کیا یادشونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

baran71

New member
6502d1408358993-3.jpg


:4d564ad6::4d564ad6:
 

ketabsabz

Well-known member
وای یادش بخیر :sad:

نمیدونم شما یادنون هست یا نه اونموقع که املا میدادم نمره ی 20 میگرفتم لحظه ای که معلممون اون مهرو میزد پای املا خیلی لذت بخش بود هر دفه منتظر تصویر جدید این مهره بودم:dadad4:

images


CrOqrAJMkl.jpg
 

کرهانی

New member
وای یادش بخیر :sad:

نمیدونم شما یادنون هست یا نه اونموقع که املا میدادم نمره ی 20 میگرفتم لحظه ای که معلممون اون مهرو میزد پای املا خیلی لذت بخش بود هر دفه منتظر تصویر جدید این مهره بودم
یادش بخیر من همیشه معلمام از املام شاکی بودن...به مامانم میگفتن وقت درس پرسیدن یه واو رو از تو نمی ندازه اما املاش...
اون درسه رو یادتونه کبوترا تو تور گیر میفتن بعد موشه میاد نجاتشون میده چه طولانی بود یا درس پتروس؟؟؟:smiliess (12):
من وقتی دبیرمون دیکته میگفت خسته میشدم وسطاشو از تو میزدم...یکبار نزدیک بود معلمم دفترمو بزنه تو سرم که از مدرسه فرار کردم:1dco2x0p1lilzhfpg1t
 

yara

New member
سلام کرهانی جان.........شبت شکلاتی اما از نوع تلخ...امشبم اومدم تجدید خاطره خخخ

این بازی رو کی یادشه؟




bca8566db79f.jpg
 

yara

New member
وقتی پایه اول یا دوم بودم، چقد حرص میخوردم وقتی میگفتن "چهارمیا رییسن"...دوس داشتم خودم رییس باشم خخخ:black_eyed:

58aea67b01fa.jpg
 

کرهانی

New member
سلام کرهانی جان.........شبت شکلاتی اما از نوع تلخ...امشبم اومدم تجدید خاطره خخخ

این بازی رو کی یادشه؟




bca8566db79f.jpg

سلام یارایی:4d564ad6:
من عاشق شکلات تلخم
من یادمه...چقدر اولاش که بلد نبودم حسودیم میشد
اون شعره رو هم من یادمه
کلا هیچ دهه ای دهه شصت نمیشه:riz513:
 

sepideeee

New member
سلام کرهانی جان.........شبت شکلاتی اما از نوع تلخ...امشبم اومدم تجدید خاطره خخخ

این بازی رو کی یادشه؟



bca8566db79f.jpg

من اخرشم این بازیو یاد نگرفتم :65d6a5d6s: بدبختی joz.ve هم نداشت از روش تمرین کنیم :))
 
آخرین ویرایش:

کرهانی

New member
شمام با برگ درخت سوت میزدید؟؟؟
با آب پوست پرتغال و تراش بازی می کردید؟؟؟
چه حالی داشت تراشیدن مداد تو سطل گوشه :dadad4:

شمام 7،8 نفری جمع میشدید یکی وسط دراز بکشه بعد یه وردی بود میخوندیم و یه انگشتی زیر طرف رو میگرفتیم و بلندش می کردیم؟؟
 

mexin

Well-known member
من اخرشم این بازیو یاد نگرفتم :65d6a5d6s: بدبختی joz.ve هم نداشت از روش تمرین کنیم :))

نصف عمرت بر باد رفته دیگه ..اصلا واسه چی زنده ای .. دوران کودکی پوچی داشتیا اینو بلد نبودی ...خخخخخ:25r30wi:
 

diseases

Well-known member
وای یادش بخیر :sad:

نمیدونم شما یادنون هست یا نه اونموقع که املا میدادم نمره ی 20 میگرفتم لحظه ای که معلممون اون مهرو میزد پای املا خیلی لذت بخش بود هر دفه منتظر تصویر جدید این مهره بودم:dadad4:

خوش بحالتون، یادمه اوایل انقلاب بود میرفتیم مدرسه. اوج زمانی بود که تنبیه بدنی تو مدارس رواج داشت. معلممون تا می اومد به مبصر می گفت برو شلنگ رو از دفتر بگیر بیار. مخصوصاً معلم چهارممون. میدونین بدترین زمان کتک خوردن کی بود؟
زنگ اول اونم فصل زمستون. یه بخاری نفتی تو بود بغل دست معلم. فقط خودش گرم میشد. اول صبحی دستامون یخ میزد. بی پدر شلنگ رو مینداخت رو بخاری گرمش میکرد و می افتاد به جونمون. اَی می چسبید !
کاش فقط کتکمون میزد، جلوی بقیه خوردمون میکرد. ولی خب بازم خاطره ست.
 

Iris

New member
من اخرشم این بازیو یاد نگرفتم :65d6a5d6s: بدبختی joz.ve هم نداشت از روش تمرین کنیم :))

سپیده جون اصن غصه نخور منم مث تو یاد نگرفتمش البته دور اولشو بلدم مرحله دومشو دیگه بلد نیستم خخخخخخخخ
 

Iris

New member
واما خاطرات دهه شصتیا (بزن کف قشنگه رو به افتخار خودمون:applause::applause:)


شما یادتون میاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد

مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم



شما یادتون میاد شبا بیشتر از ساعت ۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت

۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران !



شما یادتون میاد هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه

شما یادتون میاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون

این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله !


شما یادتون میاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما

بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون


شما یادتون میاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد !

شما یادتون میاد کارت صد آفرین می‌دادن خر کیف می‌شدیم

هزار آفرین که می‌دادن خوده خر می‌شدیم !خخخخخ


شما یادتون میادوقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی

ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم!


شما یادتون میاد بستنی میهن رو که میگفت مامان جون بستنیش خوشمزه تره !


شما یادتون میاد پستونک پلاستیکی مّد شده بود مینداختیم گردنمون !



شما یادتون میاد این بازیو


پی پی پینوکیو پدر ژپتو، گُ گُ گُربه نره روباه مکار !



شما یادتون میاد هر وقت آقای نجار می رفت بیرون ووروجک خراب کاری می کرد !



شما یادتون میاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟


نه نه بی سوادی نه نه پس تو خر من هستی !




شما یادتون میاد آهای، آهای، اهاااااای ، ننه،من گشنمه !



شما یادتون میاد ماه رمضون که میشد اگه کسی می گفت من روزه ام


بهش میگفتیم: زبونتو در بیار ببینم راست میگی یا نه !



شما یادتون میاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم


بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم


مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم !
 
آخرین ویرایش:

Iris

New member
شما یادتون میاد ، وقتی سر حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه

میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه دم سطل آشغال که بتراشیم !



شما یادتون میاد، یک مدت مد شده بود دخملا از اون چکمه لاستیکی صورتیا

می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !



شما یادتون میاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو !



شما یادتون میاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم !



شما یادتون میاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای

چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم:)))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود !

شما یادتون میاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره،

بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون:25r30wi:


شما یادتون میاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی

بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم،

همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد !


شما یادتون میاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم

بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند

دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم

بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده !



شما یادتون میاد: از جلو نظااااااااااااااااام … !


شما یادتون میاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه

احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه !



شما یادتون میاد، سر صف پاهامونو ۱۸۰ درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم !


شما یادتون میاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم

به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود

ولی سمت چپی ها نو بود !



شما یادتون میاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست

اونا یه درس از ما عقب تر باشن !



شما یادتون میاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سرکلاس پز میدادیم !
 
آخرین ویرایش:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: sepideeee

Iris

New member
شما یادتون میاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم !


شما یادتون میاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل !

شما یادتون میاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد

بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!


شما یادتون میاد افسانه توشی شان رو !!

شما یادتون میاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون

آبی رنگ بود و بالای صفحه یه “برگه امتحان” گنده نوشته بودن...


شما یادتون میاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم،

تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه !


شما یادتون میاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود

درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود !



شما یادتون میاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت

رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم

اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما


شما یادتون میاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی

میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم !



شما یادتون میاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن

از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی !



شما یادتون میاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!!

یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد !


شما یادتون میاد: سه بار پشت سر هم بگو:

گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه !

یا ، کشتم شپش شپش کش شش پا را !



شما یادتون میاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو !
 

Iris

New member
شما یادتون میاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود

برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت:

بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم:25r30wi::25r30wi:

شما یادتون میاد: تو دبستان سرکلاس وقتی گچ تموم میشد،

خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم !

همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست،

بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه


شما یادتون میاد: گل گل گل اومد کدوم گل؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه.

کدوم کدوم شاپرک؟؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده،

میره و برمیگرده.. شاپرک خسته میشه…

بالهاشو زود میبنده… روی گلها میشینه… شعر میخونه، میخنده !


شما یادتون میاد، خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا

با مداد قرمز بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم !

یاااااااااااااااااااااد همه روزای قشنگ بخیرررررررررررررررر
 
آخرین ویرایش:
بالا