پرسش و پاسخ از آقای نوری نیرو

TUMS

Well-known member
من دیگر سخنی نمی گویم . . .. .. .
برای من همین بس است که دوستانم را در اینجا شناختم فقط معنی افسانه را براتون میارم. . .. .
افسانه
لغت نامه دهخدا
افسانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سرگذشت و حکایات گذشتگان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از مجمع الفرس ). قصه . داستان . حکایت . تمثیل . ...
افسانه
فرهنگ فارسی م ع ی ن
(اَ نِ) ( اِ.) قصه ، داستان . ...



 
آخرین ویرایش:

Artmis.a

New member
5. آیه حفظ:

«إنّا نحن نزّلنا الذّكر و إنّا له لحافظون» حجر/9
خداوند قرآن را در هر زمان و از هر زیادی و كمی و تحریف و تبدیل حفاظت می كند.14 و با توجه به كلمه «حافظون» كه قید زمان ندارد و حال و آینده را در بر می گیرد، سازوكار حفاظت نظر به آینده نیز دارد.15
به این آیه برای اثبات عدم تحریف قرآن استناد شده است؛ زیرا دلالت می كند بر اینكه قرآن از هرگونه زیادی و كمی و نقص و تغییر و تحریف و تصرّف مصون است و این مصونیت تا ابد (همیشه) ادامه دارد.


6. پایداری و جهان شمولی بشارت ها، انذارها و پیام های قرآن:

«تبارك الذی نزّل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً» فرقان/1
زوال ناپذیر و پایدار است كسی كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا جهانیان را بیم دهنده باشد.
«و ما أرسلناك إلاّ كافّة للنّاس بشیراً و نذیراً و لكنّ أكثر الناس لایعلمون» سبأ/28
و ما تو را نفرستادیم؛ جز برای اینكه عموم بشر را بشارت دهی و انذار كنی؛ ولی بیشتر مردم از این حقیقت آگاه نیستند.
واژه «تبارك» كه بیان كنندهٌ پایداری ذات و صفات فرستنده وحی است، حكایت از آن دارد كه فرقانی كه او برای بیان حق و جداسازی حق از باطل فروفرستاده نیز پایدار از نظر زمان و فراگیر نسبت به همهٌ ملت ها وجوامع بشری است. و لازمهٌ این پایداری، هم سویی با حقایق و واقعیت های هستی و شكست ناپذیری در برابر دستاوردهای علمی و عملی بشر در طول تاریخ می باشد، چنان كه در آیات متعددی از قرآن، رسالت پیامبر جهان و پیام قرآنی برای همهٌ جهانیان و خطاب های آن متوجه مردم می باشد؛ از آن جمله:
«یا أیها النّاس اعبدوا ربّكم الّذی خلقكم…» بقره/21
«یا أیها النّاس كلوا ممّا فی الأرض حلالاً طیباً و لاتتّبعوا خطوات الشّیطان» بقره/168
«یا أیها النّاس قد جاءكم برهان من ربّكم» نساء/174
همچنین در شش آیه از قرآن، وحی قرآنی، ذكر برای جهانیان معرفی شده است.
این گونه خطاب ها همگانی و فراگیر كه نمونه آن در قرآن بسیار است، قرآن را از محدودیت نسبت به زمان و مخاطبان عصر نزول مبرّا دانسته و جاودانگی ای به وسعت تمام انسان ها و همه زمان ها برای قرآن مطرح كرده است.


7. توصیفات قرآن:

آیاتی فراوان، قرآن را با مشخصه های كلی و ویژه معرفی می كند. قرآن خودش را به شفا، نور، آشكار، رحمت، محفوظ، قیم، بهترین گفتار (أحسن القول) و… توصیف می كند. و این اوصاف تأثیر پایدار آن را می رساند:
«و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة» اسراء/82
خدای سبحان درباره قرآن نمی فرماید كه قرآن، دارو است، بلكه می گوید: او شفاست و اثر شفا بخشی آن قطعی است و هر كس به محضر قرآن بیاید و آن را بفهمد و بپذیرد و عمل كند، به طور قطع بیماری های درونی اش از بین می رود.16
قرآن در جهات مختلف نقش شفابخشی خود را ایفا كرده است؛ هم ضعف ها و بیماری هایی را كه مربوط به حكمت نظری است با برهان، شفا می دهد و هم مرض هایی را كه مربوط به حكمت عملی است با تهذیب و تصفیه دل بهبود می بخشد.
قرآن نسخه ای برای سامان بخشیدن به همه نابسامانی ها، بهبودی خود و جامعه از انواع بیماری های اخلاقی و اجتماعی است.17
«قد جاءكم موعظة من ربّكم و شفاء لما فی الصّدور» یس/57
از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دل ها نازل شد.


8. آیه پیراستگی قرآن از هر كاستی:

«الحمد لله الّذی أنزل علی عبده الكتاب و لم یجعل له عوجاً. قیماً لینذر بأساً شدیداً من لدنه» كهف/1ـ2
ستایش و سپاس مخصوص خداست كه بر بنده خود این كتاب بزرگ را نازل كرد و در آن هیچ نقص و انحرافی ننهاد، تا با این كتاب، خلق را از عذاب سخت خدا بترساند.
آیاتی كه از آنها می توان به طور مستقیم یا غیرمستقیم، كمال، پایداری، فراگیری و جاودانگی پیام ها، رهنمودها، ایده ها و اصول قرآنی را استفاده كرد بیش از اینهاست و آنچه یاد شد تنها به عنوان نمونه می تواند مورد توجه قرار گیرد.
 
ولی ما معتقدیم قرآن جاودانه است و متعلق یه تمامی اعصار نه تنها 1400 سال پیش. آیا احترام به پدر و مادر وفای به عهد رعایت انصاف پاکی و نجابت درستکاری و راستی تنها متعلق به 1400 سال پیشه؟ دلایل قرآنی پاره ای از آیات مورد استناد عبارتند از: 1. آیه من بلغ: «قل أی شیء أكبر شهادةً قل الله شهید بینی و بینكم و أوحی الی هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ» انعام/19 بگو چه گواهی بزرگ تر است(از گواهی خدا)، بگو خدا میان من و شما گواه است و وحی می كند به من آیات این قرآن را؛ تا با آن شما و هر كس از افراد بشر را كه خبر این قرآن به او رسد بترساند. كوتاه ترین و رساترین و جامع ترین دلیل قرآنی بر جاودانگی وحی این آیه می باشد. قرآن وسیله بیم دادن (راهنمایی) شماست؛ یعنی كسانی كه مورد خطاب مستقیم آن هستید و نیز كسانی كه مورد خطاب مستقیم (مشافهه) نمی باشند.1 اصل اعتبار و لزوم پذیرش وحی برای غیر مخاطبان مورد پذیرش مفسران این آیه می باشد، و مفهوم جاودانگی همین است. البته منظور از رسیدن وحی به گیرنده آن، دست یابی به عین الفاظ قرآن نیست، بلكه منظور رسیدن پیام و مفهوم قرآن با هر زبان ممكن می باشد. زمخشری از مفسران اهل سنت به نقل از سعید بن جبیر می گوید: كسی كه قرآن به او برسد انگار كه محمد(ص) را ملاقات كرده است.2 خلاصه اینكه با توجه به مفهوم این آیه وحی (قرآن) جهت انذار (راهنمایی) مخاطبان زبانی و مردم غیرمخاطب نازل شده است. 2. آیه بعثت: «هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفی ضلال مبین. و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم و هو العزیز الحكیم» جمعه/2ـ3 او كسی است كه در میان جمعیت درس ناخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاكیزه كند، و كتاب و حكمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند. و بر گروه دیگری كه هنوز به آنها نپیوسته اند، و او عزیز و حكیم است. امّی كسی است كه نه می خواند و نه می نویسد و در اینجا منظور عرب معاصر پیامبر(ص) هستند؛ زیرا اندكی از آنها سواد خواندن و نوشتن داشتند. ویژگی این رسول این است كه از جنس آنهاست. بنابر ظاهر آیه منافاتی میان اینكه پیامبر(ص) خود از امیین بوده و در میان آنها مبعوث شده باشد و از سویی مبعوث به غیر آنها هم شده باشد؛ ندارد. و اینكه به زبان عربی است به خاطر وظیفه تعلیم و تزكیه آنان است. به هر حال، مراحل اولیه دعوت به گونه ای است كه در میان اعراب است. پیامبر(ص) وظیفه تزكیه یعنی رشد نیكی همراه با خیر و بركت با مزین شدن به اخلاق فاضله و رفتارهای نیك و تعلیم كتاب، یعنی بیان الفاظ آیات قرآن را، و تعلیم حكمت، یعنی معارف حقیقی قرآن را میان قوم خود و دیگران كه به آنها می پیوندند و پس از او می آیند؛ دارد. هیچ تفاوتی میان آیندگان و گذشتگان در وجود پیامبر به عنوان راهنمای زندگی آنان و پذیرش دستورات وی وجود ندارد. شمول دیگران غیر از اعراب معاصر پیامبر(ص) آن چنان واضح است كه نیاز به توضیح بیشتر ندارد. بسیاری از مفسران ذیل این آیه حدیث معروفی از پیامبر(ص) نقل كرده اند كه وقتی پیامبر این آیه را تلاوت فرمود، پرسیدند: اینها (لاحقان) كیانند؟ پیامبر(ص) دست خود را به شانه سلمان گذارد و فرمود: لوكان الإیمان فی الثریا لنالته رجال من هؤلاء. اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از این گروه (ایرانیان) بدان دست می یابند.3 3. آیه تدبّر: «أفلایتدبّرون القرآن و لوكان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً» نساء/82 آیا درباره قرآن نمی اندیشند؛ اگر از ناحیه غیرخدا بود اختلاف فراوانی در آن می یافتند. تدبر در لغت یعنی توجه به نهایت و پیامد كارها4 و تدبّر در این آیه یعنی تأمّل و دقّت در هر آیه پس از آیه دیگر.5 قرآن مخاطبان خود را تشویق و ترغیب در تدبّر در آیات می كند؛ تا اینكه در هر حكم و حكمت آشكار و داستان و موعظه، آیات را در نظر بگیرید. علامه طباطبایی می نویسد: «از آیه مورد نظر، نتایج مهمی روشن می شود؛ نخست اینكه فهم عادی و معمولی آن را درك می كند. در ثانی در قرآن برخی آیات، دیگر آیات را تفسیر می كند، و سوم اینكه قرآن نسخ پذیر و ابطال پذیر نیست و نیازی به تكمیل و نه تهذیب ندارد. قرآن چون اختلاف نمی پذیرد؛ تفسیر و تحول در آن راه ندارد و لازمه این مطالب این است كه محتوای قرآن یعنی؛ شریعت اسلامی تا روز قیامت مستمر و جاودان می باشد.»6 4. آیه عزّت و شكست ناپذیری: «إنّ الّذین كفروا بالذّكر لمّا جاءهم و إنّه لكتاب عزیز. لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حكیم حمید» فصّلت/41ـ42 همانا آنان كه به این قرآن كه برای هدایت آنها آمد كافر شدند؛ [در جهنم ملاقات می شوند؛] در حالی كه این كتاب به حقیقت عزت مند است و هرگز از پیش رو و پس آن حق، باطل نشود؛ زیرا آن، فرستاده خدای مقتدر و حكیم ستوده صفات است. این آیه و آیه پیشین، كفر و الحاد و انكار حق را به تصویر كشیده است. الحاد یعنی به بیراهه رفتن، كه یكی از نمونه های آشكار آن دروغ بستن بر خدا و بر پیامبر(ص) و الغای آیات و تأویل نادرست آیات است.7 الحاد به قرآن، همان كفر به آیات است؛ با هدف ابطال حقایق قرآنی كه در هر عصر و زمانی قالب و مصداقی خاص می یابد. در عصر حاضر این ادعای الحادی مطرح شده است كه دین به عنوان امری ثابت (وحی جاودان) با تحول فرهنگ ها و آداب و مناسبت های فردی و اجتماعی همخوان نیست. شهید مطهری می نویسد: «افراد و طبقاتی هستند كه این مسئله را واقعاً به صورت یك معمای لاینحل و به صورت یك تضاد آشتی ناپذیر می نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیده غیرمتوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً یكی را باید انتخاب كرد؛ یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجویی و نوگرایی پرهیز كرد و زمان را از حركت بازداشت، و یا باید تسلیم مقتضیات متغیر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده ای متعلق به گذشته به بایگانی تاریخ سپرد.»8 برخی سخن افراط گونه دیگری دارند كه این ثبات وحی و تغییر زمانه را مایه عقب ماندگی مسلمانان دانسته اند. در این مورد گوستالوبون علت انحطاط مسلمین را عدم انطباق اسلام با مقتضیات زمان می داند و می نویسد: «زمان عوض شد، تغییر كرد و مسلمان ها می خواستند باز اسلام را با همان خصوصیات در قرن های بعد نگاه دارند در صورتی كه امكان نداشت. و به جای اینكه تعلیم اسلامی را رها كنند و مقتضیات قرن را بگیرند، تعلیم اسلامی را گرفتند و منحط شدند.»9 با توجه به این باورهای الحادی، دقّت در عزّت و بطلان ناپذیری كلام الهی ضرورت می یابد. چه بسا قرآن، پیشاپیش توجه به این شبهات و اتهام ها داشته و به مقابله با آن شبهات پرداخته است. تأكید قرآن بر عزت و شكست ناپذیری وحی، تأكید بر این حقیقت است كه راه باطل از هیچ جهت به سوی آن باز نیست.10 از هیچ سو بطلان و فساد به سراغ این كتاب بزرگ نیامده و نخواهد آمد. تناقضی در مفاهیم آن نمی باشد، نه چیزی از كتب و علوم پیشین بر ضدّ آن است و نه اكتشافات علمی آینده با آن مخالفت خواهد داشت.11 هیچ كتابی از كتاب های گذشته آن را باطل نمی كند و هیچ كتابی از كتاب های آینده آن را نسخ نمی كند. در خبرهایش از گذشته و آینده باطل گویی نكرده است.12 البته این كیفیت نزول (حقانیت دائم حقایق قرآنی) توسط خدای حكیم، با علم نامحدود كه دارای كمالات نا است طرح ریزی شده است، و اگر از سوی شخص دارای علم محدود پی ریزی شده بود پر از تناقض و اختلاف بود. ستایش او دائمی است؛ چون كلام حق گونه او دائم بوده و باطل نمی شود. فعلش (كلام وحی) متقن است و سستی (ابطال) در آن راه ندارد.13 و جاودانگی حقایق آن نشانه استواری آن و حكمت صاحب آن است.

گرامی بهتر دقت کن ببین من چی گفتم ودر پاسخ چی چی گفتم

گفتگوی ما در مورد سخنان پیامبربوده نه قرآن
بجای اینکه این حجم بسیار را بیاوری در سوال و جواب دقت فرمایید ممنون از زحمت شما

من تا چند دقیقه ی دیگه در خدمتونم وبیشتر وقت ندارم تا فردا عصر
 

Artmis.a

New member
گفتم که پیامبر از آینده ی خودش و بقیه خبر نداشته است آیه را قبلا گذاشتم براتون دوباره بگذارم ؟؟؟

من اون آیه رو رد نمیکنم بله این آیه خاطر نشان میکنه پیامبر(ص) قبل از بعثت و قبل از اینکه خدا بخواد از آینده خبری نداشته ولی بعد از بعثت و بعد از نازل شدن قرآن بر ایشون و وحی به ایشون چی؟

در ضمن:

آیه بعثت:
«هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفی ضلال مبین. و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم و هو العزیز الحكیم» جمعه/2ـ3 او كسی است كه در میان جمعیت درس ناخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاكیزه كند، و كتاب و حكمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند. و بر گروه دیگری كه هنوز به آنها نپیوسته اند، و او عزیز و حكیم است. امّی كسی است كه نه می خواند و نه می نویسد و در اینجا منظور عرب معاصر پیامبر(ص) هستند؛ زیرا اندكی از آنها سواد خواندن و نوشتن داشتند. ویژگی این رسول این است كه از جنس آنهاست. بنابر ظاهر آیه منافاتی میان اینكه پیامبر(ص) خود از امیین بوده و در میان آنها مبعوث شده باشد و از سویی مبعوث به غیر آنها هم شده باشد؛ ندارد. و اینكه به زبان عربی است به خاطر وظیفه تعلیم و تزكیه آنان است. به هر حال، مراحل اولیه دعوت به گونه ای است كه در میان اعراب است. پیامبر(ص) وظیفه تزكیه یعنی رشد نیكی همراه با خیر و بركت با مزین شدن به اخلاق فاضله و رفتارهای نیك و تعلیم كتاب، یعنی بیان الفاظ آیات قرآن را، و تعلیم حكمت، یعنی معارف حقیقی قرآن را میان قوم خود و دیگران كه به آنها می پیوندند و پس از او می آیند؛ دارد. هیچ تفاوتی میان آیندگان و گذشتگان در وجود پیامبر به عنوان راهنمای زندگی آنان و پذیرش دستورات وی وجود ندارد. شمول دیگران غیر از اعراب معاصر پیامبر(ص) آن چنان واضح است كه نیاز به توضیح بیشتر ندارد. بسیاری از مفسران ذیل این آیه حدیث معروفی از پیامبر(ص) نقل كرده اند كه وقتی پیامبر این آیه را تلاوت فرمود، پرسیدند: اینها (لاحقان) كیانند؟
پیامبر(ص) دست خود را به شانه سلمان گذارد و فرمود: لوكان الإیمان فی الثریا لنالته رجال من هؤلاء. اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از این گروه (ایرانیان) بدان دست می یابند.( این حدیث در تفسیرهای مجمع البیان، كشّاف، الدرّ المنثور، فی ظلال القرآن و المیزان، ذیل آیه مورد نظر آمده است.)
 
آخرین ویرایش:

ba ba barghi

Well-known member
خدا قوت جناب نوري ......
والا هر كدوم از ما بوديم تا حالا خسته شده بوديم ,
 

Artmis.a

New member
گرامی بهتر دقت کن ببین من چی گفتم ودر پاسخ چی چی گفتم

گفتگوی ما در مورد سخنان پیامبربوده نه قرآن
بجای اینکه این حجم بسیار را بیاوری در سوال و جواب دقت فرمایید ممنون از زحمت شما

من تا چند دقیقه ی دیگه در خدمتونم وبیشتر وقت ندارم تا فردا عصر


این آیات در پاسخ به سوال آوا بود که فرمودید قرآن مربوط به 1400 سال پیش است.

این هم در پاسخ به سوال دیشبتون که قبول کردید قرآن تحریف نشده ولی گفتید از کجا معلوم احادیث تحریف نشدند:
«عن أیوب بن الحر قال: سمعت أباعبدالله(ع) یقول: كلّ شیء مردود الی الكتاب و السنة، و كل حدیث لایوافق كتاب الله فهو زخرف.»29
در صورتی كه «حدیث» را شامل روایات دینی و نظریه های بشری بدانیم، از این روایات می توان استفاده كرد كه هرگاه سخنی با قرآن ناهمساز باشد، باطل است، زیرا قرآن سراسر بیان حق و معیار درستی بوده و خواهد بود.
 
آخرین ویرایش:

Artmis.a

New member
دلیل نمیشه که خداوند پس از نازل کردن قرآن و همینطور با استفاده از وحی حضرت محمد(ص) رو از آینده با خبر نکردن!
روی نا محدود بودن قدرت و اراده ی خدا که بحث و شکی نداری؟ دارید آیا؟

من اون آیه رو رد نمیکنم بله این آیه خاطر نشان میکنه پیامبر(ص) قبل از بعثت و قبل از اینکه خدا بخواد از آینده خبری نداشته ولی بعد از بعثت و بعد از نازل شدن قرآن بر ایشون و وحی به ایشون چی؟

در ضمن:

آیه بعثت:
«هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفی ضلال مبین. و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم و هو العزیز الحكیم» جمعه/2ـ3 او كسی است كه در میان جمعیت درس ناخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاكیزه كند، و كتاب و حكمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند. و بر گروه دیگری كه هنوز به آنها نپیوسته اند، و او عزیز و حكیم است. امّی كسی است كه نه می خواند و نه می نویسد و در اینجا منظور عرب معاصر پیامبر(ص) هستند؛ زیرا اندكی از آنها سواد خواندن و نوشتن داشتند. ویژگی این رسول این است كه از جنس آنهاست. بنابر ظاهر آیه منافاتی میان اینكه پیامبر(ص) خود از امیین بوده و در میان آنها مبعوث شده باشد و از سویی مبعوث به غیر آنها هم شده باشد؛ ندارد. و اینكه به زبان عربی است به خاطر وظیفه تعلیم و تزكیه آنان است. به هر حال، مراحل اولیه دعوت به گونه ای است كه در میان اعراب است. پیامبر(ص) وظیفه تزكیه یعنی رشد نیكی همراه با خیر و بركت با مزین شدن به اخلاق فاضله و رفتارهای نیك و تعلیم كتاب، یعنی بیان الفاظ آیات قرآن را، و تعلیم حكمت، یعنی معارف حقیقی قرآن را میان قوم خود و دیگران كه به آنها می پیوندند و پس از او می آیند؛ دارد. هیچ تفاوتی میان آیندگان و گذشتگان در وجود پیامبر به عنوان راهنمای زندگی آنان و پذیرش دستورات وی وجود ندارد. شمول دیگران غیر از اعراب معاصر پیامبر(ص) آن چنان واضح است كه نیاز به توضیح بیشتر ندارد. بسیاری از مفسران ذیل این آیه حدیث معروفی از پیامبر(ص) نقل كرده اند كه وقتی پیامبر این آیه را تلاوت فرمود، پرسیدند: اینها (لاحقان) كیانند؟
پیامبر(ص) دست خود را به شانه سلمان گذارد و فرمود: لوكان الإیمان فی الثریا لنالته رجال من هؤلاء. اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از این گروه (ایرانیان) بدان دست می یابند.( این حدیث در تفسیرهای مجمع البیان، كشّاف، الدرّ المنثور، فی ظلال القرآن و المیزان، ذیل آیه مورد نظر آمده است.)

در مورد پیامبر(ص) دوبار پاسخ دادم.
 

TUMS

Well-known member

بگو من هم بشری مثل شما هستم. . . به شرک رو نیاوریم اگر پیامبر همه چی را میدونسته ینی اینکه نعوذبالله در سطح خدا بودن. . . ..
پیامبر هم در مورد چیزایی که لازم بوده بدونه خدا بهش الهام میکرده فقط به این دلیل که حقاینیت پیامبر را نشون بده و مردم بهش ایمان بیارن و دعوتش را بپذیرن. . . .
عقل من بهم میگه ایمونو پیامبر نیاز نبوده همه چی را بدونه و دلیلی هم نداره که لازم باشه همه چی را بدونه .. . . .




 
من اون آیه رو رد نمیکنم بله این آیه خاطر نشان میکنه پیامبر(ص) قبل از بعثت و قبل از اینکه خدا بخواد از آینده خبری نداشته ولی بعد از بعثت و بعد از نازل شدن قرآن بر ایشون و وحی به ایشون چی؟

گرامی باز در نوشته هاتون دقت کنید لطفا

قبل از بعث که اصلا آِیه ای نازل نشده بود

اون آیه ای که گفته بگو من نمی دونم چه بسر خودم و شما میاد پس از بعثته نه قبل از بعثت

تا فردا عصر خدا نگه دار

والعصر ان الانسان لفی خسر
 
این آیات در پاسخ به سوال آوا بود که فرمودید قرآن مربوط به 1400 سال پیش است.

این هم در پاسخ به سوال دیشبتون که قبول کردید قرآن تحریف نشده ولی از کجا معلوم احادیث تحریف نشدند:
«عن أیوب بن الحر قال: سمعت أباعبدالله(ع) یقول: كلّ شیء مردود الی الكتاب و السنة، و كل حدیث لایوافق كتاب الله فهو زخرف.»29
در صورتی كه «حدیث» را شامل روایات دینی و نظریه های بشری بدانیم، از این روایات می توان استفاده كرد كه هرگاه سخنی با قرآن ناهمساز باشد، باطل است، زیرا قرآن سراسر بیان حق و معیار درستی بوده و خواهد بود.


نه در جواب اوا نبوده که در جواب فرزاد بود پرسش خود آوا را پیشتر پاسخ گفته بودم
 

Artmis.a

New member
گرامی باز در نوشته هاتون دقت کنید لطفا

قبل از بعث که اصلا آِیه ای نازل نشده بود

اون آیه ای که گفته بگو من نمی دونم چه بسر خودم و شما میاد پس از بعثته نه قبل از بعثت

تا فردا عصر خدا نگه دار

والعصر ان الانسان لفی خسر

آیات متعدّدى در قرآن مجید وجود دارد که مصداق روشن آگاهى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نسبت به بعضى از حوادث آینده است که جزء اسرار غیب محسوب مى شود; مانند آیات آغاز

سوره روم: «غُلِبَتِ الرُّومُ ـ فِی أَدْنَى الاَْرْضِ وَهُمْ مِّنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ـ فِی بِضْعِ سِنِینَ»: (رومیان شکست خوردند. ـ (و این شکست) در سرزمین نزدیکى رخ داد; امّا آنان پس از (این) شکست بزودى پیروز خواهند شد... - در چند سال آینده، این پیروزى رخ مى دهد).(1)
مسلّماً خبر دادن از پیروزى یک کشور مغلوب در آینده نزدیک (در عرض چند سال ) آن هم با این صراحت و قاطعیت، چیزى نیست که بشر از طرق عادى به آن احاطه یابد; بنابراین مصداق بارز علم غیب است.

در جاى دیگر خطاب به مسلمانان کرده، مى گوید: «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ اِنْ شاءَ اللهُ آمِنینَ»؛ (بطور قطع همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام مى شوید در نهایت امنیت) (2)این سخن را زمانى فرمود که مشرکان در مکّه با قدرت حکومت مى کردند و آن قدر توانایى داشتند که توانستند شرایط صلح حدیبیه را به ظاهر بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) تحمیل کنند; بنابراین خبر پیروزى سریع مسلمانان بر آنها به طورى که بتوانند مانع بزرگ را از سر راه خود بردارند و در نهایت امنیّت وارد مسجد الحرام شوند جز خبر غیبى نخواهد بود.

در جاى دیگر هنگامى که یکى از همسران پیامبر رازى را که آن حضرت نزد او داشت مخفیانه براى دیگران بیان کرده بود و حضرت از این کار آگاه شد، همسرشان پرسید: «مَنْ اَنْبَأکَ هَذَا»؛ (چه کسى تو را از این راز آگاه کرد؟!) فرمود: «خداوند دانا و آگاه، مرا با خبر ساخت»: (نَبَّأنِىَ الْعَلِیمُ الخَبِیرُ)(3)

نیز هنگامى که جمعى از منافقین کارهاى خلاف خود را پوشاندند و براى عدم شرکت در جنگ تبوک عذرهاى دروغین آوردند، پیامبر به آنها فرمود: «لَّا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُّؤْمِنَ لَکُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللهُ مِنْ اَخْبَارِکُمْ»؛ (عذر نیاورید، ما هرگز (سخن) شما را باور نخواهیم کرد! چرا که خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته)!.(4)

در مورد دیگر با صراحت خبر از شکست قاطعانه مشرکان مى دهد در حالى که ظاهراً در کمال قدرت بودند، و مى فرماید: «کفار مى گویند: ماجماعتى متحد و پیروزیم»: (اَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمیعٌ مُّنْتَصِرٌ). بلافاصله مى افزاید: «به زودى جمعشان شکست مى خورد و فرار مى کنند»: (سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلّوُنَ الدُّبُرَ).(5)

بى شک زمانى که این آیات در مکه نازل شد مسلمانان در اقلیّت شدید بودند و دشمن در اوج قدرت بود، و پیش بینى چنین پیروزى نزدیک و سریعى از طرق عادى غیر ممکن بود; ولى چیزى نگذشت که در نخستین برخورد مسلّحانه با دشمن یعنى جنگ بدر، ضربه سهمگینى بر آنها وارد ساختند; سپس پیروزى ها یکى پس از دیگرى پیش آمد، و در مدّت کوتاهى تمام شبه جزیره عربستان زیر پرچم اسلام قرار گرفت.

شبیه همین معنا در سوره توبه آیه 14 و 15 آمده است; مى فرماید: «با آنها پیکار کنید، که خداوند آنان را به دست شما مجازات کرده و رسوا مى سازد; و شما را بر آنها یارى مى دهد. و سینه گروه مؤمنین را شفا مى بخشد (; و بر قلب آنها مرهم مى نهد) ـ و خشم دلهاى آنان را از میان مى برد»: (قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِاَیْدِیکُمْ وَ یُخْزِهِمْ وَ یَنْصُرْکُمْ عَلَیْهِمْ وَ یَشْفِ صُدُورَ قَوْم مُّؤْمِنِینَ ـ وَ یُذْهِبْ غَیْظَ قُلُوبِهِمْ).

باز شبیه همین معنا در سوره آل عمران آیه 111 آمده، روى سخن را به یاران پیامبر کرده مى فرماید: «و اگر با شما پیکار کنند، به شما پشت خواهند کرد (و شکست مى خورند); سپس یارى نخواهند شد»: (وَ اِنْ یُقَاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الاَْدْبَارَ ثُمَّ لاَ یُنْصَرُونَ).

تعبیراتى که در این آیات است همه به طور قاطع خبر از پیروزى مسلمین و شکست دشمنان شان مى دهد. خبرى که در آن زمان براى کسى باور کردنى نبود.
همین معنا به شکل دیگرى در سوره قصص آیه 85 آمده است که وقتى پیغمبر(صلى الله علیه وآله) بر اثر فشار شدید مشرکان (که در آن زمان بسیار نیرومند بودند) مجبور شد سرزمین مقدّس مکه را ترک گوید; آیه نازل شد و به او چنین فرمود: «آن کس که قرآن را بر تو لازم کرد، تو را به جایگاهت (زادگاهت) باز مى گرداند»: (اِنَّ الَّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ اِلى مَعاد). این بشارت قاطع در آن هنگام که مسلمانان ظاهراً بسیار ضعیف بودند چیزى جز یک خبر غیبى نبود.

در تعبیر دیگرى در آن هنگام که دشمنان خوشحالى مى کردند که از پیامبر نسلى باقى نمى ماند تا آیین او را نگهدارى کند; ـ زیرا تنها یادگار او دخترش فاطمه زهرا(علیها السلام) بود و لذا مى گفتند: محمّد ابتر است ـ; سوره کوثر نازل شد و این بشارت قاطع را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) داد که :«به یقین ما به تو کوثر (و خیر و برکت فراوان) عطا کردیم ـ (و بدان) دشمن تو به یقین ابتر و بریده نسل است»: (اِنَّا اَعْطَیْنَاکَ الْکَوثَرَ.... اِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاَْبْتَرُ) و امروز مى بینیم که نسل آن بزرگوار از طریق دخترش فاطمه زهراء(علیها السلام) در تمام جهان منتشرند و بزرگان زیادى از آنها برخاستند که پیوسته در خدمت اسلام بودند و کسانى که این سخن را درباره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى گفتند (مشرکان قریش) چنان تار و مار شدند که امروز از آنها خبرى نیست و اگر هم کسى از آن ها باقى مانده است شناخته نمى شود، بنابراین آنها ابتر شدند و پیامبر داراى نسلى عظیم است.

در سوره نحل آیه 8 به نکته دیگرى برخورد مى کنیم که از اخبار غیبى قرآن است ومى فرماید: «(همچنین) اسبها و استرها و الاغها را (آفرید)، تا بر آنها سوار شوید و زینت شما باشد; و چیزهایى مى آفریندکه نمى دانید»: (وَ الْخَیْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِیرَ لِتَرکَبُوهَا وَ زِینَةً وَ یَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ). اگرچه بسیارى از مفسّران پیشین جمله: «وَ یَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» را اشاره به حیواناتى مى دانند که در آینده آفریده مى شود، یا رام انسان ها مى گردد، و یا تمام اشیاى مفیدى که خداوند در آینده مى آفریند اعم از حیوانات و غیر آنها ولى همان گونه که بعضى از مفسّران اخیر ـ مانند مراغى و سیّد قطب در فى ظلال ـ اشاره کرده اند درک مفهوم این جمله براى ما که در عصر مرکب هاى سریع السیر ماشینى زندگى مى کنیم بسیار آسان تر است; و خبرى است که قرآن مجید از عصر ما داده; و تعبیر به «یَخْلُقُ»؛ (خداوند مى آفریند) منافاتى با اختراع آنها از سوى انسان ها ندارد; زیرا اوّلا کار انسان ترکیب و به هم پیوند دادن موادّى است که خداوند آفریده; ثانیاً ابتکار او در اختراع این وسایل نیز مولود استعداد خدا دادى است! تمام این آیات نشان مى دهد که خداوند بخشى از علم غیب خود را در اختیار پیامبرش قرار داده است.(6)


(1). سوره روم، آیات 2 تا 4
(2). سوره فتح، آیه 27.
(3). سوره تحریم، آیه 3.
(4). سوره توبه، آیه 94.
(5). سوره قمر، آیات 44 و 45
(6) . پیام قرآن جلد 7، ص 236.
 
آخرین ویرایش:

Artmis.a

New member
دوستان من باید برم مهمونی خودتون ادامه بدید. در پناه حق و توکل به خدا.:auizz3ffy9vla57584x:smiliess (10)::rose::riz304:
 

AWWA

New member
من دیگر سخنی نمی گویم . . .. .. .
برای من همین بس است که دوستانم را در اینجا شناختم فقط معنی افسانه را براتون میارم. . .. .
افسانه
لغت نامه دهخدا
افسانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سرگذشت و حکایات گذشتگان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از مجمع الفرس ). قصه . داستان . حکایت . تمثیل . ...
افسانه
فرهنگ فارسی م ع ی ن
(اَ نِ) ( اِ.) قصه ، داستان . ...




آقای نوری من یه سوال در زمینه همین مطلبی که آقای ایمونو لطف کردن گذاشتن دارم.....شما تاپیکی زده بودین با عنوان:"داستانها و معجزات قرآن،واقیت یا افسانه"(البته عنوان دقیقش یادم نیست ...گشتم مثل اینکه حذف شده)
خب وقتی شما دو کلمه واقعیت و افسانه رو برای سوال با کلمه"یا" از هم جدا میکنین ،یعنی اینکه این دو کلمه متضاد هستن. پس میشه اینطور برداشت کرد که منظور شما داستان غیر واقعی هست.
من درست متوجه شدم؟
شایدم نوشته بودین:از واقعیت تا افسانه......
 

AWWA

New member
من ظاهر سازی های دین رو کنار گذاشته ام ومغز آن رو جستجو می کنم چون باورم این است دینداری باید یک دریافت درونی باشه و خود شخص باید به اون برسه و اینکه پرداختن به تظاهرات دینی علف های هرز ریا کاری را به شدت رشد میده
مولوی می فرماید

ما ز قرآن مغز را برداشتیم / پوست را پیش خران بگذاشتیم

این بزرگ مرد ظاهر نگران قرآن را خر می داند و خودش بدنبال مغز قرآن است
خوب چرا کسی به اون گیر نمی ده و تکفیرش نمی کنن و همه سر من می ریزین ؟؟؟/


من هم مغز قرآن را می جویم و پوستش را و ظاهرش را برای ..... خران کودن می گذارم

ادامه دارد ............

یکی از آیه های قرآن دقیقا این شعرو بیان میکنه...میتونین اونو برامون بیان کنین؟البته من میتونم با سرچ بگم ولی دوست دارم از زبان شما بشنوم.
ما هم تایید میکنیم هرکسی که فقط ظاهر قرآن رو بگیره و مغزشو رها کنه از حمالی(الاغی) که کتاب حمل میکنه و از محتویاتش اطلاعی نداره ، کمتر هست.
اینم اضافه میکنم که "از کوزه همان برون تراود که در اوست" پس ایمان درونی ناخودآگاه روی ظاهر افرادهم تاثیر میذاره. ولی دلیلی برای اتکا و اعتماد به افراد نیست.ماهم مثل شما چندین انگشتر به دست کردن و ریش گذاشتن رو دلیل بر مومن بودن نمیدونیم.
 

AWWA

New member
شما میگین فهم مردم دوران پیامبر در حد درک مباحث علمی نبوده که براشون مطرح کنه

ینی پایداری و استقامت پیامبر در ارایه ی مباحث علمی از گالیله ی چند قرن بعد کمتر بود ه؟؟؟؟

مردم نفهم و کودن زمان گالیله که می خواستن اونو بسوزونن بخاطر ایکه فقط می گفت زمین می چرخه اما باز ایشان از عقیدش بر نگشت و بازم بهشون گفت که زمین می چرخه


چطورشد گالیه در عقیده ی علمی خودش در برابر مردم کودن استقامت کرد و گفت

آیا پیامبراسلام نمی تونست عقیده ی علمی قرآن رو به مردم خودش بفهمونه ؟

پس بدونید که قآن کتاب علمی نیست که ما بخواهیم هر موضوعی رو از اون بیرون بکشیم

این آرزوهای نا آگاهانه ی ماست که می خواهیم در برابر پیشرفت های علمی بیگانه کان کم نیاورده و طوری وانمود کنیم که بله انچه کشف شده قبلا در قرآن بوده !!!

خوب چرا این در قرآن بودن ها تنها هنگامی آشکار می شود که اول بیگانگان موضوع را کشف می کنند و سپس ما آن را در قران پیدا می کنیم


خب اگر قرآن پیشگویی می کند و کتاب علمی است شما بفرمایید چیزی از قران استخراج کنید که سال آینده کشف شود ینی زوتر از کشف کردن بیگانه گان !

شما قبول دارین که تاریخ مثل یک انسان هست که در آغاز مثل یه کودک بوده و رفته رفته داره رشد میکنه تا به سن عقلانیت کامل برسه؟ این که خدا چندین پیامبر با روشهای مختلف رو در زمانهای مختلف میفرستاده اینو تایید میکنه.رفته رفته که عقل بشر کاملتر میشده پیامبرا با کتاب حرفشون رو تثبیت میکردن.
قرار نبوده پیامبر با مبارزه اصول علمی رو به مردم بفهمونه..به دو دلیل:1)چون هدف اصلیش اون نبوده و فقط در مواردی که نیاز بوده از بیان اصول علمی استفاده میکردن. 2) دومی رو با مثال میگم. معلم اول ما میتونسته چیزهایی فراتر از کتابها برای ما بگه. خودش کاملا به ضرب و تقسیم و خیلی از علوم دیگه احاطه داشته ولی اونارو برای ما نمیگفته. چون فکرما توان فهمیدنش رو نداشت و درثانی هنوز پایه مفاهیم رو نمیدونستیم. قضیه پیامبرم همینطوره.
 

veterner

New member
سلام دوستان
دیدم بدون محاکمه و دفاع دارین رای صادر میکنید گفتم بنا به خواست جناب نیرو این تاپیک باز بشه که در مورد اعتقادات و عقاید ایشون و همینطور درباره ی دلیل تغییر عقیده ی ایشون درباره ی مذهب و دین در این تاپیک بدون جدل و حاشیه و بدون احساسات بحث بشه.
لطفاً در این تاپیک سوالات خودتون رو از ایشون مطرح کنید!
پایداری یا حذف این تاپیک هم بسته به سوالات و جوابهای ایشون و نظر جناب آدمین داره.

با تشکر.:auizz3ffy9vla57584x

من كلا مخالف سوال از اين آدمم (با اون حرفايي كه تو تايپيك معجزات قران از اين فرد ديدم)! اينكه آرتميس هم اينجا تايپيك رو باز كرده اساسا كار اشتباهي انجام داده كه از يك انساني كه دو دل هست و تو برزخ گير كرده ديده ميشه! از ايجاد اين تايپيك پشيمون ميشه! البته ببخشيد آرتميس ها ولي حقيقت رو گفتم.
 
آخرین ویرایش:

goo

New member
ببینید دوستان ، ایشون سوال نمی پرسن ، چون سوالی که پرسیده می شود هدف دانستن است ولی ایشان شبهه مطرح می کنند که هدف چیز دیگری هستش.

امام علي عليه السلام فرمود: اگر باطل با حق در نياميزد بر حقيقت جويان حق پوشيده نماند و اگر حق با باطل آميخته نشود زبان دشمنان آن بريده شود ليكن مشتي از آن برداشته ميشود و مشتي از اين و بدين ترتيب حق و باطل در هم آميخته ميشود و امر برمردم مشتبه ميشود.

ایشان دقیقا دارن این کار رو انجام می دن. و چون هیچ منطق و برهانی رو قبول نمی کنن می بینید که بسیاری از دوستانی که با منطق داشتن جوابشون رو می دادند دیگه ادامه ندادند.

ایشان در یکی از به نظر خودشان پاسخ هایشان از کتاب حلیه المتقین منبع داده اند.
جناب ، اشکال شما رو پیدا کردم. ما برامون قران سند هستش و در بقیه موارد به علمامون رجوع می کنیم که کم کم 60 70 سال عمرشون رو گذاشتن تا ببینن یک حدیثی معتبر هست یا نه .
این کتاب هم هیچ سند قابل استنادی نیست چه برسد که شما فارسی آن را خوانده اید با کلی ایرادات ترجمه ای که دارد . حالا صحت و عدم صحتش بماند.
منبع اطلاعاتی شما همین ها هستش؟؟؟


در ضمن ما شما را به افراد متخصص این امر رجوع دادیم تا اگر واقعا پاسخ می خواهید به آنها مراجعه کنید ، ولی شما همچنان به شبهه افکنیتان ادامه می دهید.دلیلش چیست؟؟؟


اگر می خواهید بدانید که بفرمایید و جوابهایتان را از کارشناسانش بپرسید اگر نه که :



آن‌كس كه بداند و بداند كه بداند... اسب شَرف از گُنبد گردون بِجهاند

آن‌كس كه بداند و نداند كه بداند... بیدار كنیدش كه بَسی خفته نماند

آن‌كس كه نداند و بداند كه نداند... لنگان خَرك خويش به منزل برساند

آن‌كس كه نداند و نداند كه نداند... در جهلِ مُركب اَبَدالدّهر بماند
 
آخرین ویرایش:

goo

New member
دوستان گلم ، در صفحات قبلی خود من و بعضی از دوستان منابعی گذاشتن که هر کس سوالی داره و دوس داره که بدونه بره و از کاردانش بپرسه تا به جواب برسه.
امام علی سلام الله علیه می فرمایند: براي دانستن بپرس نه براي آزار دادن.


خواهش می کنم با ادامه دادن به این تاپیک ایشون رو توی شبهه افکنی هاشون کمک نکنید. لطفا.... .
 
آخرین ویرایش:

varia

Well-known member
حديث خانوم آدم بعضي وقتا بعضي حركتها از كسايي ميبينه كه تعجب ميكنه! يه سر به شعرهايي كه تو تايپينگهاي حكيمانه مياورديد نگاهي بكنيد ببينيد داريد روشن فكري ميكنيد يا ...؟!
اين آدم به صراحت به همه چيز از خدا گرفته تا پيامبرش توهين ميكنه!خودشم نميدونه كه به چي اعتقاد داره!گاه كلام خدارو سخره ميگيره و گاه پيامبرشو و گاه امامشو.
ايشون هر چي حرف داشتند تو تايپيكهاي مختلف زدند ديگه فكر نكنم حرف يا سوالي مونده باشه. شما هم با اين كارتون به همچين آدمي ميدون ميديد.
ماها از بيت المال اين كشور استفاده ميكنيم و از بهاي خون كسايي كه به خاطر يك عقيده رفتند شهيد شدند داريم استفاده ميكنيم.
خوب اگه كسي عقايد اونهايي كه تكه تكه شدند و شهيد شدند رو قبول نداره مشكلي نيست ولي حق توهين به اونارو هم نداره!
من خودمو يك اصلاح طلب ميدونم و معتقدم در زبان منطق هر كسي ميتونه عقايدشو مطرح كنه ولي نه ديگه مثه ايشون جوان هارو به انحراف بكشه. كشور ما چند زبانه و چند ديني و چند مذهبي هست (اعتقادات شيعيان رو در مورد اهل تسنن ميدونيد؟!) ولي هيچ كس حق توهين به زبانها دينها و مذهبهاي كه در اين كشور هستند رو نداره و هركسي ميخواد حرفي عليه اين ملت يا داشته هاش بزنه بايد بره بيرون اين خاك.
حرف زياده نميشه اينجا گفت. ولي كلا با اين تايپيك مخالفم.
 
بالا