leylii
New member
روی سکوی کنار پنجره همه شب جای منه
یک ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه
کاغذ ای خط خطی از کنار پنجره می پرند توی کوچه
سر حال از این که آزاد شدند نمیدانند که اسیر دست و باد شدند
دیگه بیداری شب عادتم همدم تنهای من تیک تیک ساعتمه
حالا من موندم و یک دونه ورق که اونم از اسم تو سیاه میشه
همه چیزم تو زندگی آخرش به پای تو تباه میشه
چشمونم فاصله را دید می زنه دلم اسم تو رو فریاد می زنه
درای پنجره رو تا انتها باز میکنم
تو خیالم با تو پرواز میکنم .........................................:sad:
یک ورق کاغذ و یک دونه قلم همیشه یار منه
کاغذ ای خط خطی از کنار پنجره می پرند توی کوچه
سر حال از این که آزاد شدند نمیدانند که اسیر دست و باد شدند
دیگه بیداری شب عادتم همدم تنهای من تیک تیک ساعتمه
حالا من موندم و یک دونه ورق که اونم از اسم تو سیاه میشه
همه چیزم تو زندگی آخرش به پای تو تباه میشه
چشمونم فاصله را دید می زنه دلم اسم تو رو فریاد می زنه
درای پنجره رو تا انتها باز میکنم
تو خیالم با تو پرواز میکنم .........................................:sad: