مشاعره

نارون

Member
دل من به دور رویت زچمن فراق دارد
که چو سرو پایبند است و چو لاله داغ دارد
 

bioelectric

New member
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پرشکنش هیچ گرفتار نداشت

اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
 

leylii

New member
تا سر زلف تو بر دست افتاده است
دل سود از ده از غصه دو نیم افتاده است
 

حسان

Well-known member
تو گافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسم
که محرابم بگرداند خم آن دلستان ابرو
 

leylii

New member
ی روز به دام دلبری دل مبتلا بی
که هجرانش بلا وصلش بلا بی
 

bioelectric

New member
یک نامه نوشتم به تو با این مضمون
من عاشقم و گواه آن ، این دل خون

تو ساده وبی تفاوت اما گفتی
از این که به من علاقه داری ممنون
 

leylii

New member
یک نامه نوشتم به تو با این مضمون
من عاشقم و گواه آن ، این دل خون

تو ساده وبی تفاوت اما گفتی
از این که به من علاقه داری ممنون

نگاهت قشنگه ولی یکم عجیب و مبهمه
من از کجا شروع کنم دوستت دارم ی عالمه
 

leylii

New member
تا حدیث عاشقی و عشق باشد در جهان
نام من باد می نوشت بر سر دیوان عشق
 

leylii

New member
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هربار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی

یکی درد و یکی درمان پسند
یکی وصل و یکی هجران پسند
من از درمان و درد و وصل وهجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
 
بالا