نظرتون درباره ی این دو گفته ی امیرمومنان چیست ؟؟!!!

sahra.a

New member
سلام دوست عزیز !!!! لطفا به منابعی که من هم گذاشتم سری بزنید و متوجه میشین که لفظ همه رو اونها به کار بردن !!!
من قصدم رو از گذاشتن تاپیک نوشتم ، امیدورام کسی ازم دلخور نشده باشه
تفسیرها و دیدگاه های متفاوتی هست !!!

مرسی از همه



من که منابع شما رو ندیدم.
اگر هم گذاشته باشید لابد من ندیدم ولی چه خوبه که از منابع معتبر استفاده کرد.
 

ZOT

New member
من این پستتون رو خوندم یه سوال برام پیش اومد چرا میگی خدا زن و مرد و کامل نیافریده؟

من فکر می کنم هر دو کامل هستن ولی در بعضی صفات و اخلاقیات میتونن قوی تر باشن تو بعضیاش ضعیف تر ....
خدا میگه من از روح خودم در شما دمیدم اگر ما کامل نباشیم پس خدا هم کامل نیست؟
دوست عزیز خداوند صفات زن و مرد رو طوری قرار داده که در کنار هم کامل میشن و خب اینطور به هم نیازمند هستند مثلا زیبایی زن در مقابل قدرت مرد این صفات جداگانه در هر کدام این دو جنس رو به هم نیازمند کرده و زن و مرد رو مکمل هم قرار داده
درمورد روح خدایی انسانها نمیدونم ! بالاخره انسان اونقدرها کامل نیست ! روح خدا در انسان و کامل نبودن انسان دلیل بر نعوذ بالله کامل نبودن خدا نیست !
 

sepidh gh

New member
حضرت می*فرمایند:«المرأة شرّ کلّها و شرّ ما فیها انّه لا بدّ منها؛همه*چیز زن شرّ است* و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره*ای نیست جز بودن با او»(نهج البلاغه دشتی،حکمت 238)

در اولین نگاه و در برداشتی سطحی،مخاطب را به این نتیجه می*رساند که در نهج البلاغه هم هم*چون دیگر کتب* قدیم،زن موجودی شرارت*آمیز و پلید است.گفتنی است که این نگاه در تاریخ کهن اندیشه* بشری،بی*سابقه نبوده و در تفکر بشری ریشه دیرینه دارد.این اندیشه به خلق شدن زن از دنده* چپ یا دنده شیطانی!!! قایل است و او را ابزار شیطان یا عامل اغوای مرد می*داند؛آن*چنان که حتی* در«عهد عتیق»هم به صراحت چنین تحریف آشکاری بیان شده است.از همین روست که* جوامع مختلف و فرهنگ*های متعدد،قایل به«امّ المفاسد»بودن«زن»بوده*اند و گفته*اند چون زن* موجودی مفسده*آمیز است،باید او را کنترل کرد،وگرنه جامعه را به فساد می*کشاند!!!!
«ابن میثم* بحرانی»در توضیح حکمت دویست و سی و هشتم ،می*گوید:«مقصود از اینکه احوال زن تماما برای مرد شرّ است،یا از جهت نفقه*ای است که بر مرد دارد،که این ظاهر است؛و یا از جهت لذت بردن از اوست،که این خود عاملی بازدارنده از اطاعت الهی است،که* مرد را از خدا دور می*کند؛و این که مرد را چاره*ای نیست از همراه بودن با زن،ضرورت* و احتیاجی است که در طبیعت وجود دنیوی نسبت به او هست و به خاطر این مسئله است که* مرد زن را تحمل کند.البته وجود شرّ در درون زن،علتی است که قوی*تر از معلول می*باشد(شرح* نهج البلاغه،ج 5،ص 361)

فاتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن علي حذر و لا تطعوهن في المعروف حتي لايطمعن في المنكر. بترسيد از زنهاي شرور و از خوبانشان برحذر باشيد و آنان را در نيكيها اطاعت نكنيد تا طمع نكنند كه در بدي ها اطلاعتشان كنيد.
با توجه به تفسير علامه جعفري در اين جملات 3 مسئله وجود دارد.


مسئله يكم: بيم و هراس از زنهايي كه شر و پليدند البته در اين مسئله مرد و زن تفاوتي ندارند. زيرا مردان شر و پليد هم هستند كه از مهارت دروني و اصول انساني بدورند و پروايي از تعدي و تجاوز به حقوق انسانها ندارند، لذا همواره بايد فرد و اجتماع از اين نابكاران مطمئن نباشند و دائما با آن نظر كه به عقرب واقعي مي نگرند در آنان بنگرند.
اگر در اين مسئله صنف زن خصوصيتي داشته باشد اين است كه اسرار نهايي مرد و نقاط ضعف او را مي داند بطوريكه اگر بخواهد صدمه اي بر مرد وارد آورد تلخ تر و جانگدازتر از صدمه ديگر مردم خواهد بود .

مسئله دوم لزوم احتياط از خوبان آنها ؛ البته مسلم است كه مقصود از خوبان زنها، زناني هستند كه شر و پليدي ندارند اين معنا براي يك زن خوب در عرف عام متداول است؛ يعني در عرف عام همين مقدار كه يك زن ضرر و شري به مرد و فرزندان خود نرساند به خوبي و نيكي موصوف مي گردد. اگر زني درصدد اضرار به مرد و ساير اجزاي دودمان بر نيايد كشف مي شود كه زن به وظايف قانوني خود عمل مي كند و در نتيجه مي توان او را زن نيك وخوب معرفي كرد . زيرا احساس دروغين ناتواني مطلق كه زن در مقابل مرد دارد غالبا او را براي جبران ضعف با مرد روياروي قرار مي دهد. اگرچه از نظر عمل به وظيفه كوتاهي هم نداشته باشد و چون براي جبران احساس دروغين ضعف ممكن است به گفتار و كردار غير منطقي متوسل شود لذا يك مرد هوشيار و* آگاه و عادل همواره بايد در منتفي ساختن احساس فوق از زن بكوشد و در صورت ناتواني گفتار و كردار زن را خوب تشخيص بدهد كه آيا ناشي از احساس دروغين است يا علتي ديگر دارد.

و اما اگر زن مافوق عمل به وظايف مقرره در بدست آوردن رشد و كمال شخصيت كوشيده و به مقامات عالي انساني رسيده باشد نه تنها موردي براي احتياط از وي وجود ندارد بلكه در صورتيكه مرد او از اشخاص معمولي باشد مرد را راهنمايي نموده و عامل سعادت وي باشد چنانكه در خانواده هاي فراواني از جوامع مشاهده مي شود.
آيا زن خود امير المومنين و دختر او عليهم السلام و مريم مادر عيسي مسيح و رابعه عدويه و رابعه دختر اسماعيل زن احمد بن ابي الحواري و هزاران زنهاي فاضله كه از مقامات عالي انساني برخوردارند خود مرد آفرينان جوامع نبوده اند؟؟؟!!!! بنابر آنچه كه از كتب اختصاصي دربارة زنها و ديگر كتب تاريخي بر مي آيد، شمارة زنهاي با شخصيت از نظر علمي و اخلاقي و اصول عالي انساني ، با در نظر گرفتن محدوديتهاي طبيعي و عملي نسبت به مردان كمتر نبوده اند و اين يكي از دلايل اعجاز قرآن است كه مرد و زن را در اوصاف عالي انساني مشترك معرفي نموده است

آقا متین حالا جوابتون رو گرفتید یا نه ؟؟؟ !!!!!!!!!!!!!

 
آخرین ویرایش:

arezoo_68

New member
من این جمله ای که متین گذاشته قبلا هم خونده بودم. و از همون موقع صد در صد مطمئن هستم که تحریفه میشه یه دلیل واسه تحریف بودنش بیارین ؟؟؟!!!

اقا متین تحریف که فقط این نیس که کلمات و جابجا کنیم یا نمیدونم یه حرف و به کس دیگه ای نسبت بدیم گاهی بعضی حرفا تو موقعیت خاصی بیان میشه و معناش هم محدود به همون لحظه یا شخصه خیلی از دشمنای شیعه از این روش استفاده میکنن حرفای ادم های بزرگی که کلی اعتقاد و باور مردم به وجود اونها بستگی داره رو cut میکنن موقعیت اون جمله رو delete میکنن بعد اون جمله رو به مردم عرضه میکنن و خیلی راحت پایه های اعتقادی اونا رو متزلزل میکنن سو تفاهم نشه ها منظورم اصلا شما نیستین اتفاقا کلی از شما ممنونم که یکم یادمون انداختین ایمان بدون معرفت و شناخت فقط یه تعصب کورکورانه اس و ما که هم پیامبرمون هم اماممون دائما به دانش دعوتمون کردن بیشتر از هر کسی به معرفت کنار ایمان نیاز داریم
 

sepidh gh

New member
من این پستتون رو خوندم یه سوال برام پیش اومد چرا میگی خدا زن و مرد و کامل نیافریده؟

من فکر می کنم هر دو کامل هستن ولی در بعضی صفات و اخلاقیات میتونن قوی تر باشن تو بعضیاش ضعیف تر ....
خدا میگه من از روح خودم در شما دمیدم اگر ما کامل نباشیم پس خدا هم کامل نیست؟

با هاتون موافقم ... حکمت 227 : بهترين خو هاي زنان بدترين خو هاي مردان است که تکبر و ترس و بخل باشد.پس هر گاه زن متکبره باشد،سر فرود نمي آورد و هر گاه بخيل و زفت باشد مال خود و شوهرش را نگاه مي دارد و هر گاه ترسو باشد از آنچه به او رو آورد مي ترسد و دوري مي گزيند.
 

reihan

New member
سلام دوستان . بنده این مطلب و از وبسایت حجت الاسلام مکارم شیرازی گذاشتم:
در تفسیر این خطبه، میان شارحان نهج البلاغه به ویژه شارحان معاصر گفتگو بسیار است; به همین، دلیل لازم مى دانیم مقدّمه اى براى روشن شدن بحث هاى این خطبه ذکر کنیم. در طول تاریخ در مورد شخصیّت زن بسیار گفتگو شده و افراط و تفریط هایى در نحوه قضاوت پیرامون آنها صورت گرفته، گاه او را از مقام انسان پایین کشیده و یا در شخصیّت انسانى او تردید کردند! و گاه او را به اوج برده و به عنوان جنس برتر معرّفى نمودند و زن سالارى را در جامعه بشریت پیشنهاد کرده اند! مى توان گفت این افراط و تفریط ها عکس العمل یکدیگر است.

در جوامع امروز، به ویژه جوامع غربى یا آنها که راه غرب را در دموکراسى مى پیمایند نیز، سخن در این زمینه بسیار است; سیاستمداران خود را نیازمند آراى زنان مى دانند، چرا که زن و مرد درانتخابات یکسان عمل مى کنند و سرمایه داران خود را نیازمند به کار زنان مى بینند به خصوص اینکه غالباً توقّع آنها از نظر دستمزد و امتیازات دیگر از مردان کمتر است. دستگاههاى عظیم تبلیغاتى نیز که بخش مهمى ازسیاستهاى تبلیغاتى و اقتصادى را تشکیل مى دهد، خود را به زنان نیازمند مى بینند.

این جهات سبب شده که در سخن، دفاع زیادى از حقوق آنها شود و شخصیّت آنها را تا آنجا که مى توانند بالا ببرند; ولى در عمل خبرى نیست و زنان امروز گرفتار انواع محرومیت ها هستند که در گذشته نیز با آن دست به گریبان بودند. همین امر در تفسیر متون مذهبى نیز مؤثّر واقع شده است و گروهى که از حقوق زن به صورت شعار گونه و ریاکارانه دفاع مى کنند، این متون را طورى تفسیر مى کنند که باب طبع اکثریت زنان باشد و تمایلات آنها را -هر چند به صورت کاذب- اشباع کند.

خطبه بالا و جملات معدود دیگرى که در «نهج البلاغه» شبیه آن است، از این گفتگوها و تفسیرهاى مختلف بر کنار نمانده، گاه در سند آن تردید شده و گاه در تفسیر متن آن بحث کرده اند که مبادا کمترین گرد و غبار نقص، بر دامان زنان بنشیند و بعضى نیز راه تفریط را پیموده و زنان را مجموعه اى از نقص و کاستى نشان داده اند.

ولى در این میان، دو چیز را نمى توان انکار کرد، نخست اینکه: این خطبه بعد از جنگ «جمل» وارد شده و مى دانیم میدان دارِ اصلى آن جنگ، همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) به نام «عایشه» بود که به تحریک «طلحه» و «زبیر» به شکل بى سابقه اى در میدان جنگ وارد شد و خون هاى زیادى از بى گناهان و یا ناآگاهان به زمین ریخت که بعضى عدد کشته شدگان را بالغ بر هفده هزار نفر مى دانند. درست است که بعد از شکست لشکریانِ «عایشه» و «طلحه» و «زبیر»، آن زن، اظهار ندامت کرد و امیرمؤمنان على(علیه السلام)نیز به خاطر احترام پیامبر(صلى الله علیه وآله) او را به مدینه باز گرداند، ولى آثار نامطلوب این جنگ براى همیشه در تاریخ اسلام باقى ماند.

دیگر اینکه: ما در بسیارى از آیات قرآن حتى مذمّتى از نوع بشر مى بینیم: «إِنَّ الاِْنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً* إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً* وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً; به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده! هنگامى که بدى به او رسد، بى تابى مى کند و هنگامى که خوبى به او رسد بخل مىورزد و مانع دیگران مى شود.»(1)

و در جاى دیگر مى خوانیم: «إِنَّهُ کَانَ ظَلُوماً جَهُولاً; انسان به یقین بسیار ظالم و جاهل بود»(2).

و در جاى دیگر او را، «کفور مبین» (کفران کننده آشکار) نامیده است: (إِنَّ الاِْنْسَانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ).(3)

و در جاى دیگر از انسان به عنوان موجودى که هرگاه به نعمت مى رسد طغیان مى کند، یاد شده: (إِنَّ الاِْنْسَانَ لَیَطْغَى* أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى(4)...) و مانند آن.

بى شک، انسان در طبیعتش نه «کفور مبین» است نه «ظلوم و جهول» و نه طغیانگر، بلکه ظاهر این است که این بحثها درباره انسانهایى است که تحت تربیت رهبران الهى قرار نگرفته اند و به صورت گیاهان خودرو، در آمده اند. نه راهنمایى و نه بیدارگرى دارند و در میان هوس ها غوطهورند.

به همین دلیل در قرآن از مقام انسانِ با تقوا و مطیع فرمان الهى، مدح و تمجید فراوان شده و اصولاً بنى آدم به عنوان گل سرسبد جهان آفرینش معرّفى گردیده است: (وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُم عَلَى کَثِیر مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً)(5).

در مورد جنس زن نیز مطلب همین گونه است، در میان زنان افراد شایسته اى داریم که حتّى در میان مردان مانند آنها کم است و به عکس، زنان بسیار منحرفى داریم که سرچشمه بسیارى از نابسامانى هاى جامعه بشرى هستند.

با توجّه به این مقدّمه، به شرح و تفسیر خطبه مى پردازیم و در پایان به نکاتى نیز در همین ارتباط خواهیم پرداخت. همانگونه که در بالا اشاره شد امام(علیه السلام) این خطبه را در جنگ «جمل» به عنوان هشدار به همه مسلمانان بیان مى کند تا در آینده گرفتار چنین حوادث دردناکى نشوند.

نخست مى فرماید: «اى مردم! زنان از نظر ایمان و بهره (اقتصادى) و موهبت عقل کاستى هایى دارند» (مَعَاشِرَ النَّاسِ! إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الاِْیمَانِ، نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ، نَوَاقِصُ الْعُقُولِ)

سپس به ذکر دلیل براى این سه کاستى پرداخته، چنین ادامه مى دهد: «امّا کاستى ایمان آنها، به دلیل آن است که از نماز و روزه در ایّام عادت باز مى مانند، و گواه کاستى عقول آنها این است که شهادت دو نفر از آنان، همچون شهادت یک مرد است، و امّا کاستى بهره (اقتصادى) آنها دلیلش این است که سهم ارث آنان، نصف سهم مردان است» (وَ أَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاَةِ وَ الصِّیَامِ فِی أیَّامِ حَیْضِهِنَّ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ، وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَى الاَْنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ).

شک نیست که این کاستى هاى سه گانه هر کدام دلیلى دارد اگر خداوند نماز و روزه را در حالت عادت ماهانه از زنان برداشته به دلیل این است که اوّلاً: زمان عادت، حالت بیمارگونه اى براى زنان پیدا مى شود، که نیاز به استراحت بیشتر دارد. ثانیاً: وضع آنها متناسب عبادت و نیایش نیست. و اگر شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است به خاطر آن است که عواطف بر آنان غلبه دارد، و اى بسا تحت تأثیر عواطف واقع شوند و به نفع کسى و به زیان دیگرى شهادت دهند و اگر سهم ارث آنها نیمى از سهم مردان است، اوّلاً: این تنها در مورد فرزندان و همسرها است، در حالى که در مورد پدر و مادر در بسیارى از موارد ارث آنها یکى است و همچنین در مورد خواهران و برادران و فرزندان آنها در بعضى از موارد ارث. به تعبیر دیگر: زن به عنوان مادر یا خواهر در بسیارى از موارد سهم مساوى با مردان دارد. ثانیاً: نفقات زندگى همه بر دوش مردان است و زن نه تنها نفقه فرزندان را نمى پردازد، بلکه شوهر باید نفقه او را بپردازد، هر چند از طریق ارث یا طرق دیگرى، مال فراوانى به دست آورد.

بنابراین، تمام این تفاوت ها که در اسلام وارد شده حساب شده مى باشد; امّا یک نکته را نمى توان انکار کرد که به هر حال زن و مرد از تمام جهات یکسان نیستند و آنهایى که شعار مساوات یا احیاناً شعار برترى زن را بر مرد سر مى دهند، خودشان در عمل طور دیگرى رفتار مى کنند. هیچ رئیس جمهورى را - که شعار مساوات مى دهد- پیدا نمى کنیم که وزیران خود را به طور مساوى از میان زنان و مردان انتخاب کند و همچنین مدیران کلّ در تقسیم پست هاى معاونت، معمولاً چنین برنامه اى را ندارند، حتّى در کشورهاى غربى و کشورهاى لائیک و غیر مذهبى!

آنچه به حق وبه صداقت و و اقع بینى نزدیکتر است و از ریاکارى و تظاهر دور، این است که: ما این دو جنس را با تمام شایستگى هاى خدادادشان، به خوبى بشناسیم و عدالت را در میان آنها برقرار سازیم تا هر یک از آن دو، بتوانند استعداد خدادادشان را شکوفا کنند و از نیروهاى خلاّقى که بالقوّه در وجود آنها است هم خودشان و هم جامعه بهره بگیرند. ابن بهترین تعبیرى است که مى توان در این زمینه داشت و در بحث نکات به خواست خدا شرح بیشترى خواهیم داد.

در پایان این خطبه امام(علیه السلام) در یک نتیجه گیرى کوتاه مى فرماید: «حال که چنین است از زنان بد بپرهیزید، و مراقب نیکان آنها نیز باشید!» (فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ، وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَى حَذَر).

سپس مى افزاید: «در اعمال نیک (به صورت اطاعت و تسلیم بى قید و شرط) از آنان اطاعت نکنید تا در اعمال بد انتظار پیروى از شما نداشته باشند!» (وَلاَ تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّى لاَ یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَرِ).

بدیهى است عدم اطاعت از آنها در معروف (کار نیک) به این معنا نیست که اگر آنها دعوت به امور معروفى، همچون نماز و روزه و عدالت و احسان کردند شما با آنها مخالفت کنید; بلکه منظور این است که قبول پیشنهاد آنها نباید به صورت تسلیم بى قید و شرط در برابر آنان باشد و به تعبیر دیگر: «معروف» را به خاطر معروف بودنش انجام دهید، نه به خاطر تسلیم بى قید و شرط در برابر همسرتان. مبادا آنها جسور شوند و احیاناً انتظار داشته باشند، تسلیم خواسته هاى ناپسند آنها شوید.

گرچه عبارت «نهج البلاغه» در اینجا مخصوص همسران نیست و زنان را به صورت مطلق عنوان مى کند، ولى پیدا است که این گونه مسایل معمولاً در بین همسران اتفاق مى افتد. بنابراین، آنچه در این خطبه آمده، با آیات وجوب امر به معروف و نهى از منکر و لزوم پذیرش آن که شامل هر مرد و زن مى شود، منافات ندارد; چرا که منظور خطبه این نیست که معروف را ترک گویید، بلکه منظور این است که عمل شما شکل اطاعت بى قید و شرط نداشته باشد; مثل اینکه به او بگوید: من هم این کار را در نظر داشته ام که انجام دهم (در صورتى که در واقع چنین نیّتى را داشته است) و یا اینکه اگر کارى است که تأخیرش مانعى ندارد کمى تأخیر بیندازد و فاصله شود تا همسرش احساس نکند که شوهرش تابع بى قید و شرط او است.

ولى به هر حال، زنان باایمان و آگاه و هوشیار و متعهّد، به یقین از این حکم مستثنا هستند; زنانى که رضاى آنها رضاى خدا و سخط آنها سخط خداست، همچون فاطمه زهرا(علیها السلام) که فرمان او جز خیر و صلاح و تحصیل رضا و قرب پروردگار نخواهد بود.

این نکته نیز روشن است که مى گوید: «از خوبان آنها بر حذر باشید!» خوب نسبى است، نه خوب مطلق; چرا که خوبان مطلق، نه تنها نباید از آنها بر حذر بود، بلکه باید از پیشنهادهاى آنها استقبال کرد و صحبت آنها را غنیمت شمرد.

به همین دلیل در تاریخ اسلام مردان برجسته اى را مى بینیم که به پیشنهادهاى همسران شایسته خود اهمیت مى دادند.

به همین دلیل، در بعضى از آیات قرآن مى بینیم که براى مشورت با زنان، بها قایل شده و آن را کار پسندیده اى معرفى مى کند. در مورد باز گرفتن کودک از شیر در سوره بقره مى خوانیم: «فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاض مِنْهُمَا وَ تَشَاوُر فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا; هرگاه پدر و مادر، بخواهند با رضایت هر دو و مشورت و توافق، کودک را قبل از دو سال از شیر باز گیرند، گناهى بر آنها نیست.»(6)

 

matin

New member
هیچ رئیس جمهورى را - که شعار مساوات مى دهد- پیدا نمى کنیم که وزیران خود را به طور مساوى از میان زنان و مردان انتخاب کند و همچنین مدیران کلّ در تقسیم پست هاى معاونت، معمولاً چنین برنامه اى را ندارند، حتّى در کشورهاى غربى و کشورهاى لائیک و غیر مذهبى

مرسی از اینکه وقت گذاشتین ، جالب بود ولی ایراداتی وارده مثل همین جمله ی بالا "" البته نظر بنده هست "" ، اینکه دلیل نمیشه ، تو قرآن هست که ملاک تقواس ، و در زمین هم ملاک شایسته سالاری هست شاید افرادی که هستن شایستگی بیشتری دارند !!!
 

ZOT

New member
تشکر reihan عالی بود
بالاخره سخن فردی مثل مولا را باید یک متخصص تفسیر کند نه ما که هرکدام بیشتر از روی احساس حرف می زنیم !
 

mahsa.

New member
تاکه پرسیدم زمنطق عشق چیست؟
درجوابم اینچنین گفت وگریست...
لیلی ومجنون همه افسانه اند
عشق تفسیری ززهرا وعلیست.
 

shahram25

New member
من فکر نکنم امام علی همچین حرفی بزنه از اونجایکه من میدونم میگن عدل علی حالا نمیدونم این عدل شامل زن ها شده یانه
 

eli

New member
هر حدیثی یه تفسیر خاص داره . بعد اینکه شاید این حدیث در رابطه با اتفاقی یا با توجه به بعضی خانمای اون زمان گفته شده.ما صلاحیت تفسیر رو نداریم.
 

Martian

New member
به تمام خواسته های مشروع زن جواب مثبت ندهید تا به برآوردن خواسته های نامشروع خود طمع نورزند !!!

زن همه اش شر است و بدتر از آن ، اين كه وجود او لازم است !!!

سلام دوستان به نظز بنده این فقط یه ادعاست که مثل خیلی از مسائل دیگه که تو دینمون اومده ساختگیه و هیچ وقت حضرت علی (ع) چنین حرفایی نزده و هیچ ربطی به ایشون نداره بهتره زیاد دنبال این جور احادیث نریم چون خیلی خنده داره در مورد چیزی حرف بزنیم که صدها سال ازش گذشته و در طول این همه سال انتظار داشته باشیم که این حرفا ساختگی نباشن یا تغیر نکرده باشن
یکیم این که اگه امام علی این حرفا رو میزد چرا بیشتر از یک زن داشت و این باعث ایجاد یه تناقض میشه که بگم زن همه اش شر است و بدتر از آن ، اين كه وجود او لازم است
و بعد چندتا زن همزمان داشته باشم خودتونم میدونید تو اون زمان اکثر مردا بیشتر از یه زن داشتن حتی خود پیامبر و اگه وجود این زنا شر بود دیگه چرا این همه زن میگرفتن
اصلا چیزی که شر باشد چرا وجودش لازمه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
در ضمن ایشون گفتن که به خواسته های مشروع زن پاسخ ندهید یعنی چی این؟؟؟؟1!!!!! مگه میشه آدم خواسته ای که مشروع باشه بهش جواب نده

بازم بگم انا فقط حرفای ساختگیه و به امام علی فقط نسبت دادن
 
آخرین ویرایش:

shahram25

New member
اصلا از کجا معلوم هرچی تو نهج البلاغه باشه درست باشه اخه پونصد سال بعده امیر این رو جم کردن
 

PCR

New member
حضرت می*فرمایند:«المرأة شرّ کلّها و شرّ ما فیها انّه لا بدّ منها؛همه*چیز زن شرّ است* و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره*ای نیست جز بودن با او»(نهج البلاغه دشتی،حکمت 238)

«ابن میثم* بحرانی»در توضیح حکمت دویست و سی و هشتم ،می*گوید:«مقصود از اینکه احوال زن تماما برای مرد شرّ است،یا از جهت نفقه*ای است که بر مرد دارد،که این ظاهر است؛و یا از جهت لذت بردن از اوست،که این خود عاملی بازدارنده از اطاعت الهی است،که* مرد را از خدا دور می*کند؛و این که مرد را چاره*ای نیست از همراه بودن با زن،ضرورت* و احتیاجی است که در طبیعت وجود دنیوی نسبت به او هست و به خاطر این مسئله است که* مرد زن را تحمل کند.البته وجود شرّ در درون زن،علتی است که قوی*تر از معلول می*باشد(شرح* نهج البلاغه،ج 5،ص 361)

[/I][/B][/COLOR]

واقعا فکرش رو هم نمیکردم که جامعه دانشجو اینجور برخورد کنه.لذت بردن از زن یعنی چی؟مگه شکلاته؟مگه زن از مرد لذت نمیبره؟چطور اونجا مرد شر نیست؟اونجایی که مرد از زن لذت میبره شر هست؟من که مرد هستم بهم برخورد نمیدونم شما چطور راحت قبول کردین.نفقه ای که مرد به زن داره وظیفه هست همونطور که نگهداری تربیت فرزندا برای زن وظیفه هست .این چه نگاه مسخره ای به زندگی مشترک هست که زن برای براورده کردن خواسته های مرد هست و حتی یه منتی هم هست که با برآورده کردن این خواسته ها داره مرد رو منحرف میکنه......تا اونجایی که گفته شده مرد زن را تحمل کند....تحمل کردن زن چز این معنی رو میده که یه سربار هست؟!!یا چیز دیگه اینکه مثلا میگن شان نزول داره و باید مناسب با اون تفسیر بشه.....گیریم که این رو قبول کنیم.....چطور ما به خاطر حرکت به برداشت خودمون،اشتباه یک زن ،به خودمون این اجازه رو میدیم که همه ی جامعه زنان رو خطاب قرار بدیم و بگیم کلا زن شر هست.....اصلا از دانشجوها توقع نداشتم...
 

PCR

New member


سلام دوستان به نظز بنده این فقط یه ادعاست که مثل خیلی از مسائل دیگه که تو دینمون اومده ساختگیه و هیچ وقت حضرت علی (ع) چنین حرفایی نزده و هیچ ربطی به ایشون نداره بهتره زیاد دنبال این جور احادیث نریم چون خیلی خنده داره در مورد چیزی حرف بزنیم که صدها سال ازش گذشته و در طول این همه سال انتظار داشته باشیم که این حرفا ساختگی نباشن یا تغیر نکرده باشن
یکیم این که اگه امام علی این حرفا رو میزد چرا بیشتر از یک زن داشت و این باعث ایجاد یه تناقض میشه که بگم زن همه اش شر است و بدتر از آن ، اين كه وجود او لازم است
و بعد چندتا زن همزمان داشته باشم خودتونم میدونید تو اون زمان اکثر مردا بیشتر از یه زن داشتن حتی خود پیامبر و اگه وجود این زنا شر بود دیگه چرا این همه زن میگرفتن
اصلا چیزی که شر باشد چرا وجودش لازمه؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
در ضمن ایشون گفتن که به خواسته های مشروع زن پاسخ ندهید یعنی چی این؟؟؟؟1!!!!! مگه میشه آدم خواسته ای که مشروع باشه بهش جواب نده

بازم بگم انا فقط حرفای ساختگیه و به امام علی فقط نسبت دادن

افراد متعصب خیلی برداشت جالبی دارن.مثلا هر وقت با این چیزها مواجه میشن سریعا میگن که این حرف کاملا اشتباه هست و یه حرف نسبت داده شده هست، حالا اگه اون حرف تو هر منبعی که نسبتا معتبر هم بوده نوشته شده باشه.
خب برادر یا خواهر عزیز چطور وقتی توی نهج البلاغه مثلا در مورد عدل علی صحبت میشه نمیگیم که این تحریف شده هست؟اگه قرار به این باشه که بگیم تحریف شده، هیچ وقت نمیتونیم یه تصمیم درست بگیریم.ما اکثر چیزایی که در مورد حضرت علی میدونیم از همین کتابا هست اگر قرار به این باشه ،سریعا بگیم تحریف شده هست و خودمون رو راحت کنیم، میشه گفت اون قسمت هایی از نهج البلاغه که در مورد عدل و.... هم صحبت شده ،تحریف شده هست.مسلما هم یه جاهایی از این کتابا تحریف شده. مگه میشه یه کتاب 1000 سال ازش بگذره و تحریف نشه. ولی ما برای شناخت افراد تنها منابعمون همینا هست و نمیتونیم گلچین کنیم و بگیم آره اینجای کتاب کاملا درست هست ولی اونجا که با عقاید ما نمیخونه تحریف شده هست.اگر اینجور برخورد کنیم در واقع ما نمیخوایم فرد مورد نظر رو بشناسیم بلکه میخوایم فرد مورد نظر رو بسازیم.یعنی ما میخوایم یه شخصیت مبرا از هر اشتباه بسازیم ،شروع میکنیم کتابای تاریخی و.... رو میخونیم و پارامتر های خوب رو گلچین میکنیم و پارامترهای بد رو سانسور واینجور میشه که بعد از مدتی شخصیتی که ما ساختیم فرسنگ ها از شخصیت اصلی فاصله داره.
در ضمن داشتن بیشتر از یک زن هم هیچ تناقضی ایجاد نمیکنه.دقیقا درست هم در میاد. ببین زن شر هست...تا اینجاش که هیچی .....و بدتر اینکه وجودش لازم هست. حالا این تعداد لازم میتونه 1 یا 2 یا 3 یا الی ماشاالله باشه.حالا اینم شد یه جوری عذر بدتر از گناه .....حالا بگذریم از تعدد زوجین....
 

sahar-a

New member
من نهج البلاغه رو نخوندم ولی دوره ی دبیرستان تو کتاب دین و زندگی خوندم که برای اثبات درستی یک حدیث خاص باید اون رو با قرآن و احادیث دیگر مقایسه کرد. و در مورد جمله ی اول یه کم در قرآن به چشمم خورده ولی دومی کاملا ناآشناست.اما بازم میگم در مورد این دو سخن امیر مومنان من نمی*تونم نظر بدم در موردش چون علم کافی ندارم اما اینم باید بگم که معنی لغات به مرور زمان ممکنه تغییر کنه که این در اکثر زبانها صادقه!
 

PCR

New member
من نهج البلاغه رو نخوندم ولی دوره ی دبیرستان تو کتاب دین و زندگی خوندم که برای اثبات درستی یک حدیث خاص باید اون رو با قرآن و احادیث دیگر مقایسه کرد. و در مورد جمله ی اول یه کم در قرآن به چشمم خورده ولی دومی کاملا ناآشناست.اما بازم میگم در مورد این دو سخن امیر مومنان من نمی*تونم نظر بدم در موردش چون علم کافی ندارم اما اینم باید بگم که معنی لغات به مرور زمان ممکنه تغییر کنه که این در اکثر زبانها صادقه!
قسمت اول که تو قران هست. سوره یوسف گفته شده که مکر زنها زیاد هست....و از این دست بیشتر هم هست.....اگه بخوایم با قران مطابقت بدیم درست هست.قسمت دوم هم که بود یا نبودش خیلی فرق نداره.
اما تغییر لغات به مرور زمان....
آره شاید هم اینجور باشه ... با این حساب ما هیچ وقت نمتونیم منظور دقیق قران رو متوجه بشیم چه بسا که یه جا گفته باشه این کار شر هست ولی منظور این بوده که خوب هست....اوخ اوخ مسئله بزرگتر شد.....
 

Martian

New member

افراد متعصب خیلی برداشت جالبی دارن.مثلا هر وقت با این چیزها مواجه میشن سریعا میگن که این حرف کاملا اشتباه هست و یه حرف نسبت داده شده هست، حالا اگه اون حرف تو هر منبعی که نسبتا معتبر هم بوده نوشته شده باشه.
خب برادر یا خواهر عزیز چطور وقتی توی نهج البلاغه مثلا در مورد عدل علی صحبت میشه نمیگیم که این تحریف شده هست؟اگه قرار به این باشه که بگیم تحریف شده، هیچ وقت نمیتونیم یه تصمیم درست بگیریم.ما اکثر چیزایی که در مورد حضرت علی میدونیم از همین کتابا هست اگر قرار به این باشه ،سریعا بگیم تحریف شده هست و خودمون رو راحت کنیم، میشه گفت اون قسمت هایی از نهج البلاغه که در مورد عدل و.... هم صحبت شده ،تحریف شده هست.مسلما هم یه جاهایی از این کتابا تحریف شده. مگه میشه یه کتاب 1000 سال ازش بگذره و تحریف نشه. ولی ما برای شناخت افراد تنها منابعمون همینا هست و نمیتونیم گلچین کنیم و بگیم آره اینجای کتاب کاملا درست هست ولی اونجا که با عقاید ما نمیخونه تحریف شده هست.اگر اینجور برخورد کنیم در واقع ما نمیخوایم فرد مورد نظر رو بشناسیم بلکه میخوایم فرد مورد نظر رو بسازیم.یعنی ما میخوایم یه شخصیت مبرا از هر اشتباه بسازیم ،شروع میکنیم کتابای تاریخی و.... رو میخونیم و پارامتر های خوب رو گلچین میکنیم و پارامترهای بد رو سانسور واینجور میشه که بعد از مدتی شخصیتی که ما ساختیم فرسنگ ها از شخصیت اصلی فاصله داره.
در ضمن داشتن بیشتر از یک زن هم هیچ تناقضی ایجاد نمیکنه.دقیقا درست هم در میاد. ببین زن شر هست...تا اینجاش که هیچی .....و بدتر اینکه وجودش لازم هست. حالا این تعداد لازم میتونه 1 یا 2 یا 3 یا الی ماشاالله باشه.حالا اینم شد یه جوری عذر بدتر از گناه .....حالا بگذریم از تعدد زوجین....

سلام دوست عزیز
در جواب این جملتون(فراد متعصب خیلی برداشت جالبی دارن) بنده اصلا تعصب ندارم چون تعصب نصبت به دین کاملا آدمو از حقیقت دور میکنه و آدمو نابود میکنه و بنده اصلا آدم مذهبی نیستم چه برسه نسبت به دین متعصب باشم
دوما تاریخ اکثرا چیزیه که نباید زود باورش کرد چون مال گذشتست و آدمایی که اصولا بدون فکر کردن چیزیو قبول میکنن آدمای عجولی هستن و تصمیمشون درست نیست حالا این اگه این تصمیم در مورد گفته های تاریخ باشه.

در جواب این سوالتون (چطور وقتی توی نهج البلاغه مثلا در مورد عدل علی صحبت میشه نمیگیم که این تحریف شده هست؟) دلیل این که کسی در مورد عدل علی شک نداره و باور داره که این گفته در مورد علی (ع) درسته اینه که همه مسلمانا در مورد عادل بودن علی شک ندارن و مسلمانی رو چه از شیعه چه از سنی نمیتونی پیدا کنی که غیر اینو بگه و همه تاریخ نویسان هم در این مورد اتفاق نظر دارن.

در جواب این حرفتون(اگه قرار به این باشه که بگیم تحریف شده، هیچ وقت نمیتونیم یه تصمیم درست بگیریم.ما اکثر چیزایی که در مورد حضرت علی میدونیم از همین کتابا هست اگر قرار به این باشه ،سریعا بگیم تحریف شده هست و خودمون رو راحت کنیم، میشه گفت اون قسمت هایی از نهج البلاغه که در مورد عدل و.... هم صحبت شده ،تحریف شده هست.مسلما هم یه جاهایی از این کتابا تحریف شده. مگه میشه یه کتاب 1000 سال ازش بگذره و تحریف نشه. ولی ما برای شناخت افراد تنها منابعمون همینا هست و نمیتونیم گلچین کنیم و بگیم آره اینجای کتاب کاملا درست هست ولی اونجا که با عقاید ما نمیخونه تحریف شده هست) اولا آدمی که علمی بخواد در مورد تاریخ حرف بزنه نباید هیچ کتابی رو غیر از قرآن که در مورد گذشته نوشته شدست تحریف شده ندونه و غیر از کتاب الله باید در همه کتابهای تاریخی احتمال تحریف قائل باشی پس نهج البلاغه هم از این قاعده جدا نیست. و این احادیثی که در مورد حضرت علی ذکر شده به نظر بنده توهین به شخصیت بزرگی مثل ایشونو

در مورد این گفتتون(در ضمن داشتن بیشتر از یک زن هم هیچ تناقضی ایجاد نمیکنه.دقیقا درست هم در میاد. ببین زن شر هست...تا اینجاش که هیچی .....و بدتر اینکه وجودش لازم هست. حالا این تعداد لازم میتونه 1 یا 2 یا 3 یا الی ماشاالله باشه.حالا اینم شد یه جوری عذر بدتر از گناه .....حالا بگذریم از تعدد زوجین.) شما اگه عقیده داشته باشید زن شر هست آیه میرید به جای یه زن چندتا زن میگیرید اتفاقا این تناقض خیلی آشکاری هستش و در ضمن یکی از همسران ایشون فاطمه (ع) بوده یعنی شما فک میکنید حضرت فاطمه برای علی شر بود؟؟؟؟؟ و از یه طرف شما بیایید بگید زن شره و چندتا زن هم بگیر و بعد این که اعتقاد داری زن شره میگی وجودش لازمه ؟؟؟آیا چیزی که شره چرا باید وجودش لازم باشه ؟؟؟؟؟ ایا از نظر شما ایه منطقه؟؟؟؟ خواهشا یه کم به گفته ها توجه کنید و تناقضات رو برسی کنید.
 
آخرین ویرایش:
بالا