مشاعره

abtin13

New member
یکی ز شب گرفتگان چـراغ بر نمی کنـد
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
 

abtin13

New member
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 

abtin13

New member
در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
 

abtin13

New member
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو
 

آتشین

Well-known member
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند
 

abtin13

New member
در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
 

آتشین

Well-known member
یا بزن سیلی به رویم یا نوازش کن سرم در دو حالت چون رسم بردست تو می بوسمش


 

آتشین

Well-known member


تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس

ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک
 

آتشین

Well-known member
راه پنهانی میخانه نداند همه کس

جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: پیچک

abtin13

New member
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
 

shiny

New member
تو و طوبی و ما و قامت یار

فکر هر کس به قدر همت اوست
 
آخرین ویرایش:
بالا