اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب..... خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست مولوی
sepideeee New member 2013-12-22 #201 اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب..... خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست مولوی
sepideeee New member 2014-01-02 #202 خدا را در جمال ماه پر مهر تو می بینم به سان مولوی در چهر پاک شمس تبریزی سرنوشت
mohana Well-known member 2014-01-10 #203 جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت سر را به تازیانه او خم نمی کنم افسوس بر دو روزه هستی نمی خورم زاری بر این سراچه ماتم نمی کنم بعدی: هستی
جان می دهم به گوشه زندان سرنوشت سر را به تازیانه او خم نمی کنم افسوس بر دو روزه هستی نمی خورم زاری بر این سراچه ماتم نمی کنم بعدی: هستی
NB92 New member 2014-01-10 #204 ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و آنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست گریه
FARNAZz Member 2014-01-10 #205 جان دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم یار پسندیده منم، یار پسندید مرا صدا
رونـاک New member 2014-01-10 #206 نسیم را به سفره ضیافت ِ سحرگهان به روشنای پر شکوه ِ شهر ِ ما صدا بزن شکوفه ها در انتظار رویشی دوباره اند بیا و روح عشق را صدا ، صدا ، صدا بزن فریاد
نسیم را به سفره ضیافت ِ سحرگهان به روشنای پر شکوه ِ شهر ِ ما صدا بزن شکوفه ها در انتظار رویشی دوباره اند بیا و روح عشق را صدا ، صدا ، صدا بزن فریاد
FARNAZz Member 2014-01-16 #207 سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت خسته
mohana Well-known member 2014-02-06 #208 میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا میبرم از شهر شما دل شوریده و ویرانه خویش بعدی: گذشته
میروم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا میبرم از شهر شما دل شوریده و ویرانه خویش بعدی: گذشته
رونـاک New member 2014-02-06 #209 گذشته هارو دوره کن، روزای خوبمون گذشت یه شب از اون شبای خوب چرا دوباره بر نگشت تموم خاطرات تو گذشته با مرور من بدون تو به شب رسید روزای سوت و کور من لبخند
گذشته هارو دوره کن، روزای خوبمون گذشت یه شب از اون شبای خوب چرا دوباره بر نگشت تموم خاطرات تو گذشته با مرور من بدون تو به شب رسید روزای سوت و کور من لبخند
mohana Well-known member 2014-02-07 #210 لبخند تو را چند صباحیست ندیدم... یک بار دگر خانه ات آباد بگو "سیب" بعدی: مهتاب
Y yara New member 2014-02-07 #211 بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. بعدی:سعادت
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. بعدی:سعادت
mohana Well-known member 2014-02-07 #212 هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود بعدی: دعا
IL-2 Well-known member 2014-02-08 #213 دلا معاش چنان کن که گر بلرزد پای ...................... فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد بعدی: دوست
Hossein2468 New member 2014-02-08 #214 دوست مشمار آن که در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی بعدي:دريا
دوست مشمار آن که در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن دانم که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی بعدي:دريا
IL-2 Well-known member 2014-02-09 #215 به دریا بنگرم دریا تو بینم .................... به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به هر جا بنگرم کوه و در ودشت.................. نشان از قامت رعنا تو بینم بعدی: زلف
به دریا بنگرم دریا تو بینم .................... به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به هر جا بنگرم کوه و در ودشت.................. نشان از قامت رعنا تو بینم بعدی: زلف
mohana Well-known member 2014-02-10 #216 دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شدهام بی سر و سامان که مپرس بعدی: تنها
ps2020 New member 2014-02-10 #217 سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز "تنها"یی به جان آمد خدا را همدمی عشق...
mohana Well-known member 2014-02-10 #218 دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی بالی به هوای دانه ی ما نزدی دیری است دلم چشم براهت دارد ای عشق ٬ سری به خانه ی ما نزدی... بعدی:امید
دستی ز کرم به شانه ی ما نزدی بالی به هوای دانه ی ما نزدی دیری است دلم چشم براهت دارد ای عشق ٬ سری به خانه ی ما نزدی... بعدی:امید
ps2020 New member 2014-02-10 #219 دلم عافیت میشمارد بلا را بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است امیدم به اندازهٔ دل رسیده است خدنگم به بالای ترکش فتاده است بعدی الله
دلم عافیت میشمارد بلا را بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است امیدم به اندازهٔ دل رسیده است خدنگم به بالای ترکش فتاده است بعدی الله
mohana Well-known member 2014-02-10 #220 چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست بعدی: خدا
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه ای جان من خطا این جاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید تبارک الله از این فتنه ها که در سر ماست بعدی: خدا