نخست
در قرآن هیچ آیه ای بر ولایت فقیه شیعه ها دلالت ندارد این واژه ساخته ی تشیع صفوی است نه علوی
یک نمونه بیارم
در یک آیهای زیر گفته
وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ(النحل/5)وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ(النحل/6)وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلَّا بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ(النحل/7) وَالْخَيلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيخْلُقُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(النحل/8)
و چهارپايان را آفريد؛ در حالي که در آنها، براي شما وسيله پوشش، و منافع ديگري است؛ و از گوشت آنها ميخوريد!
و در آنها براي شما زينت و شکوه است به هنگامي که آنها را به آغل بازميگردانيد، و هنگامي که به دشت ميفرستيد!
آنها بارهاي سنگين شما را به شهري حمل ميکنند که جز با مشقت زياد، به آن نميرسيديد؛ پروردگارتان رؤوف و رحيم است (که اين وسايل حيات را در اختيارتان قرار داده)!
همچنين اسبها و استرها و الاغها را آفريد؛ تا بر آنها سوار شويد و زينت شما باشد، و چيزهايي ميآفريند که نميدانيد.
به آیهای بالا نگاه کنید چند درسد آنها به زندگی روزمره ی امروزی ما می خورد ؟
خب در راستای آیهای بالا
1از مردمان 10 ملیونی تهران اکنون چند تن گاو و گوسفند می چرانند ؟
2چند تن سوار اسب و خر می شوند ؟
3چند تن از خر و قاطر به عنوان بار کش بهره می برند ؟
4
پس دانید بسیاری از آیهای قران زمانی قابل اجراءو انجام شدنی بوده اند نه ایکه برای عمر بشریت باشند
خواستم بگم سطحی نگاه کردین ، دیدم از سطحی هم بدتره : چی رو با چی قیاس می کنین؟؟؟؟
تفسیر نمونه این آیات:
منافع گوناگون حيوانات
از آنجا كه در آيات گذشته ، سخن از نفى شرك به ميان آمد در اين آيات براى ريشه كن ساختن شرك و توجه به خداوند يكتا از دو راه وارد مى شود: نخست از طريق دلائل عقلى بوسيله نظام شگرف آفرينش و عظمت خلقت ، و ديگر از طريق عاطفى و بيان نعمتهاى گوناگون خداوند نسبت به انسان ، تا حس شكر - گزارى او تحريك گردد و سرانجام وى را به خدا نزديك سازد.
در آغاز مى گويد: ((خداوند آسمانها و زمين را بحق آفريد)) (خلق السماوات و الارض بالحق ).
حقانيت آسمان و زمين هم از نظام عجيب و آفرينش منظم و حساب شده آن روشن است و هم از هدف و منافعى كه در آنها وجود دارد.
و به دنبال آن اضافه ميكند: ((خدا برتر از آن است كه براى او شريك مى سازند)) (تعالى عما يشركون ).
آيا بتهائى كه آنها را شريك او قرار داده اند هرگز قادر به چنين خلقتى هستند؟ و يا حتى مى توانند پشه كوچك و يا ذره غبارى بيافرينند!، با اين حال چگونه آنها را شريك او قرار ميدهند؟!
جالب اينكه خود مشركان اين نظام عجيب و خلقت بديع را كه بيانگر علم و قدرت خالق است تنها از الله مى دانستند، ولى با اين حال به هنگام عبادت در برابر بتها به خاك مى افتادند.
تفسير نمونه جلد 11 صفحه 157
بعد از اشاره به مساءله آفرينش آسمان و زمين و اسرار بى پايان آنها، سخن از خود انسان مى گويد، انسانى كه به خودش از هر كس نزديكتر است ، مى فرمايد: انسان را از نطفه بى ارزشى آفريد، اما سرانجام به جائى رسيد كه موجودى متفكر و فصيح و بليغ و مدافع از خويشتن و سخنگوى آشكار شد (خلق الانسان من نطفة فاذا هو خصيم مبين ).
((نطفه )) در اصل به معنى آب كم يا آب صاف است ، سپس به قطرات آبى كه از طريق لقاح سرچشمه پيدايش انسان مى شود، اطلاق شده است ، در حقيقت با اين تعبير ميخواهد عظمت قدرت خدا را مجسم كند كه از قطره آب بى ارزشى چه آفرينش عجيبى كرده است كه ميان قوس نزول و صعودى او اين همه فاصله است .
اين در صورتى است كه ((خصيم )) را به معنى ((مدافع و بيانگر درون خويش )) بدانيم ، همانگونه كه در آيه 105 سوره نساء ميخوانيم و لا تكن للخائنين خصيما: ((اى پيامبر مدافع خائنان مباش )).
ولى در مقابل اين تفسير كه مورد قبول گروهى از مفسران است ، تفسير ديگرى از سوى جمع ديگرى از مفسران اظهار شده است ، و آن اينكه خداوند انسان را با قدرت كاملهاش از نطفه بى ارزش آفريد ولى اين انسان ناسپاس ، به مجادله و مخاصمه آشكار در برابر خدا برخاست (آيه 77 سوره يس را گواه بر اين تفسير گرفته اند).
ولى معنى اول صحيحتر به نظر ميرسد زيرا آيات فوق در مقام بيان عظمت آفرينش خدا است و عظمت آنگاه آشكار مى شود كه از موجود ظاهرا ناچيزى موجود بسيار پر ارزشى بسازد:
در تفسير على بن ابراهيم نيز چنين ميخوانيم : خلقه من فطرة من ماء منتن فيكون خصيما متكلما بليغا: خداوند انسان را از قطره آب بدبوئى
تفسير نمونه جلد 11 صفحه 158
آفريد و سرانجام سخنگوى بليغى شد.
پس از آفرينش انسان به نعمت مهم ديگرى يعنى خلقت چهار پايان ، و فوائد مختلفى كه از آنها عايد مى شود اشاره كرده مى گويد ((خداوند چهار پايان را آفريد در حالى كه در آنها وسيله پوشش براى شما است و منافع ديگر و از گوشت آنها مى خوريد)) (و الانعام خلقها لكم فيها دف ء و منافع و منها تاكلون ).
در اين آيه نخست به مساءله خلقت چهار پايان كه دليلى بر علم و قدرت خدا است ، پرداخته ، سپس به بيان نعمتهاى مختلفى كه در آنها وجود دارد مى پردازد، و از ميان اين نعمتها به سه قسمت اشاره كرده نخست مساءله دف ء كه به معنى هر گونه پوشش است مى باشد، (با استفاده از پشم و پوست آنها) مانند لباس و لحاف و كفش و كلاه و خيمه ، و ديگر منافع كه اشاره به شير و مشتقات آنست ، و سوم گوشت كه با جمله و منها تاكنون بيان شده است :
جالب اينكه در ميان اينهمه فوائد، قبل از هر چيز مساءله پوشش و مسكن را مطرح ميكند، زيرا بسيارى از مردم (بخصوص باديه نشينان ) هم لباسشان از پشم و مو يا پوست تهيه مى شود، و هم خيمه هايشان كه آنها را از سرما و گرما حفظ ميكند، و به هر حال اين دليل بر اهميت پوشش و مسكن و مقدم بودن آن بر هر چيز ديگر است .
نكته ديگر اينكه آنرا قبل از ((منافع )) ذكر كرده ، اشاره به اينكه پوشش در واقع براى دفع ضرر است ، و دفع ضرر مقدم بر جلب منفعت ميباشد. ممكن است كسانى كه مخالف گوشتخوارى هستند، اين استفاده را از آيه فوق نيز بكنند كه خداوند مساءله خوردن گوشت حيوانات را جزء ((منافع )) آنها نشمرده ، لذا بعد از ذكر منافع با جمله ((و منها تاءكلون )) (از آن حيوانات
تفسير نمونه جلد 11 صفحه 159
ميخوريد) از آن ياد شده ، حداقل اين استفاده را از تعبير فوق ميتوان كرد كه اهميت لبنيات بمراتب بيشتر است .
جالب اينكه تنها به منافع معمولى و عادى اين چهار پايان سودمند اكتفا نميكند بلكه روى جنبه استفاده روانى از آنها در آيه بعد تكيه كرده مى گويد: در اين حيوانات براى شما زينت و شكوهى است به هنگامى كه آنها را به استراحتگاهشان باز ميگردانيد، و هنگامى كه صبحگاهان به صحرا ميفرستيد (و لكم فيها جمال حين تريحون و حين تسرحون ).
((تريحون )) از ماده ((اراحه )) به معنى باز گرداندن حيوانات به هنگام غروب به آغلها و استراحتگاهشان است ، لذا محلى را كه در آن استراحت ميكنند ((مراح )) مى گويند.
((تسرحون )) از ماده ((سروح )) به معنى بيرون كردن چهار پايان به هنگام صبح به سوى چراگاه است .
منظره جالب حركت دستجمعى گوسفندان و چهارپايان به سوى بيابان و چراگاه ، سپس بازگشتشان به سوى آغل و استراحتگاه كه قرآن از آن تعبير به ((جمال )) كرده تنها يك مساءله ظاهرى و تشريفاتى نيست ، بلكه بيانگر واقعيتى است در اعماق جامعه ، و گوياى اين حقيقت است كه چنين جامعه اى خود كفا است ، فقير و مستمند و وابسته به اين و آن نميباشد، خودش توليد ميكند، و آنچه را خود دارد مصرف مينمايد!.
اين در واقع جمال استغناء و خودكفائى جامعه است ، جمال توليد و تاءمين فرآورده هاى مورد نياز يك ملت است ، و به تعبير گوياتر جمال استقلال اقتصادى و ترك هر گونه وابستگى است !.
اين واقعيت را روستائيان و روستازادگان بهتر از مردم شهرنشين درك
تفسير نمونه جلد 11 صفحه 160
ميكنند كه مشاهده رفت و آمد اين چهار پايان سودمند چگونه به آنها آرامش خيال ميدهد، آرامشى كه از احساس بى نيازى برميخيزد، آرامشى كه از انجام مؤ ثر يك وظيفه اجتماعى حاصل مى شود.
و جالب اينكه در آيه فوق ، نخست به بازگشت آنها از صحرا اشاره ميكند چرا كه در هنگام بازگشت پستانهايشان پر شير، شكمهايشان سير، و در چهره هايشان نشانه هاى رضايت مندى ديده مى شود، به همين دليل از آن حرص و ولع و عجله اى كه صبح به هنگام حركت به صحرا دارند در آنها خبرى نيست ، آرام و مطمئن گام بر ميدارند و به استراحتگاه نزديك ميشوند و از مشاهده منظره پستانهاى پر شيرشان هر كس احساس بى نيازى ميكند.
در آيه بعد به يكى از منافع مهم اين حيوانات اشاره كرده مى گويد: آنها بارهاى سنگين شما را بر دوش خود حمل ميكنند و به سوى شهر و ديارى كه جز با مشقت زياد به آن نمى رسيديد مى برند)) (و تحمل اثقالكم الى بلد لم تكونوا بالغيه الا بشق الانفس ).
اين نشانه رحمت و رافت خداوند است كه اين چهار پايان را با اين قدرت و نيرو آفريده است ، و آنها را رام و تسليم شما نيز گردانيده ، چرا كه پروردگار شما رؤ ف و رحيم است (ان ربكم لرؤ ف رحيم ).
((شق )) از ماده ((مشقت )) است ، ولى بعضى از مفسران احتمال داده اند كه به معناى شكافتن و نصف كردن باشد، يعنى شما نميتوانيد خودتان اين بارها را بر دوش كشيده و به مقصد برسانيد مگر اينكه نيمى از قوت شما از ميان برود و به اصطلاح نيم جان شويد، ولى تفسير اول نزديكتر به نظر ميرسد.
به اين ترتيب اين چهار پايان در درجه اول ، پوشش و وسائل دفاعى براى انسان در برابر گرما و سرما توليد ميكنند، و در درجه بعد از فرآورده هاى لبنياتى
تفسير نمونه جلد 11 صفحه 161
آنها استفاده مى شود، و سپس از گوشتشان ، و بعد آثار روانى كه در دلها ميگذارند، مورد توجه قرار گرفته و سرانجام باربرى آنها.
قابل توجه اينكه حتى در عصر و زمان ما كه عصر ماشين و وسائل ماشينى است ، باز در بسيارى موارد تنها بايد از همين چهار پايان استفاده كرد، و راه ديگرى ندارد.
آنگاه به سراغ گروه ديگرى از حيوانات ميرود كه براى سوارى انسان از آنها استفاده مى شود مى فرمايد ((خداوند اسبها و استرها و الاغها را آفريد تا شما بر آن سوار شويد، و هم مايه زينت شما باشد)) (و الخيل و البغال و الحمير لتركبوها و زينة ).
بديهى است زينت در اينجا باز يك مساءله تشريفاتى نيست و براى كسى كه با محتواى تعليمات قرآن آشنا است اين مطلب روشن است ، بلكه يكنوع زينت است كه اثر آن در زندگى اجتماعى ظاهر ميگردد، براى پى بردن به اين حقيقت كافى است است منظره و حال كسى كه با پاى پياده يك راه طولانى بيابانى را پيموده ، و خسته و كوفته و ناتوان به مقصد رسيده ، به طورى كه تا مدتى هيچ كارى از او ساخته نيست و نشاطى در او ديده نميشود، با منظره كسى مقايسه كنيم كه بر يك مركب را هوار سوار شده زودتر به مقصد رسيده نيروى خود را از دست نداده ، نشاط خود را كاملا حفظ كرده و آماده انجام هدفهاى خود و استفاده از وقت و نيروى خويش است ، آيا اين زينت نيست ؟
در پايان آيه به مساءله مهمترى اشاره كرده و افكار را به وسائل نقليه و مركبهاى گوناگونى كه در آينده در اختيار بشر قرار ميگيرد و بهتر و خوبتر از اين حيوانات مى تواند استفاده كند متوجه ميسازد، و مى گويد خداوند چيزها (وسائل نقليه ديگرى ) مى آفريند كه شما نميدانيد (و يخلق ما لا