تاپیک دربه در

mahsa.

New member


بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو

اهل طاعونی این قبیله مشرقیم
تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله،تنپوش تو از پوست پلنگ



بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو


تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ساقه گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنه یک قطره آب


بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو


شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر تن من ریشه سخت
طپش عکس یه برگ مونده اما رو درخت


بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو


نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هر کی که هست هرکی که نیست داد میزنم


بوی گندم مال من هر چی که دارم مال من
یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال من.

 

mahsa.

New member
ببین،ببین،این گریه ی یه مرده
مردی که گریه هاش ظهور درده
ببین،ببین،این آخرین صدای
این بیصدا شبخون کوچه گرده

قلب پاییزی من باغ دلواپسیه
خوندنم ترانه نیست هق هق بی کسیه


شب من با سفر تو شب معراج عذابه
تو نباشی موندن من مثل پرواز تو خوابه
مرگ غرورمو ببین زوال غمگین شعر و شکوفه و نوره
زوال قلبمو ببین تنها تو می بینی چشم شب و زمین کوره


تو نباشی کی با اشکم فال خوب و بد بگیره
کی منو از سایه های این شب ممتد بگیره
بی تو با این در به در هق هق شب گریه هاست
مرد غمگین صدا بی تو مرد بی صداست



ببین،ببین،این گریه ی یه مرده
مردی که گریه هاش ظهور درده
ببین،ببین،این آخرین صدای
این بیصدا شبخون کوچه گرده


قلب پاییزی من باغ دلواپسیه
خوندنم ترانه نیست هق هق بی کسیه

[h=2][/h]
 

mahsa.

New member

ای بزرگ موندنی ای طلایه دار روز
سایه گستر رو تن از گذشته تا هنوز
ای صدات صدای نور تو شب پوسیدنی
ای سخاوت غمت بهترین بوسیدنی


واسه این شرقی تن داده به باد تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی...

اگه شعرم زمزمه توی بازار صداست
طپش قلبم اگه پچ پچ شاپرکهاست
تو رو فریاد مییزنم ای که معجزه گری
ای که این شبزده رو به سپیده می بری


واسه این شرقی تن داده به باد تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی


ای تو یاور بزرگ همه قلبای شکسته
ای تو مرهم عزیز هرچی دست پینه بسته
رو کدوم قله نشستی تو که دنیا زیر پاته
غصه دستای خالی لرزش پاک صداته
توی قرن دود و آهن تو رسول گـل و نوری
تو عطوفت مسلم تو حقیقت غروری
واسه این شرقی تن داده به باد

تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت

تو شقاوت شب قرن یخی
تو،
تو شکوفایی تاریخ منی


تو مفسر محبت،تو طلایه دار صبحی
فاتح تاریخی من تو خود سردار صبحی
اسم تو اسم شب من به شکوه اسم اعظم
متبرک و عزیزی مثل سجده گاه آدم


واسه این شرقی تن داده به باد تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی تو شکوفایی تاریخ منی...
 

mahsa.

New member
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هرروز از فکر سقوط با کوه صحبت می کنه[/FONT]



[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من ماه میبینم هنوز این کور سوی روشنو
[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اینقدر سو سو می زنم شاید یه شب دیدی منو [/FONT]



[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اینجا یکی از حس شب احساس وحشت می کنه

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر روز از فکر سقوط با کوه صحبت میکنه
[/FONT]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]هر جا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ای ترس تنهایی من اینجا چراغی روشنه[/FONT]
[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]جایی که من تنها شدم شب قبله گاه آخره[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اینجا تو این قطب سکوت [/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]کابوس طولانی تره
[/FONT]
 

mahsa.

New member
تو سینه این دل من میخواد آتیش بگیره
مونده سر دوراهی چه راهی پیش بگیره



یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه
رگ خواب یار منو رقیب من میدونه



وای!دارم آتیش میگیرم
دیگه از غصه و غم
دلم میخواد بمیرم


وای!اگه برگرده پیشم
براش پروانه میشم
ازش جدا نمیشم



نمی تونه مرغ دلم از حسودی بخونه
نمی دونه روی کدوم شاخه باید بمونه


اگه یه روز ببینم کسی براش میمیره
حسودی رو میاره!دلم آتیش میگیره
میترسم حرفای خوبی توی گوشش بخونه
میترسم اون تا به سحر تو خلوتش بمونه



وای!دارم آتیش میگیرم
دیگه از غصه و غم
دلم میخواد بمیرم
وای!اگه برگرده پیشم
براش پروانه میشم
ازش جدا نمیشم


یکی حالا پیدا شده قدر اونو میدونه
رگ خواب یار منو رقیب من میدونه...

 

mahsa.

New member

اگر دروغ رنگ داشت
هر روز شاید
ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست
و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
 

mahsa.

New member


ای پرنده مهاجر ای پر از شهوت رفتن
فاصله قد یه دنیاست بین دنیای تو با من
تو رفیق شاپرک ها من تو فکر گله مونم
تو پی عطر گل سرخ من حریص بو نونم
دنیای تو بی نهایت همه جاش مهمونی نور
دنیای من یه کف دست روی سقف سرد یک گور


من دارم تو آدمک ها می میرم تو برام از پریا قصه میگی
من توی پیله وحشت می پوسم برام از خنده چرا قصه میگی



کوچه پس کوچه خاکی در و دیوار شکسته
آدمای روستایی با پاهای پینه بسته
پیش تو یه عکس تازه ست واسه آلبوم قدیمی
یا شنیدن یه قصه ست از یه عاشق قدیمی
برای من زندگی اینه پر وسوسه پر غم
یا مث نفس کشیدن پر لذت دمادم


ای پرنده مهاجر ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله باره روی رخوت تن من
مثل یک پلنگ زخمی پر وحشته نگاهم
می میرم اما هنوزم دنبال یه جون پناهم
نباید مثل یه سایه زیر پاها زنده باشیم
مثل چتر خورشید باید روی برج دنیا واشیم


- - - Updated - - -

وقتی که گل در نمیاد
سواری این ور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه؟

وقتی که بارون نمیاد
ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه؟

حالا تو دست بی صدا
دشنه ی ما شعر و غزل
قصه ی مرگ عاطفه
خوابای خوب بغل بغل
انگار با هم غریبه ایم
خوبی ما دشمنیه
کاش من و تو می فهمیدیم
اومدنی رفتنیه
اومدنی رفتنیه...



تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود
سپیده امروز با ما بود


کسی حرف منو انگار نمی فهمه
مرده زنده خواب و بیدار نمی فهمه
کسی تنهاییمو از من نمی دزده
درد ما رو در و دیوار نمی فهمه
واسه ی تنهایی خودم دلم می سوزه
قلب امروزی من خالی تر از دیروزه


سقوط من در خودمه
سقوط ما مثل منه
مرگ روزای بچگی
از روز به شب رسیدنه
دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبت حقیقته
حقیقت حقیقته

تقصیر این قصه ها بود
تقصیر این دشمنا بود
اونا اگه شب نبودن
سپیده امروز با ما بود

سپیده امروز با ما بود...


- - - Updated - - -

دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خواهی از این حال خرابم
تو که با مو سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی به خوابم
چرا هر نبمه شو آیی به خوابم



فلک در قصد آزارم چرایی
گلم گر نیستی خارم چرایی
تو که باری ز دوشم بر نداری
میون بار سر بارم چرایی
تو که نوشم نه ای نیشم چرایی
تو که یارم نه ای پیشم چرایی
تو که مرهم نه ای زخم دلم را
نمک پاش دل ریشم چرایی
نمک پاش دل ریشم چرایی



خدایا داد از این دل داد از این دل
که یکدم مو نگشتم شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بگویم صد هزاران داد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند
بگویم صد هزاران داد از این دل


دلم دور است و احوالش ندونم
کسی خواهم که پیغامش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم



اگه دردم یکی بودی چه بودی
اگه غم اندکی بودی چه بودی
ببالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دو یکی بودی چه بودی



ندونم لخت و عریونم که کرده
کدوم جلاد بی جونم که کرده
بده خنجر که تا سینه کنم چاک
ببینم عشق تو با مو چه کرده

بده خنجر که تا سینه کم چاک
ببینم عشق تو با مو چه کرده

 

mahsa.

New member
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت
عاشقان سکوت شب را ویران می کردند


اگر به راستی خواستن توانستن بود
محال نبود وصال!
و عاشقان که همیشه خواهانند
همیشه می توانستند تنها نباشند


- - - Updated - - -

اگر گناه وزن داشت
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد
تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی…
و من شاید کمر شکسته ترین بودم

 

mahsa.

New member
اگر غرور نبود
چشم هایمان به جای لب هایمان سخن نمی گفتند
و ما کلام محبت را در میان نگاه های گهگاهمان
جستجو نمی کردیم


- - - Updated - - -

اگر دیوار نبود نزدیک تر بودیم
با اولین خمیازه به خواب می رفتیم
و هر عادت مکرر را در میان ۲۴ زندان حبس نمی کردیم
 

mahsa.

New member
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه خواب بودیم
هیچ رنجی بدون گنج نبود…
ولی گنج ها شاید
بدون رنج بودند
 

mahsa.

New member
اگر همه ثروت داشتند
دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یک نفر در کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگران از سر جوانمردی
بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند
اما بی گمان صفا و سادگی می مرد…
 

mahsa.

New member
اگر همه ثروت داشتند
اگر مرگ نبود
همه کافر بودند
و زندگی بی ارزش ترین کالا یود
 

mahsa.

New member
اگر عشق نبود
به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدیم؟
کدام لحظه ی نایاب را اندیشه می کردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم…


- - - Updated - - -

اگر عشق نبود
اگر کینه نبود
قلبها تمامی حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند


- - - Updated - - -

اگر خداوند
یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد
من بی گمان
دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز
هرگز ندیدن مرا
آن گاه نمی دانم
به راستی خداوند کدام یک را می پذیرفت



 

mahsa.

New member
ای مترسک بیهوده دل به این مزرعه مبند

کلاغی که دیروز آرزوی دیدنش را داشتی
امروز بر شانه های مترسکی دیگر آشیانه کرده است ...
 

mahsa.

New member
هر کس گمشده ای دارد ،

و خدا گمشده ای داشت .
هر کسی دو تاست ،
و خدا یکی بود .
و یکی چگونه می توانست باشد ؟
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند، هست ،
و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت .
" در آغاز هیچ نبود ، کلمه ای بود و آن کلمه خدا بود "
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .
 

mahsa.

New member
عده ای مثل قرص جوشانند، در لیوان آب که بیندازیشان طوری غلیان کرده و کف می کنند که سَر می روند اما کافی ست کمی صبر کنی، بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمتر هستن

 

mahsa.

New member
رنج جان کاهی است

گنج بودن و مجهول ماندن !
گنج بودن و در ویرانه ها فراموش ماندن!
رنج بزرگی است علم بودن و عالم نداشتن!
علم بودن عالم نیافتن!
زیبا بودن و نادیده ماندن!
فریاد بودن و نا شنیده ماندن!
نور بودن و روشن نکردن!
آتش بودن و گرم نساختن!
عشق بودن و دلی نیافتن !
روح بودن و کالبدی نبودن!
چشمه بودن و تشنه ای نیافتن!
پیام بودن و پیامبر بودن و کسی نداشتن!
مثنوی بودن و خواننده ای ندیدن!

چنگ بودن و پنجه ی نوازنده ای نبودن....

چه بگویم ؟ خدا بودن و انسان نداشتن...
 

mahsa.

New member
وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخش!!
 

mahsa.

New member
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ذات خویش را می جویم و نمی یابم، من سایه ی اویم، او كجاست؟[/FONT]
 

mahsa.

New member
شخصی را به جهنم بردند
در راه برمیگشت و به عقب خیره می شد ، ناگهان خدا فرمود: او را به بهشت ببرید
فرشتگان پرسیدند چرا ؟؟؟؟پروردگار فرمود : او چند بار به عقب نگتاه کرد ، او امید به بخشش داشت
(خدا جونم خیلی دوست دارم )

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mohana
بالا