دومین دیدار حضوری دوستان تبریزی انجمن-8 اردیبهشت 93

bioshimi@

Well-known member
با مهسا هم قهرم چون قرار بود منو دو نفر حساب کنه.... موز کم اورده بود اییییییییییییییش فقط یکی بهم رسید...

ناری هم داشت آمار میگیرفت ازم!!!! نمیم آمار کیو ناری...لوت نمیدم نتررررررررررررس خخخ

آرزو گوشیشو هی به رخمون میکشید....

سمانه نبودااا بچه هاااا...فک کنم نبود...

داداش نوتر عین بزرگا داشت نظاره میکرد

چنتا عکس انداختیم... همه تارو اینا میگرفتن... اما نگو یه عکاس ماهر اونجا نیشسته ... یاسمین دستت درد نکنه عکسا قشنگ بودن... کیکم میدادن تو تقسیم کنی خیلی خوب میشد...حتما درکم میکردی و به من دوتا میدادی خخخخ

یعنی تو 5تا دختر یکی موز دوس نداشت فقط!!!! اونم واسه خودش نخریده بود.... طبق اصل لانه کبوتر باید حداقل 3تاشون موز زو دوست نداشتن!!! بماند ناری دوست نداشتو گزاشت تو جیبش برد خونشون
من نبودم دیگه هان ...پس کی پاستیلا رو خورد به نظرت؟!!
 

شفق بانو

New member
علي اقا اينم شد معما
ناروين كيكشو تموم كرده بود/سمانه هم همين طور/ارزو با كلاصه يه كوجولو خورد/مي مونه مهسا و ياسي/ياسي هم تازه باهاش اشنا شدين بس تعارف داره كيك زيادبرنداشته/خب جواب معما:مهسا جون از همه بيشتر كيك خورده/كه وسط سير ميشه و يه تيكه مي مونه/خ
ب يه جايزه بهم بدين:smilies:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ad1986

ad1986

New member
آره دیگه به خاطر رضا و دوستان پستمو ترک کرده بودم... بعد تیمسار فرهود خودش شخصا اومده بود دنبالم که تو نباشی مملکت امنیت نداره بیا برو سر پستت :
بازم دچار اعتماد به نفس کاذب شدی جناب سرهنگ اومده بوده سرباز گریز پاشو ببره
اومده سربازشو که یه لحظه نمیتونه چش ازش برداره رو ببره
shv.gif

مگه خبر نداری .............
وی من میدونم
روت ردیاب وصل کردن به خاطر اینه سریع شناسایی میشی و مجبوری برگردی سر پستت
bd9.gif


اییییییییییش راس میگی یادم رفته بود بگم.. آخه من خودم یه پا تیمسارم .... خخخخ
 

yara

New member
من؟؟؟!!! من که قرار نبود؟!!
اگه هم بود اصلا یادم نبود... شرمندم...اصلا یادم نیس که بهم گفته بودی تورم خبر کنم.... با مهسا صحبت کن یه تولدم برا تو بگیریم... فقط موز سه تا واسه من بیاریاااا
انجمنی چیه...خسیس نباش یکم خرج کن واقعنی تولد بگیریم


واقعا که ....!!!!!!اییششششش( به قول بعضیا)

منظورم این بود : دوست انجمنیم قراره واسم جشن واقعی بگیره ................
 

Fariba 90

New member
علی چطور دلت اومد اون کیک و رانی اضافه رو بدون نوه هات بخوری!حالا من که هیچی!!!خخخ چون میدونم عمرا منو یادت بوده باشه!فقط تو فکر کیک و خوراکیها بودی!
 

bioshimi@

Well-known member
پاستیل که من فقط باز شدنشو دیدم... بعد دخترا شیرجه زدن تو بسته پاستیل و تو عرض ثانیه غیب شد :bunnyearsmiley:
پس تو هم بودی خخخخخ :p

ایشششششششش پس دفعه بعدی شیطونه میگه نیام ...تا فرق بین بودن و نبودن منو رو لمس کنین
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: yara

ad1986

New member
علی چطور دلت اومد اون کیک و رانی اضافه رو بدون نوه هات بخوری!حالا من که هیچی!!!خخخ چون میدونم عمرا منو یادت بوده باشه!فقط تو فکر کیک و خوراکیها بودی!

اییییییییییییییییییییش اصلا هم اینطو نیس...از گلوم پایین نمیرفت...با نیت نوه هام و همه دوستام خوردم از گلوم رفت پایین خخخخ :whistle: به خاطر اینکه کیک از گلوم پایین نمیرفت دو تا رانی ورداشتم دیگهههههه :smilies-azardl (113
 

ad1986

New member
ایشششششششش پس دفعه بعدی شیطونه میگه نیام ...تا فرق بین بودن و نبودن منو رو لمس کنین

خوووو فقط به اون شیطونه بگو سهم کیکو موزو رانی و هر چی خوراکی تو هس رو بهم بدن...

شوخی کردمااا سمانه...تو جمع نوتر از همه کمتر حرف میزد...
بعدم که سالار کم حرف بود
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: mahsa.

bioshimi@

Well-known member
خوووو فقط به اون شیطونه بگو سهم کیکو موزو رانی و هر چی خوراکی تو هس رو بهم بدن...

شوخی کردمااا سمانه...تو جمع نوتر از همه کمتر حرف میزد...
بعدم که سالار کم حرف بود
باشه میگم به شیطونه ..
دیدین اینجو اعتراف میگیرنا خخخخخخخخخخخخخ
 

ZOT

New member
وای چقد خندیدم! خخخ علی آقا حالا خوبه وضعت خوبه واسه یدونه موز بیستر خو بده عه! خخخخح
 

Fariba 90

New member
اییییییییییییییییییییش اصلا هم اینطو نیس...از گلوم پایین نمیرفت...با نیت نوه هام و همه دوستام خوردم از گلوم رفت پایین خخخخ :whistle: به خاطر اینکه کیک از گلوم پایین نمیرفت دو تا رانی ورداشتم دیگهههههه :smilies-azardl (113

علی این زبون رو نداشتی چیکار میکردی!؟خخخ همیشه یه جواب تو آستینت داری!:tonguesmiley:
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ad1986

Maryaam

New member
علی این زبون رو نداشتی چیکار میکردی!؟خخخ همیشه یه جواب تو آستینت داری!:tonguesmiley:

خخخخخ اجییییییی همیشه یه توجیح واسه کارش داره هااااا

- - - Updated - - -

علی این زبون رو نداشتی چیکار میکردی!؟خخخ همیشه یه جواب تو آستینت داری!:tonguesmiley:

خخخخخ اجییییییی همیشه یه توجیح واسه کارش داره هااااا
 

melinaa

New member
برید بابا.....خودمو عشق است.خخخخخخخخ
همینکه تو بروبچ سنندج انقد کشته مرده دارم بسمه..نمیخوام تبریزیام گلوشون گیر کنه.اونوقت نمیتونم همش بیام تبریزو برگردمممممم.خخخخخ
 

یاسمن

New member
ای نمیری علی با این توضیحات مبسوطت :25r30wi:

حالا که قرار به توضیح مبسوطه بذارید منم بگم که اینا کلا تست هوش میگرفتن ، من رسیدم شروع کردن که خودت حدس بزن کی کیه؟!
بعد من از ناری شروع کردم هی میگم آرزو؟ میگه نه ، به سمانه میگم آرزو؟ میگه نه به سالار میگم آرزو؟!! میگه نه ! بعد به علی گقتم آرزو؟! اونم گفت نه :))) نگو آرزو نیومده هنوز . ( البته فقط اسم آرزو یادم بودا ! ) بعد سالار لو رفت توسط مهسا آخرشم بچه ها دیدن من کلا حدس زدنم داغونه خودشون خودشونو معرفی کردن
 

یاسمن

New member
عاغا کیکارو تقسیم کردن تا اومدم بگم بسم الله و شروع کنم دیدم نارین تموم کرده کیکشو!!!
یکی هم که اسمشو نمیارم نصف بیشتر کیکو واسه خودش کشیده بود!!!! و داشت میخورد که وسطا سیر شد دیگه نتونست ادامه بده!!!

همینجور داشتیم میخوردیم که یهو دیدم آرزو و سمانه دارن تو گوش هم میحرفنو میخندن... سمانه که کیکشو خورده بود..آرزو یه کچلو خورده بود همین... کلااااااااااااااااااس داره هااا بچه هاااا .... عین منو نوتر و سالارو ریضی نبودد که تا تهش خوردیم... من دیدم آرزو با کلاسه گفتم آخ جون حتما موزشم نصفه میخوره...داشتم شیکممو صابون میزدم که موز بیچاره تو عرض یه مین توسط آرزو تیکه تیکه گشت و خورده شد!!!! وسطا گفتم یه تیکه لااقل بهم بده ...گفت دلت چماغ میخادا!!! اییییییییییییییییییش


می دونید چی شد ؟ من به سالار شیرینی بدهکار بودم ، بهش گفتم سالار چیکار کنم شیرینیتو؟ با همین کیکه تسویه ش کن( از کیسه خلیفه و این صحبتا ) بعد سالار گفت خب سهمتو بده من ، منم گفتم باشه
بعد که مهسا کیکو قسمت میکرد به من یه تیکه گنده شو داد ، منم یه کمیشو خوردم گفتم بقیه شو سالار می خوره دیگه ، که اون وسط فهمیدیم اصلا آرزو کیک نداره ! بعد همه بسیج شدن کیک دادن به آرزو
نصفه ی کیک منم سالار نخورد . نه که بچه دپرس بود واسه اون :d

و این شد که اون تیکه ای که به دوست علی رسید سهم من بود ! خخخخخخ
 

N@RVIN

Well-known member
برید بابا.....خودمو عشق است.خخخخخخخخ
همینکه تو بروبچ سنندج انقد کشته مرده دارم بسمه..نمیخوام تبریزیام گلوشون گیر کنه.اونوقت نمیتونم همش بیام تبریزو برگردمممممم.خخخخخ


خخخخ ملی جونم آخه قرار بر پسر کشی نبود بالام جان تسبیحمون کو؟؟!!!!!!!!!!!!!!!

یک جمع پسرونه ی باحال بود کلا با پسرا هیچ فرقی نداشتم شخصا چرا یذره اونا نازشون از من بیشتر بود بقیه دخیا از من دست کمی نداشتن:25r30wi::motat:
 

bioshimi@

Well-known member

می دونید چی شد ؟ من به سالار شیرینی بدهکار بودم ، بهش گفتم سالار چیکار کنم شیرینیتو؟ با همین کیکه تسویه ش کن( از کیسه خلیفه و این صحبتا ) بعد سالار گفت خب سهمتو بده من ، منم گفتم باشه
بعد که مهسا کیکو قسمت میکرد به من یه تیکه گنده شو داد ، منم یه کمیشو خوردم گفتم بقیه شو سالار می خوره دیگه ، که اون وسط فهمیدیم اصلا آرزو کیک نداره ! بعد همه بسیج شدن کیک دادن به آرزو
نصفه ی کیک منم سالار نخورد . نه که بچه دپرس بود واسه اون :d

و این شد که اون تیکه ای که به دوست علی رسید سهم من بود ! خخخخخخ
نه انصافن جالب تقسیم کرده بودن دقیییییییییق برا یه نفر نرسیده بود ..از شمارش افتاده بود ارزو

ولی جالب حدس میزدی به پسرا هم میگفتی ارزو خخخخخخخخخ
 

N@RVIN

Well-known member
علی بااااالا میگم یذره نفس بکش

خدا بدادم رسید 1 ساعت بودی فقط وگرنه اینجا منو به فنا میدادی با این توصیفاتت

آمار کی یادم نمیاد ؟امتیاز بده بوگو خخخ

یه روز بود هیچی نخورده بودم خو از استرس امتحانی که داره به افتادن منجر میشه..خو گشنم بود

آقا علی خیلی شبیه مهندسا شده بود اصلا گوشی از دستش نمی افتاد با فرهوده جون بود به قول خودش اییییییییییییییییش
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ad1986

یاسمن

New member
نه انصافن جالب تقسیم کرده بودن دقیییییییییق برا یه نفر نرسیده بود ..از شمارش افتاده بود ارزو

ولی جالب حدس میزدی به پسرا هم میگفتی ارزو خخخخخخخخخ

آررره ، حالا خوب شد گفتم اول خط بندازید بعد قسمت کنیدا ، بازم درست در نیومد
 
بالا