واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند
دل را اگرچه پال و پر از غم شکسته بود
سودای دام عاشقی از سر بدرد نکرد
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی...
یا رب اندر دل آن خسرو شیرین انداز .... که به رحمت گذری بر سر فرهاد کند
تير روانه ميرود ســوي نشانه ميرود
ماچه نشسته ايم پس!شه زشكار ميرسد
تا مبتلا نگردي گر عاقلي مدد کن
در کار عشق ليلي مجنون مبتلا را
دل کيست که گويم از براي غم توست
يا انکه حريم تن سراي غم توست
لطفيست که ميکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جاي غم توست