کیا یادشونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

م.صفری

New member
بچه ها کیا یادشونه؟؟؟
کیا بچه که بودن مثل من یه کاغذ برمیداشتن بعد روش خاک میریختن یکم زیر کاغذ آهنربا میزاشتن با حرکت آهنربا اون خاک سیاها حرکت می کرد:dadad4:
یعنی عشق من بود:sadsmiley:

انگار بزرگترین جادوی دنیا بود :sad:
 
آخرین ویرایش:

diseases

Well-known member
یعنی نسل جدید دلشو به چی خوش میکنه؟
فردا که بزرگ شد میگه یادش بخیر بچه که بودیم....
اونوقت قراره از چی یاد کنه ؟ :14:
 

senior

New member
fgbqzl83lk7wpexp16px.jpg
[/URL][/IMG]
آخ که چه قدر ماها خلاقیت داشتیم
من بچه که بودم پرتقال که میخوردم پوستشو میچلوندم دیدین چه چیزی ازش میاد بیرون؟ بعد کبریت میگرفتم جلوش آتیشش شعله ور میشد آخ چه قدر ماها شیطون بودیم
یادش بخیر


 

ROJO

New member
ولی خیلی نقاشیای کتابامون زشت بود خدایی:black_eyed::65d6a5d6s:
 

ROJO

New member
بستنیا .. بستنیا :6:

وای من ازین بستنیا متنفر بوودم!:smiliess (5):

یادمه مدرسه نمیرفتم ی برنامه عروسکی میزاشت چنتا حیوون تو ی جنگل بودن بعد مامانم مینشست میدید اینو میگف بیا ببین بچه
:mad_majidonline:میگفتم ن اینا الکیه نمیبینی مگه سیم به دستشون وصله:65d6a5d6s::riz481:
 

diseases

Well-known member
کودکانه (با صدای زنده یاد فرهاد)



بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی،
بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،
بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

شادی شکستن قلک پول،
وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،
بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیاه،
شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،
برق کفش جف‌ت شده تو گنجه‌ها،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

عشق یک ستاره ساختن با دولَک،
ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،
بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

بوی باغچه، بوی حوض، عطر خوب نذری،
شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،
توی جوی لاجوردی هوس یه آبتنی،

با اینا زمستونو سر می‌کنم،
با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!
.
.
.
 

hebe.nurse

New member
خوش بحالتون، یادمه اوایل انقلاب بود میرفتیم مدرسه. اوج زمانی بود که تنبیه بدنی تو مدارس رواج داشت. معلممون تا می اومد به مبصر می گفت برو شلنگ رو از دفتر بگیر بیار. مخصوصاً معلم چهارممون. میدونین بدترین زمان کتک خوردن کی بود؟
زنگ اول اونم فصل زمستون. یه بخاری نفتی تو بود بغل دست معلم. فقط خودش گرم میشد. اول صبحی دستامون یخ میزد. بی پدر شلنگ رو مینداخت رو بخاری گرمش میکرد و می افتاد به جونمون. اَی می چسبید !
کاش فقط کتکمون میزد، جلوی بقیه خوردمون میکرد. ولی خب بازم خاطره ست.

آخییییییییییی :tsimuzpzwoap1t9y3o7
واقعا این فیلمای زمان قدیمو می بینم که معلما چه بد تنبیه میکردن اعصابم بهم میریزه. دلم میخواس اونجا بودم اول یکم ادب یاد معلمه میدادم بعدم میگفتم ادعا کن :p7977cujr38iyymsu8: چطور دلشون میومد. این برام سواله:dadad4:
 

enviromental

New member
نسل امروز از فرداشون این جوری یاد می کنند.یادش به خیر روزی همه اش پشت کامپیوتر بودم......فلان سایت......یادش به خیر بقیه اش باگوشی اس می دادم به...............و تمام.
 
بالا