مشاعره

حسان

Well-known member
شب هجران تو آخر نشود رخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
 

حسان

Well-known member
ما زاده ی عشقیم و پسر خوانده ی جامیم
در مستی و جان بازی دلدار تمامیم
 

حسان

Well-known member
ملحد و عارف و درویش و خراباتی و مست
همه در امر تو هستند و تو فرمانفرما
 

bioshimi93

New member
آخر چه شد که این همه نامهربان شدی

چیزی که خوش نداشتم ای دوست ،آن شدی
 

حسان

Well-known member
از آن می ده که جانم را ز قید خود رها سازم
به خود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را
 

bioshimi93

New member
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
 
آخرین ویرایش:

حسان

Well-known member
دیدم نبود در دو جهان جز تو کسی
بیخود شدم و غرق کمالت گشتم
 

leylii

New member
ای گدای خاتمه برجه که در دیر مغان
میدهند آبی و دلها را توانگر میکنند
 
بالا