مشاعره

BioScientist

New member
یک نفر آمد قرارم را گرفت
برگ و بار و شاخسارم را گرفت

چهار فصل من بهاری بود ،حیف
باد پاییزی بهارم را گرفت
:sad:

این شعر از کی هست؟

تا درون آمد غمش، از سینه بیرون شد نفس
نازم این مهمان که بیرون کرد صاحبخانه را
 

bioelectric

New member
فکر کردم شعر خودتونه!

وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را
چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس

شعر من؟!
نه، شعر خودم را که نمیتونم تو مشاعره بگم

سرشارم ازخیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
 
آخرین ویرایش:

leylii

New member
سالها دفتر ما در گرو صهبا بود
رونق میکده از درس و دعای ما بود
 

bioelectric

New member
دل خویش را بگفتم، چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی
 

STRUCTURE 66

New member
یه بیماری زده آتیش به جونم که دائم کر کری دارم می خونم
حالا که رد شدم در انتخابات منم تا میتونم موش میدوونم
 

leylii

New member
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم
لطفها می کنی خاک درت تاج سرم
 

STRUCTURE 66

New member
ملا سوار خر شد گفتند این سیاسی ست
بایرامقلی پدر شد گفتند این سیاسی ست
 

BioScientist

New member
راستی این شعر از کیه؟مصرع دومش جالبه

سلمان ساوجی

در زلف خویش پیچ و ازو حال ما بپرس
حال شکستگان کمند بلا بپرس
وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را
ما را که کشته‌ای بجدایی، جدا بپرس
حال شکستگان همه فی الجمله باز جوی
چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس
خونم بریخت چشم تو گو از خدا بترس
آخر چه کرده‌ام ز برای خدا بپرس
خون میرود میان دل و چشم من بیا
بنشین میان چشم و دل ماجرا بپرس
خواهی که روشنت شود احوال درد ما
درگیر شمع را وز سر تا به پا بپرس
جانها به بوی وصل تو بر باد داده‌ایم
گر نیست باورت ز نسیم صبا بپرس
کردم سوال دل ز خرد گفت ما از و
بیگانه‌ایم این سخن از آشنا بپرس
تو پادشاه حسنی و سلمان گدای توست
ای پادشاه حسن ز حال گدا بپرس
 

bioelectric

New member
یا به زوال میرسم یا به کمال میرسم
یک سره کن کار مرا ، بگو که عاشقم بگو
 

leylii

New member
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودم به بد دیدن
 

baran1001

New member
نمی باشم امروز اندر سرای

که رسم ادب را بیارم به جای

به پیغامت ای دوست گویم جواب

چو فردا بر آید بلند آفتاب
 

ZOT

New member
نمی باشم امروز اندر سرای

که رسم ادب را بیارم به جای

به پیغامت ای دوست گویم جواب

چو فردا بر آید بلند آفتاب

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آستان توان زد
حافظ
 
بالا