یگانه
New member
به نظرمن که هیچ کدوم اینا بد نیست مخصوصا بچه که واقعا نعمته ولی برای حفظ روحیه ما خانما لازمه به کاری که علاقه داریم هم برسیم تا دوینگ روحیه بشیم
انجمن متاهلین
- نویسنده موضوع یگانه
- تاریخ شروع
@... zahra
New member
روز مادر و پیش پیش به تمام مادران انجمن که دیگه دارن مادربزرگ :25r30wi: میشن تبریییییک می گوییم...:rose:
سلام به دوستای گلم.............من نیمچه متاهلم نامزد عزیزم که تو همین سایتم عضوه خیلی روشنفکره و ازم همیشه میخواد که درسمو مث خودش تا دکترا ادامه بدم و همیشه تشویقم میکنه حتی خیلی وقتا دعوامم میکنه بخاطر تنبلیام.......................ازش ممنونم.:thanks:...............امیدوارم همه آقایون ی چنین دیدگاهی داشته باشن.......تو زندگی قراره شونه به شونه به آرامش وخوشبختی رسید نه سایه به سایه که یکی زودتر برسه............
@... zahra
New member
فیروزه جون ایشالا خوشبخت شین...به پای هم پیر شین...واسه این انجمن بچه های زیادی بیارین..:28:
ولی از فضولی مردیم...نامزدت کی هس؟؟:smiliess (8):
fmmohammadi
New member
سلام منم نیمچه متاهلم نامزدمم مثل ی مشاور درسامو پیگیری میکنه و تشویقم میکنه که بخونم و تا دکترا برم خیلی خیلی ازش ممنونم نامزدم نمره الف دانشکدست...
- - - Updated - - -
سلام منم نیمچه متاهلم نامزدمم مثل ی مشاور درسامو پیگیری میکنه و تشویقم میکنه که بخونم و تا دکترا برم خیلی خیلی ازش ممنونم نامزدم نمره الف دانشکدست...:ad54ad:
- - - Updated - - -
سلام منم نیمچه متاهلم نامزدمم مثل ی مشاور درسامو پیگیری میکنه و تشویقم میکنه که بخونم و تا دکترا برم خیلی خیلی ازش ممنونم نامزدم نمره الف دانشکدست...:ad54ad:
ستاره70
New member
سلام به همه متاهلای گل!
من حدود 4 سال و نیم هست که ازدواج کردم.همسرم پزشکه و قصد داره برای تخصص بخونه.همیشه و همیشه یار ویاورم بوده با اینکه توی سن پایین ازدواج کردم ولی نذاشت ذره ای از درسام عقب بیفتم.خیلییییییییییییییی دوسش دارم!!!!الانم منتظر دنیا اومدن میوه زندگیمون هستیم و تنها عاملی که باعث شده با این شرایطم برای ارشد آماده بشم محبتها و عشق زیادی بوده که بینمون وجود داره:heart:
من حدود 4 سال و نیم هست که ازدواج کردم.همسرم پزشکه و قصد داره برای تخصص بخونه.همیشه و همیشه یار ویاورم بوده با اینکه توی سن پایین ازدواج کردم ولی نذاشت ذره ای از درسام عقب بیفتم.خیلییییییییییییییی دوسش دارم!!!!الانم منتظر دنیا اومدن میوه زندگیمون هستیم و تنها عاملی که باعث شده با این شرایطم برای ارشد آماده بشم محبتها و عشق زیادی بوده که بینمون وجود داره:heart:
Leyenda
Well-known member
بچهheart
راستش crazy من تنها بچه هایی که دیده بودم 2تا برادرزاده خیلی شیطون خودم بود که واقعا از بچه داری ترسونده بود.اما چند وقته کاملا دیدم نسبت به بچه عوض شده....نمیدونم چرا یهویی اینقدر علاقه مند شدم به بچه!!راستش ما ی سفری رفتیم .تو کاروانمون دوستامون بچه های کوچیک داشتن...
میدیدم چطوری با وجود بچه ها اومدن سفر و حتی یکی از خانوما با بچه اش طواف میکرد,با اینکه تو راه بچه ها خسته میشدن گریه میکردن مامان ها با صبوری ناز بچه ها رو میکشیدن...یا یه دختر بچه 14 ماهه ای که با حرکات نازش تو دل همه خودشو جا کرده بود.شاید دیدن اینا واقعا نگرش منو نسبت به بچه عوض کرد.و همین الان حرفمو پس میگیرم....:riz513:
اره واقعا بچه ها دوست داشتنی هستن.:thanks:
آخرین ویرایش:
Leyenda
Well-known member
من زیاد تجربه ندارم!خودم هنوز اول راهم!
اما به نظر من اصلا توجه ای نکن و درستو بخون!!فقط یه مدت کوتاهی هست که مجبوری تحمل کنی!عوضش کمی سختت میشه!نباید از زندگیت هم عقب بمونی...به شوهرت هم بیشتر از قبل برس که بهونه ای دستش نباشه.اگه خیلی اعتراض کرد عزیزم با زبون حلش کن...بگو درس خوندنت به نفع هردوتاتونه و یه مدت کوتاه باید تحمل کنیمو بعدش راحت میشیم.
سلام یگانه جان بنظرم ی بار بشین باهاش منطقی صحبت کن.......بگو کنایه هات اذیتم می کنه اگه واقعا مخالفی بگو نظرت برام خیلی مهمه ولی نیش نزن با حرفات و یکمی از حربه های زنانه استفاده کن بانو ...............
امیدوارم منطقی باشن و به حرفات گوش کنن................از همین الان برات آرزوی موفقیت می کنم
امیدوارم منطقی باشن و به حرفات گوش کنن................از همین الان برات آرزوی موفقیت می کنم
ستاره70
New member
خانوم اجازه!ما ی چیز بگیم؟!به نظرم بیش از پیش بهش محبت کن..اونقدر محبت کن که خودش بیاد سراغت..هروقت که از دانشگاه میای سعی کن شاداب تر از گذشته باشی و گهگاهی هم براش سورپرایز داشته باش!نشون بده که درس خوندن سرحال ترت میکنه!ی چندوقتی هم سعی کن هیچ کار عقب مونده ای نذاری وجود داشته باشه(میدونم خیلی سخته ولی خب ی دوره ای سعی کن اینطوری باشی تا بعدا حالشو ببری با درسات!)..هیچوقت چه الان و چه بعدها سعی کن باهاش کل نندازی!(توصیه های مادربزرگانه)!!!!!!!!!:riz277:
- - - Updated - - -
خانوم اجازه!ما ی چیز بگیم؟!به نظرم بیش از پیش بهش محبت کن..اونقدر محبت کن که خودش بیاد سراغت..هروقت که از دانشگاه میای سعی کن شاداب تر از گذشته باشی و گهگاهی هم براش سورپرایز داشته باش!نشون بده که درس خوندن سرحال ترت میکنه!ی چندوقتی هم سعی کن هیچ کار عقب مونده ای نذاری وجود داشته باشه(میدونم خیلی سخته ولی خب ی دوره ای سعی کن اینطوری باشی تا بعدا حالشو ببری با درسات!)..هیچوقت چه الان و چه بعدها سعی کن باهاش کل نندازی!(توصیه های مادربزرگانه)!!!!!!!!!:riz277:
یگانه
New member
ممنون اخه مشکل اینه که وقتی هم بهش محبت میکنم بازم تو ذوقم میزنه .............
یگانه
New member
عزیزم مشکل به این سادگیها نیست .اتفاقا اگه شاد وسر حال از دانشگاه تعریف کنم که دیگه هیچی .من تا انجایی که تونستم کارای خونم ردیفه
یگانه
New member
وای هزار بار در این مورد با هم حرف زدیم فایده ای نداره
یگانه
New member
نه مخالفتی نداشت .ولی حالا چه فایده
ستاره70
New member
شاید احساس میکنه بهش کمتر توجه میکنی!باید خودت رگ خوابشو پیداکنی و از راهش وارد بشی.انشالله مشکلت حل میشه..زیاد خودتو اذیت نکن و سخت نگیر.:28:
ساحل
New member
سلام
بهترین کسی که میتونه کمکت کنه خود شمایی
چون شما بهتر از هر کسی از همسرت شناخت داری
بهترین راه حرف زدنه، شاید مقاومت کنه و نخواد حرف دلش رو بزنه، ولی باید شرایط رو طوری فراهم کنی که حرف دلش رو به زبون بیاره
معمولا آقایون دلایل مختلفی واسه مخالفت با ادامه تحصیل خانماشون دارن
گاهی کم کاری خانما تو خونه داری دلیلشه
گاهی قرار گرفتن خانمها تو محیط دانشگاه و اختلاط با آقایون و تصوراتی که راجع محیط دانشگاه هست
گاهی هم آقایون دوست ندارن که خانماشون تو تحصیلات (و حتی شغل) از خودشون بالاتر باشن، طبق تفکر سنتی که تو جامعه وجود داره
اگه بیشتر دقت کنی دلیلش رو پیدا می کنی و بعد میتونی واسه جلب رضایت قلبی هسرت اقدام کنی