حضرت می*فرمایند:«المرأة شرّ کلّها و شرّ ما فیها انّه لا بدّ منها؛همه*چیز زن شرّ است* و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره*ای نیست جز بودن با او»(نهج البلاغه دشتی،حکمت 238)
در اولین نگاه و در برداشتی سطحی،مخاطب را به این نتیجه می*رساند که در نهج البلاغه هم هم*چون دیگر کتب* قدیم،زن موجودی شرارت*آمیز و پلید است.گفتنی است که این نگاه در تاریخ کهن اندیشه* بشری،بی*سابقه نبوده و در تفکر بشری ریشه دیرینه دارد.این اندیشه به خلق شدن زن از دنده* چپ یا دنده شیطانی!!! قایل است و او را ابزار شیطان یا عامل اغوای مرد می*داند؛آن*چنان که حتی* در«عهد عتیق»هم به صراحت چنین تحریف آشکاری بیان شده است.از همین روست که* جوامع مختلف و فرهنگ*های متعدد،قایل به«امّ المفاسد»بودن«زن»بوده*اند و گفته*اند چون زن* موجودی مفسده*آمیز است،باید او را کنترل کرد،وگرنه جامعه را به فساد می*کشاند!!!!
«ابن میثم* بحرانی»در توضیح حکمت دویست و سی و هشتم ،می*گوید:«مقصود از اینکه احوال زن تماما برای مرد شرّ است،یا از جهت نفقه*ای است که بر مرد دارد،که این ظاهر است؛و یا از جهت لذت بردن از اوست،که این خود عاملی بازدارنده از اطاعت الهی است،که* مرد را از خدا دور می*کند؛و این که مرد را چاره*ای نیست از همراه بودن با زن،ضرورت* و احتیاجی است که در طبیعت وجود دنیوی نسبت به او هست و به خاطر این مسئله است که* مرد زن را تحمل کند.البته وجود شرّ در درون زن،علتی است که قوی*تر از معلول می*باشد(شرح* نهج البلاغه،ج 5،ص 361)
فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن علي حذر و لا تطعوهن في المعروف حتي لايطمعن في المنكر. بترسيد از زنهاي شرور و از خوبانشان برحذر باشيد و آنان را در نيكيها اطاعت نكنيد تا طمع نكنند كه در بدي ها اطلاعتشان كنيد.
با توجه به تفسير علامه جعفري در اين جملات 3 مسئله وجود دارد.
مسئله يكم: بيم و هراس از زنهايي كه شر و پليدند البته در اين مسئله مرد و زن تفاوتي ندارند. زيرا مردان شر و پليد هم هستند كه از مهارت دروني و اصول انساني بدورند و پروايي از تعدي و تجاوز به حقوق انسانها ندارند، لذا همواره بايد فرد و اجتماع از اين نابكاران مطمئن نباشند و دائما با آن نظر كه به عقرب واقعي مي نگرند در آنان بنگرند.
اگر در اين مسئله صنف زن خصوصيتي داشته باشد اين است كه اسرار نهايي مرد و نقاط ضعف او را مي داند بطوريكه اگر بخواهد صدمه اي بر مرد وارد آورد تلخ تر و جانگدازتر از صدمه ديگر مردم خواهد بود .
مسئله دوم لزوم احتياط از خوبان آنها ؛ البته مسلم است كه مقصود از خوبان زنها، زناني هستند كه شر و پليدي ندارند اين معنا براي يك زن خوب در عرف عام متداول است؛ يعني در عرف عام همين مقدار كه يك زن ضرر و شري به مرد و فرزندان خود نرساند به خوبي و نيكي موصوف مي گردد. اگر زني درصدد اضرار به مرد و ساير اجزاي دودمان بر نيايد كشف مي شود كه زن به وظايف قانوني خود عمل مي كند و در نتيجه مي توان او را زن نيك وخوب معرفي كرد . زيرا احساس دروغين ناتواني مطلق كه زن در مقابل مرد دارد غالبا او را براي جبران ضعف با مرد روياروي قرار مي دهد. اگرچه از نظر عمل به وظيفه كوتاهي هم نداشته باشد و چون براي جبران احساس دروغين ضعف ممكن است به گفتار و كردار غير منطقي متوسل شود لذا يك مرد هوشيار و* آگاه و عادل همواره بايد در منتفي ساختن احساس فوق از زن بكوشد و در صورت ناتواني گفتار و كردار زن را خوب تشخيص بدهد كه آيا ناشي از احساس دروغين است يا علتي ديگر دارد.
و اما اگر زن مافوق عمل به وظايف مقرره در بدست آوردن رشد و كمال شخصيت كوشيده و به مقامات عالي انساني رسيده باشد نه تنها موردي براي احتياط از وي وجود ندارد بلكه در صورتيكه مرد او از اشخاص معمولي باشد مرد را راهنمايي نموده و عامل سعادت وي باشد چنانكه در خانواده هاي فراواني از جوامع مشاهده مي شود.
آيا زن خود امير المومنين و دختر او عليهم السلام و مريم مادر عيسي مسيح و رابعه عدويه و رابعه دختر اسماعيل زن احمد بن ابي الحواري و هزاران زنهاي فاضله كه از مقامات عالي انساني برخوردارند خود مرد آفرينان جوامع نبوده اند؟؟؟!!!! بنابر آنچه كه از كتب اختصاصي دربارة زنها و ديگر كتب تاريخي بر مي آيد، شمارة زنهاي با شخصيت از نظر علمي و اخلاقي و اصول عالي انساني ، با در نظر گرفتن محدوديتهاي طبيعي و عملي نسبت به مردان كمتر نبوده اند و اين يكي از دلايل اعجاز قرآن است كه مرد و زن را در اوصاف عالي انساني مشترك معرفي نموده است
آقا متین حالا جوابتون رو گرفتید یا نه ؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!