عاغا مال من دیر میشه همش خوو
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم
مرگ درمان من است از تلخ و شیرینش چه باک
هرچه باشد ناگریزم هرچه باشد حاضرم
دل خراب من از این خرابتر نمیشود
که خنجر غمت از این خرابتر نمیزند
به یاد دبیرستان:sad:
در راه عشق، تکیه به تدبیر عقل خویش
با چتر زیر سایهی بهمن نشستن است
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت
شرح حالم را اگر نشنیده باشی،راحتی
شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی مارا
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد