یادگیری لغات مهم ارشد به صورت چند بعدی

p5301

New member
شماره 44 :
دو لغت زیر خیلی شبیه هم هستند و نباید اشتباه گرفته شوند :
1: stimulate
2: simulate
ابتدا لغت شماره یک :
a: to make sth more active
فعال کردن
b: to cause or encourage sth to happen or develop .
برانگیختن - تحریک کردن - انگیزه دادن
مثال ها :
-the women were given fertility drugs to stimulate the ovaries .
به زنان داروهای باروری داده می شد تا تخمک گذاری را تحریک کند .
-parents should give children book which stimulate them .
پدر و مادرها باید کتاب هایی به بچه ها هدیه دهند که موجب ایجاد انگیزه در آنها گردد .
-a hormone that stimulates growth .
هورمونی که رشد را تحریک می کند . " زیاد می کند . " اما لغت شماره 2 :
simulate
به معنای " تظاهر کردن - وانمود کردن " و همچنین درمورد ابزار و وسایل " شبیه سازی کردن "
sym : pretend
مثال ها :
- her simiulation to love was great.
تظاهرش به عشق فوق العاده بود .
-a simulated attack
حمله ساختگی
- the device simulates condition in space quite closely.
دستگاه شرایط را در فضا به طور کاملا نزدیک شبیه سازی میکند
[emoji10] [emoji10] [emoji10]
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mohana

p5301

New member
شماره 45 :
چهار تا صفت داریم که هم معنی با همدیگه هستند و یک معنی واحد دارند ، عبارتند از :
1: undeniable
2: non-controversial
3: indisputable
4: proven
معنی این چهار تا لغت میشه " اثبات شده ، مسلم-غیر قابل انکار "
یعنی چیزی که دیگه روش بحث وجود نداره که آقا نه این درست نیست اون درسته ، مثلا رو بیضی یا گرد بودن زمین کسی بحث نمیکنه چون اثبات شده که گرده .
اما متضادهای این لغات رو هم همینجا بگیم:
1: deniable
2: controversial
3: disputable
4 : unproven
خوب متضادا معنی " جدل انگیز-اثبات نشده " میدن ، یعنی هنوز باید بحث کرد و ثابت نشده چیزی .
مثال ها :
-the juice is clinically proven to reduce cholestrol.
آب میوه به صورت کلینیکی اثبات شده که کلسترول را کاهش می دهد .
-abortion is a highly controversial subject.
سقط جنین یک موضوع بسیار جدل انگیز است . " منظور اینکه روش خیلی بحث میشه "
-indisputable evidence
مدرکی اثبات شده " معتبر "
-it is an undeniable fact that crime is increasing
افزایش یافتن میزان جرم حقیقتی غیر قابل انکار است .
[emoji52] [emoji52] [emoji52]
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mohana

p5301

New member
لغت شماره 46 :
trivial
synonym : not important
معنی " ناچیز -جزئی ، کم اهمیت "
مثال ها :
-compared to her problem , our problem seems trivial.
در مقایسه با مشکل او ، مشکل ما کم اهمیت است.
-I know it sounds trivial , but I am worried
میدونم آن کم اهمیت به نظر می رسه ، اما من نگرانم .
-a trivial detail
جزئیات کم ارزش " کم اهمیت "
[emoji58] [emoji58] [emoji58]
 

p5301

New member
شماره 47 :
دو تا صفت هم معنی با هم هستند
1: biased
2: prejudiced
definition : showing an unfair tendency to belive that some people or idea or etc are better than other
تعریف بالا رو به فارسی برگردونیم :
گرایشی غیرمنصفانه نسبت به یک گروه یا یک عقیده ، یعنی اینکه شاید یک گروه یا عقیده واقعا بهتر نباشه اما ما میخوایم باور کنیم که بهتره ....
اما بهترین معانی لغتی که میشه واسه این صفات گفت موارد زیر هستند :
-جانبدارنه
-غرض ورزانه
-همراه با تعصب منفی - متعصب منفی
از معنی ها بالا متوجه میشیم که صفات مطرح شده اصلن صفت خوب نیستند و جزو صفات negative
طبقه بندی می گردند .
مثال ها :
-a biased report .
گزارشی جانبدارنه
-we will not tolerate this biased media coverage .
ما پوشش خبری جانبدارنه رسانه ها را تحمل نخواهیم کرد .
-most of these genes are strongy female biased .
بیشتر این ژن ها ، قویا زنانه هستند . " منظور اینکه در زن ها این ژن ها بیشتر از مردا دیده میشه و کفه ترازو به نفع اونا پایینه .
-a school biased towards music.
مدرسه ای که به موزیک اهمیت میداد " از موزیک جانبداری می کرد و تعصب به موزیک داشت .
-they are prejudiced against older applicants.
آنها نسبت به متقاضیان با سن بالاتر نظر منفی دارند .
-prejudiced comments.
نظرات جانبدارنه یا " همراه با غرض "
-most americans deny being prejudiced against people of other races.
بیشتر آمریکایی ها متعصب منفی بودن علیه مردمی از نژادهای دیگر را انکار می کنند .
[emoji42] [emoji42] [emoji42]
 

melinaa

New member
بچه ها شماها برای زبانتون چه کتابایی رو خوندین که زبانتون خوب شده؟؟؟؟؟
 

p5301

New member
شماره 48 :
دو کلمه زیر خیلی شبیه هم هستند اما معنی هاشون با هم خیلی فرق داره
1: tissue
2: issue
لغت شماره یک :
معنی : در پزشکی به معنی " بافت " است ، و به طور عمومی معنی " زنجیره - سلسله " میده .
معنی شماره دو این لغت هم میشه " دستمال کاغذی "
مثال ها :
- muscle tissue
بافت ماهیچه ای
-vitamin C helps maintain healthy connective tissue
ویتامین سی به حفظ بافت پیوندی سالم کمک می کند .
-a box of tissues .
یک جعبه دستمال کاغذی
-the article was nothing but a tissue of lies
مقاله چیزی جز یک سلسله دروغ نبود .
اما لغت شماره دو یا
issue
معنی های خیلی زیاد و متنوعی داره که همشون هم پر کاربرد هستند : وقتی اسم هست شش معنی زیر را دارد
1: a topic
موضوع
2: problem
مشکل ، مساله
3: worry
نگرانی
4 : one of a regular series of magazines or news papers.
یک سری یا شماره از مجله یا روزنامه
5 : making sth available or giving sth to people .
انتشار - پخش - توزیع- دادن
6 : childern of your own
بچه
اما وقتی فعل هست چه معنی هایی داره :
1: to announce sth publicly .
اعلام کردن
2: to make sth availabe to be used
پخش کردن ، توزیع کردن ، منتشر کردن
3 : to come out or flow out
بیرون ریختن
یک phrase رو هم بررسی کنیم :
issue from :
منتج شدن ، ناشی شدن
مثال ها :
-a controversial issue
موضوعی جدل انگیز
-this is a big issue , we need more time to think about it
این موضوع مهمی است ما زمان بیشتری نیاز داریم تا به آن فکر کنیم .
-the party was divided on this issue
حزب بر سر این موضوع دو پاره شد .
-if you have any issue , please call this number.
هر مشکلی داشتی ، لطفا به این شماره زنگ بزن .
-I dont think my private life is the issue here.
فکر نمیکنم مشکل در اینجا زندگی خصوصی من باشد .
-water purity is a public health issue .
پاکی آب یک از نگرانی های عمومی است .
-there is an interesting article on page twelve of this issue .
مقاله ای جالب در صفحه 12 از این چاپ وجود دارد.
-the most recent issue of the magazine.
جدید ترین چاپ یا سری مجله .
-each employee will be issued an identification card.
به هر کارمند یک کارت شناسایی داده خواهد شد " بین آنها کارت شناسایی توزیع می شود. "
-the post office will issue a new first class stamp .
اداره پست تمبر جدید درجه یک توزیع خواهد کرد.
-the bank will issue a new credit card.
بانک کارت های اعتباری جدید توزیع خواهد کرد.
-a sever storm warning has been issued.
هشدار طوفانی شدید اعلام شده است .
-the police have issued numerous ticket for speeding in recent days.
پلیس جریمه های متعددی به خاطر سرعت این روزها داده است .
-he died without issue.
او بدون اینکه بچه ای داشته باشد مرد.
[emoji51] [emoji51] [emoji51]
 
آخرین ویرایش:

p5301

New member
شماره 49 :
سه تا فعل داریم که با یکدیگر مترادف هستند .
1: reveal
2: disclose
3: unearth
معنی : افشا کردن ، برملا کردن
البته توجه کنیم که لغت شماره سه یعنی unearth معنی دومش فاش کردن هست و معنی اصلی آن حفاری کردن و از زیر زمین درآوردن می باشد .
مثال ها :
-unearth a secret
برملا کردن یک راز
-the doctor didn't reveal the truth to him.
دکتر واقعیت را برای او فاش نکرد.
-they revealed the plans for new building.
آنها برنامه برای ساختمان جدید را برملا کردند.
-he refused to disclose the source of his information.
او از برملا کردن منبع اطلاعات خودداری کرد.
اما متضاد کلمات بالا موارد زیر هستند :
1: hide
2: conceal
که به معنای " پنهان کردن - مخفی کردن" هستند.

[emoji52] [emoji52] [emoji52]
 

faryadd

New member
دوستان من ترجمه متون لزگی رو از کجا میتونم دانلود کنم ممنون میشم راهنمایی کنید
 

p5301

New member
لغت شماره 50 :
rehabilitate :
1: to bring someone back to a normal condition .
احیا کردن
2: to bring something back to a good condition .
ترمیم کردن - بازسازی کردن
مثال ها :
-a unit for rehabilitating drug addicts.
واحدی برای احیای معتادان دارویی .
-he is still rehabilitating the knee he injured last summer .
او هنوز در حال ترمیم کردن زانوی آسیب دیده از تابستان سال قبل است .
-the programm is intended to rehabilitate criminals.
برنامه قصد دارد تا مجرمان را احیا کند.
حالت اسمی این لغت هم :
rehabilitation
است .
به معنی " احیا - ترمیم - نوسازی "
[emoji55] [emoji55] [emoji55]
 

p5301

New member
لغت شماره پنجاه و یک :
disseminate :
to spread information , knowledege and etc so that it reaches many people.
منتشر کردن - اشاعه دادن - پخش کردن - انتشار دادن
فرم اسمی :
dissemination
اشاعه - انتشار
حالت صفتی :
disseminated
منتشر - پخش
مثال ها :
-the internet allows us to dissiminate information faster.
اینترنت به ما امکان میدهد تا اطلاعات را سریع تر منتشر کنیم .
-disseminated intravascular coagulation
انعقاد داخل عروقی منتشر
Twitter is a powerful organizing tool for grassroots movements, as it can quickly disseminate information and galvanize support.
توئیتر یک ابزار سازمان دهی شده قدرتمند برای حرکات مردمی است ، همانطور که آن میتواند به سرعت اطلاعات را منتشر و حمایت به وجود آورد .
-the practical challenge of disseminating the new currency would be enormous.
چالش عملی به منظور توزیع واحد پولی جدید عظیم خواهد بود .
[emoji52] [emoji52] [emoji52]
 

p5301

New member
شماره پنجاه و دو :
دو لغت زیر شبیه یکدیگر هستند و لازم است بین آنها تمایز قائل شویم
1: mediate
2: meditate
لغت شماره یک :
1:to try to end a disagreement between two people or group by finding a solution.
وساطت کردن - میانجی گری کردن - پادرمیانی کردن
2: to have an effect or influence on something .
اثر گذاشتن
3: make sth possible to happen .
رسیدن ، به دست آوردن
حالت اسمی این لغت
-mediation
به معنی " میانجی گری - پادرمیانی " است .
مثال ها :
- Oman played a crucial mediating role at an early stage of the US-Iran nuclear talks.
عمان یک نقش میانجیگری مهم در مرحله ابتدایی مذاکرات ایران و آمریکا بازی کرد .
- the vagus nerve has almost 100,000 fibers, which mediate millions of discrete biochemical effects
عصب واگوس بیش از صدهزار فیبر دارد که میلیون ها اثر بیوشیمیایی مجزا را وساطت می کند.
- Various efforts to mediate an end to the conflict have failed.
تلاش های مختلف برای رسیدن به خاتمه ای برای منازعه شکست خورده است .
- Peace talks between Yemen’s political parties, mediated by Ahmed, collapsed last week in the Swiss city of Geneva
مذاکرات صلح بین احزاب سیاسی یمن وساطت شده توسط احمد ، هفته پیش در شهر گناوا کشور سوئیس شکست خورد.
اما لغت شماره دوم :
اصطلاح فلانی میره مدیتیشن و یوگا رو خیلی شنیدیم , پس بهتره این لغت رو ترجمه نکنیم و همون " مدیتیت " بگیم.
definiton :
When you meditate, you silently calm or focus your mind for relaxation.
مدیتیت یعنی اینکه ساکت بشینی و تمرکز کنی تا بدنت رو آروم کنی .
البته این لغت رو میتونیم " تفکر عمیق کردن " هم معنی کنیم.
- Meditation ​can also help you concentrate on abdominal breathing, which reduces stress and anxiety, according to The American Institute of Stress.
بر اساس استرس آمریکا ، مدیتیشن میتونه بهت کمک کنه روی تنفس شکمی تمرکز کنی ، که استرس و اضطراب را کاهش می دهد .
[emoji58] [emoji58] [emoji58]
 
آخرین ویرایش:

p5301

New member
سلام
فایل ضمیمه مربوط به هر پست رو از این به بعد آپلود می کنم
فایل ضمیمه شماره دو به انتهای پست شماره دو اتچ شد .
[emoji173] [emoji173] [emoji173]
 

p5301

New member
شماره پنجاه و سه :
3تا لغت زیر با یکدیگه مترادف هستند یک معنی هم بیشتر ندارند :
opininon
notion
idea
معنی " اعتقاد - باور - نظر یا عقیده "
مثال ها :
-he has some very strange idea about education.
او نظرات عجیبی درباره آموزش دارد .
-she's alwasys full of new ideas .
او همیشه پره از نظرات جالب .
-a political system based on the notions of equality and liberty.
یک سیستم سیاسی بر اساس اعتقادهایی به برابری و آزادی ....
-she had a vague notion about what happend .
او نظری مبهم درباره ی آنچه اتفاق افتاد دارد .
-in my opininon
به نظر من
-what is your opinion about this book ?
نظرت درباره این کتاب چیه ؟
البته هر کدوم از این کلمات معنی اختصاصی هم برای خودشون دارند که بهتره تو فایل ضمیمه بررسی بشن
 
آخرین ویرایش:

p5301

New member
شماره پنجاه و چهار :
دو لغت زیر خیلی شبیه هم هستند و نباید آنها را با هم اشتباه بگیریم :
1: vocation
2: vacation
لغت شماره یک به معنی " کار و شغل " است از مترادف هاش می توان به موارد زیر اشاره کرد :
- job
- profession
-occupation
اما لغت شماره دو به معنای " تعطیلات " است مترادف اش :
- holiday
است ، اما مثال ها :
-summer vacation
تعطیلات تابستانی
-I'll be on vacation next week .
من هفته آینده در تعطیلات خواهم بود .
- We talked about wanting to explore the vocations that we wanted to be when we were kids.
ما درباره پیدا کردن کارهایی که از بچگی می خواستیم داشته باشیم صحبت کردیم .
[emoji55] [emoji55] [emoji55]
 

p5301

New member
شماره پنجاه و پنج :
از این به بعد تا چند پست روی لغت هایی تمرکز می کنیم که از لحاظ نوشتاری شبیه به هم هستند و ممکنه با یکدیگر اشتباه بگیریم ،اما لغت های این پست :
1: suspect
2 : suspend
لغت شماره یک : چند تا معنی داره :
-to have an idea that sb is guilty .
مضنون بودن به کسی - مشکوک شدن به کسی
-to be suspicious about sth
مشکوک بودن به چیزی

-to have an idea that sth bad is true or is likely to happen
حدس زدن - گمان کردن
مثال ها :
-if you suspect a gas leak , dont turn on any light .
اگر به نشت گاز مشکوک هستی ، برق را روشن نکن
-suspecting nothing ! he walked right into the trap .
به هیچ چیز مشکوک نشد ، او درست رفت تو تله ....
-I began to suspect , they are trying to get rid of me .
من داشتم مشکوک می شدم که آنها دارن تلاش میکنن من را بکشند .
-the police suspect him of murder .
پلیس به قتل توسط او مشکوک شد .
-the pesticide is suspected causing cancer .
گمان می رود که حشره کش سرطان ایجاد می کند.
-call the doctor immediately , if you suspect you have been infected .
اگر گمان می کنی آلوده شده ای ، با دکتر خودت فورا تماس بگیر ....
-Army intelligence suspected him of a secert agent .
اطلاعات ارتش به او به عنوان یک مامور مخفی مشکوک شد
اما لغت شماره دو :
suspend :
to officialy stop sth for a time .
تعلیق کردن - به حالت تعلیق در آوردن
to officialy delay sth
عقب انداختن - به تاخیر انداختن
to officialy prevent sb from doing job .
معلق کردن کسی از انجام کار " اخراج موقتی "

مثال ها :
-they have suspended the peace talks.
آنها گفتگوهای صلح را به حالت تعویق در آوردند .
-to suspend a student from school for fighting
دانش اموز را به خاطر دعوا به حالت معلق درآوردن
[emoji10] [emoji10] [emoji10]
 
آخرین ویرایش:

p5301

New member
شماره پنجاه و شش :
دو لغت
1: tangible
2: legible
لغت شماره یک :
clearly seen or exist
محسوس - مشخص
you can touch and feel
قابل لمس
مثال ها :
-the tension between them was almost tangible .
تنش بین آنها تقریبا محسوس " قابل لمس " بود .
-there is no tangible evidence for support here
هیچ مدرک مشخص ای برای حمایت کردن اینجا وجود ندارد .
لغت شماره دو :
definition : clear enough to read
خوش خط - خوانا
-legible handwriting
دست خط خوانا
-he dosen't write legibly .
او خوش خط نمی نویسد .
اما متضادها :
متضاد لغت شماره یک :
intangible
یعنی محسوس - مشخص - روشن یا قابل لمس نباشد
شماره دو :
illegible
خوش خط و خوانا نباشد .
[emoji52] [emoji52] [emoji52]
 

p5301

New member
چون tapatalk مورد استفاده ما نسخه premium نبوده و این نسخه option های سلیقه ای از جمله تغییر فونت و رنگ را ندارد ، بنابراین از این به بعد توضیحات کامل را در فایل attach میگذارم و در اینجا فقط به صورت مختصر درباره کلمات نوشته می شود .
[emoji173] [emoji173] [emoji173]
 

p5301

New member
شماره 57 : دو لغت زیر ممکنه با هم اشتباه گرفته شوند :
1: allocate
2 : advocate
لغت شماره یک ، فعل بوده و
معنی " تخصیص دادن - اختصاص دادن " می دهد .
لغت شماره 2 هم فعل و هم اسم است .
فعل: " طرفداری کردن - حمایت کردن
اسم : فعال حقوق - مدافع حقوق
آدرس فایل :
http://s6.picofile.com/file/8204644300/allocate_advocte.pdf.html
[emoji4] [emoji4] [emoji4]
 
آخرین ویرایش:

Mahe.asemuni

New member
شماره 57 : دو لغت زیر ممکنه با هم اشتباه گرفته شوند :
1: allocate
2 : advocate
لغت شماره یک ، فعل بوده و
معنی " تخصیص دادن - اختصاص دادن " می دهد .
لغت شماره 2 هم فعل و هم اسم است .
فعل: " طرفداری کردن - حمایت کردن
اسم : فعال حقوق - مدافع حقوق
آدرس فایل :
http://s6.picofile.com/file/8204644300/allocate_advocte.pdf.html
[emoji4] [emoji4] [emoji4]
خیییییلی ممنون 👏
 
بالا