافل باشی
دوش
 

sepideeee

New member
فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را
ز حال گریه ی پنهان حکایت با سبو کردم
مهجور
 

abtin13

New member
عاشق مهجور نگر عالم پرشور نگر
تشنه مخمور نگر ای شه خمار بیا

بلا
 
بالا