:: برگرد هنوز بی قرارت هستند ::
:: یک عده عجب در انتظارت هستند ::
:: آن مرد که بوی سبز باران می داد ::
:: آن پیر که روح بر جماران می داد ::
:: می گفت که عاقبت کسی می آید ::
:: از نسل علی دادرسی می آید ::
:: اما تو نیامدی بهارانم رفت ::
:: افسوس دگر پیر جمارانم رفت ::
:: طفلان نجیب بیشه ها شیر شدند ::
:: مردان غریب جبهه ها پیر شدند ::
:: یک عده به ذکر توبه تطهیر شدند ::
:: یک عده ز دوریت زمین گیر شدند ::
:: برگرد که بر بهارمان می خندند ::
:: یک عده به انتظارمان می خندند ::
اللهم عجل لولیک الفرج
:: یک عده عجب در انتظارت هستند ::
:: آن مرد که بوی سبز باران می داد ::
:: آن پیر که روح بر جماران می داد ::
:: می گفت که عاقبت کسی می آید ::
:: از نسل علی دادرسی می آید ::
:: اما تو نیامدی بهارانم رفت ::
:: افسوس دگر پیر جمارانم رفت ::
:: طفلان نجیب بیشه ها شیر شدند ::
:: مردان غریب جبهه ها پیر شدند ::
:: یک عده به ذکر توبه تطهیر شدند ::
:: یک عده ز دوریت زمین گیر شدند ::
:: برگرد که بر بهارمان می خندند ::
:: یک عده به انتظارمان می خندند ::
اللهم عجل لولیک الفرج