دفتر شعر

Ebro

New member
وفاداری ؟ خدا بیامرزتش !
صداقت ؟ یادش گرامی باد !
غیرت ؟ به احترامش چند لحظه سکوت !
معرفت ؟ یابنده پاداش می گیرد !
 

سیدعلی

New member
فاضل نظری:
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تا شدن عادت کم حوصله هاست
همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد؟
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله ی دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست
 

bahar9368

New member
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
همه وقت همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
ریسمانی کن از آن موی دراز
توبخواه
تو بگیر
تو ببند
پاسخ چلچله ها رو تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستی تو بجوش
من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
 

leylii

New member
مبادا ای دوست تنهایم گذاری
غمی بر روی غم هایم گذاری
روم مجنون صفت در دشت و صحرا
اگر این گونه تنهایم گذاری..................:sad:
 

leylii

New member
اکنون دل من شکسته و خسته است
زیرا یکی از دریچه ها بسته است
نه مهر فروزان نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
 

leylii

New member
اگر چشمان من دریاست تویی فانوس شبهایش
اگر حرفی زدم از گل تویی معنی و مفهومش ..................
 

leylii

New member
بر لبم آهی نشسته است و در صورتم غمی
که تنها کوچه می داند و پنجره ای که متروکه مانده..................
 

bahar9368

New member
چشم من چشمه ی زاینده ی اشك

گونه ام بستر رود

كاشكی همچو حبابی بر آب

در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود

شب تهی از مهتاب

شب تهی از اختر

ابر خاكستری بی باران پوشانده

آسمان را یكسر

ابر خاكستری بی باران دلگیر است

و سكوت تو پس پرده ی خاكستری سرد كدورت افسوس سخت دلگیرتر است

شوق بازآمدن سوی توام هست

اما

تلخی سرد كدورت در تو

پای پوینده ی راهم بسته

ابر خاكستری بی باران

راه بر مرغ نگاهم بسته

وای ، باران

باران ؛

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه كسی نقش تو را خواهد شست ؟
 

bahar9368

New member
باز باران با ترانه ..می خورد بر بام خانه..
خانه ام کو؟ خانه ات کو؟ آن دل دیوانه ات کو؟
روزهای کودکی کو؟ فصل خوب سادگی کو؟
... ...
یادت آید روز باران گردش یک روز دیرین؟
پس چه شد دیگر٬ کجا رفت؟
خاطرات خوب و رنگین در پس آن کوی بن بست در دل تو٬ آرزو هست؟
* * *
کودک خوشحال دیروز غرق در غمهای امروز
یاد باران رفته از یاد ، آرزوها رفته بر باد
* * *
باز باران٬ باز باران میخورد بر بام خانه بی ترانه ٬
بی بهانه شایدم٬ گم کرده خانه !
 

Ebro

New member
روزگاریســــت همه عرض بدن می خواهنـــد

همه از دوســـت فقط چشـــمــ و دهــنــ می خواهنـــد

دیــو هستند ولی مثل پـــری می پوشنـــد

گــرگ هایی که لباس پــدری می پوشنــد

آنچــه دیدنــد به مقیاس نظر می سنجنـــد

عشـــقـــ ها را همه با دور کمر می سنجنــد

خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برســد

عشــقــ هایی که سر پیچ خیابان برســد
 

Ebro

New member
زیاد خوب نباش …
زیاد دم دست هم نباش ...
زیاد که خوب باشی دل آدم ها را می زنی …
آدم ها این روزها عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی پیدا کرده اند …
زیاد که باشی ، زیادی می شوی …
 

..eli

New member
خود را مرور می کنم..
خدا نشسته نگاه می کند،
سیبی که گاز میزنم......
 

rahil

New member
نه اینکه بی تو نخندم
نه
اما به خدا تمام این خنده های خام بی خیال
به یک تبسم کوتاه دیدار چهارشنبه ها نمی ارزند
به تبسم ساعت نه صبح
یا دقیقتر بگویم
نه وبیست دقیقه ی صبح
حالا اگر بانگ بیست و بهانه ی ساعت در ازدحام واژه و وزن موازی ترانه نمی گنجد
گناهش به گردن تو
که من و این دل درمانده را
چشم در راه طنین تبسم می گذاشتی
حالا هنوز
نه صبح چهارشنبه ها که می شود
کنار خیال خالی اتاقک تلفن می ایستم
دل به دامنه ی رویا می دهم
و تو را می بینم
که با لباسی به رنگ بنفشه های بنفش
به سمت پسکوچه های پرسه و پروانه می روی
نه اینکه بی تو نخندم
نه
اما به نیامدن همیشه ی نگاهت قسم
تمام خطوط این خنده های خواب آلود
با رگبار گریه های شبانه
از رخساره ی خسته و خیسم
پاک می شوند ...
 

Ebro

New member
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
 

Ebro

New member


زندگی کن
به ضرب المثل ها اعتمادی نیست
تازه یا کهنگی اش ، دردی را دوا نمیکند
ماهی را هر وقت که از آب بگیری ، فقط می میرد!!

 

Ebro

New member
دلـت کــه گــرفـتـه بـاشـــد
با صدای دســتـفــروش دوره گرد هم گــریــه می کنی...
 

bioelectric

New member
دوستان لطف کنید با توجه به اینکه این پست برای این باز شده که اعضای انجمن اشعار خودشون را بنویسند؛اگه شعر یا نوشته ای را از شاعر یا نویسنده ی دیگری نوشتید، برای احترام به شاعر یا نویسنده اون نوشته، اسم شاعر یا نویسنده اون نوشته را هم بنویسید .
 

zohreh22

New member
خودکشی شاعرانه!!!!!!!!!


در پشت دو چشم تو معطل شده ام
در تلخی قهوه های تو حل شده ام
از بس که به پای تو دل انداخته ام...
خاتون غزل های مجلل شده ام

زهره
 

leylii

New member
ای دل از شام فراق و روز هجران غم مخور
شام هجران هم رسد روزی به پایان غم مخور
هست تاریکی غم را روشنایی در عقب
یعنی از تاریکی شب های هجران غم مخور
بلبلان گر خورایی دیدی ز یغمای خزان
چون بهار آید شود عالم گلستان غم مخور
زلف ودل را جمع خاطر از پریشانی بود
گر چو زلف او شدی خاطر پریشان غم مخور................
حافظ
 
بالا