حسان
Well-known member
منصور را گذار که فریاد او به دوست
در جمع گلرخان به سر دار میکشم
من در این باده احب نظری میجویم
راه گم کرده ام و راهبری میجویم
منصور را گذار که فریاد او به دوست
در جمع گلرخان به سر دار میکشم
من در این باده احب نظری میجویم
راه گم کرده ام و راهبری میجویم
میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود
مرا امید وصال تو زنده میدارد
و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین سخنانکسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟
ای کنج قفسده داریخیب تنگه گلن قوشدل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
وصف تو کار واژه های لال من نیست
این شعرهای عاشقانه مال من نیست
تو آن شمعی که خاموشی نداره
گل عشقت فراموشی نداره
یک نامه نوشتم به تو با این مضمون
من عاشقم و گواه آن ، این دل خون
تو ساده وبی تفاوت اما گفتی
از این که به من علاقه داری ممنون
هر درد را که مینگری هست چاره ای
درد محبت است که درمان پذیر نیست
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی
اندوه بزرگی ست زمانی که نباشی
پلکی بزن ای مخزن اسرار که هربار
فیروزه و الماس به آفاق بپاشی