واما خاطرات دهه شصتیا (بزن کف قشنگه رو به افتخار خودمون:applause::applause
شما یادتون میاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد
مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم
شما یادتون میاد شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت
۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !
شما یادتون میاد هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه
شما یادتون میاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون
این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله !
شما یادتون میاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما
بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون
شما یادتون میاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد !
شما یادتون میاد کارت صد آفرین میدادن خر کیف میشدیم
هزار آفرین که میدادن خوده خر میشدیم !خخخخخ
شما یادتون میادوقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی
ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم!
شما یادتون میاد بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره !
شما یادتون میاد پستونک پلاستیکی مّد شده بود مینداختیم گردنمون !
شما یادتون میاد این بازیو
پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار !
شما یادتون میاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد !
شما یادتون میاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟
نه نه بی سوادی نه نه پس تو خر من هستی !
شما یادتون میاد آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه !
شما یادتون میاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام
بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !
شما یادتون میاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم
بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم
مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم !