zohreh22
پسندها
3

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • منم شعر میگم... همه چند وقتی از این وادی جدا میشن. حتما دوباره میای:smiliess (3):
    دلهره ها انقدر روحم را گاز زده اند که نمیدانم سیبم یا ادم..
    قشنگه. البته منم یه چنین مفهومی تو ذهنم بود. ولی همه نمیدونند منظورتون از قهوه تلخ این بوده.میشه بپرسم شما چه نوع شعری کار میکنید؟
    سلام. شعرتون را خوندم،زیبا بود ولی منظورتان را از مصرع 2 میگید چون من 2تا معنی تو ذهنم اومد؟
    آنقدر زندگی را سخت گرفتیم که زندگی تا دلش خواست حالمان را سخت گرفت..............:1dco2x0p1lilzhfpg1t
    " چطر من پيشكشت "

    چطري دارم من ، كه به اندازه يك "ما" شدني جا دارد
    تو اگر چطرت نيست ، و هواي دل تو باراني است
    چطر من پيشكشت
    من اگر باشم و يا
    بودنم من ، جاي تو را تنگ كند
    چطر من پيشكشت.!
    من نه دل بسته به چطرم ، نه همين بارانها ،
    دل من خاكي يك "ما" شدن است
    و غبار غم من ، نه به چطريست كه دارم در دست
    بلكه اين دست ، كسي ميطلبد
    كه از دست بگيرد دستي .!
    چطر من پيشكشت..!
    k1nd
    91/8/4
    کفش هایم کجاست میخواهم راهی سفر بشوم
    دو سه روز بی بهار طی بکنم دو سه پاییز در به در بشوم
    مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو

    جهاب بس فتنه خواهد دید از آن چشم وزان ابرو...
    چشم هایم را قسمت کرده ام بین خودم و خودت ...

    نکند بدی های دنیا را از چشم من ببینی؟!!!!
    آمدم ....

    باز هم آمدم ......

    خدایا، دوستت دارم چون...

    هنوز آغوشت برای من باز است

    دوستت دارم بهترینم....
    سلام گلم استادم بهم داخلي جراحي روتدريس كرد از برونرسودارث
    مادران وقت گيرنيست اما كودكان هست
    ..............هنوز زندگی جریان دارد.
    .....................................................................................................................................................................................................................تا بینهایت درکمان
    یادم رفته بود که شانه ها همیشه برای حمل بار مشکلات نیست گاهی باید آنها را بالا انداخت و گفت :

    بیخیال

    خدا که هست!!!
    آدم های کاغذی باورکردنی تر از آدم های مجازی اند
    حتی اگر آخر داستان متوجه شوی آدمی در کار نبوده است...
    آسمان هفتم من...


    چشم های خسته روبروی هم نشسته اند

    من سکوت میکنم

    مثل اینکه بغض را شکسته اند...
    فقط برای خودم

    مرگ توی تک تک لغات شعر من نشسته است
    مرگ،میچکد،سکوت میکند
    شیشه ملول عمر من شکسته است
    مرا لحظه ای مهمان باشید
    حتی اگر بر سایه دیوار کوتاهم باشد !
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا