ZOT
New member
دل خورشید هم به حالم سوخت
سرخ تر از همیشه گفت:بیا
اين حراج صداقت
مثل يك شاخه تمرهندي
در ميان من و تلخي شنبه ها سايه مي ريخت
دل خورشید هم به حالم سوخت
سرخ تر از همیشه گفت:بیا
دل خورشید هم به حالم سوخت
سرخ تر از همیشه گفت:بیا
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد
مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
شب همگی خوش
نمیدونم این ن را از کجا آوردی!شعر من با ت تموم شد،پس شما باید با ت شروع کنیدنباید بستن اندر چیز و کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل
سعدی
تاب بنفشه می زند طره ی مشک سای تونمیدونم این ن را از کجا آوردی!شعر من با ت تموم شد،پس شما باید با ت شروع کنید
تاب بنفشه می دهد طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دل گشای تو
وفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا همنشینت خار و خس بود
دلم را بازگردان بازگردان
همین جان سوختن بس بود بس بود....
تاب بنفشه می زند طره ی مشک سای تو
پرده ی غنچه می درد خنده ی دل گشای تو
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتمدانی که چرا سر نهان با تو نگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری