مشاعره

rahil

New member
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را

من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را
 

Maryam.A

Well-known member
اي غم ، تو که هستی از کجا می آيی؟
هر دم به هوای دل ما می آيی

باز آی و قدم به روی چشمم بگذار
چون اشک به چشمم آشنا می آيی!
 

Maryam.A

Well-known member
شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چون روز شد او بمرد و بیمار بزیست
 

bioelectric

New member
ترا چون ارزوهایم همیشه دوست خواهم داشت
به شرطی که مرا در ارزوی خویش مگذاری
 

SAMIN66

New member
ی عشق مرا به شطّ خون خواهی بُرد

چون قیس به وادی جنون خواهی بُرد

فرهاد صفت در آرزویی شیرین

دنبال خودت به بیستون خواهی بُرد
 

SAMIN66

New member
من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صد هزار درمان ندهم
 

SAMIN66

New member
ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود

در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود

من عاشق و او زعشق من بی خـبر است

ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود
 

Maryam.A

Well-known member

آنكه دستور زبان عشق را
بی‌گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می‌دانست تیغ تیز را
در كف مستی نمی‌بایست داد

 

bioelectric

New member
اقا عبداله
تو مشاعره باید با حرف اخر شعر قبلی شعرتو شروع کنی
برا شعر خوانی هم باید بری تو قسمت( کمی برای سادگی ام)
 
آخرین ویرایش:
بالا