نمیخواهی که بیماری به دیداری شفا یابد
تو میدانی شفای من به یاری هست و دیداری
نگاه
گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم /یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟
تاج
به عشق روی تو روزی که از جهان بروم
ز تربتم بدمد سرخ گل به جای گیاه
پ.ن: چه حسن کچل چه کچل حسن
سیاه