اندر سرای غربتم/آیا بماند حرمتم؟
ظرفم دگر لبریز شده/کو پس کجاست همصحبتم؟
من خسته ام من در به در/هرگز میا بر تربتم
کجا بدی حاضر بدم؟/اکنون میا پی بتم
من در هراس از مرگ نیم/رختی سپید گشته کتم
غم از پی مرگم مدار/تا زنده ام شو صحبتم
گر بر مزارم آمدی/دیگر مگو ده رخصتم
آنجا دگر تو گویی و/من هم خموش از صحبتم
اندر مزار باکی مدار/آنجا نشاید شهرتم
داغی درون قلب من/آتش زنم ده رخصتم
اطراف من قبری مذار/بشنو سخن ای لعبتم
آتشفشان قبر من/آتش زند هم قربتم
آهم بسوزاند تمام/هم کربتم هم کربتم
ظرفم دگر لبریز شده/کو پس کجاست همصحبتم؟
من خسته ام من در به در/هرگز میا بر تربتم
کجا بدی حاضر بدم؟/اکنون میا پی بتم
من در هراس از مرگ نیم/رختی سپید گشته کتم
غم از پی مرگم مدار/تا زنده ام شو صحبتم
گر بر مزارم آمدی/دیگر مگو ده رخصتم
آنجا دگر تو گویی و/من هم خموش از صحبتم
اندر مزار باکی مدار/آنجا نشاید شهرتم
داغی درون قلب من/آتش زنم ده رخصتم
اطراف من قبری مذار/بشنو سخن ای لعبتم
آتشفشان قبر من/آتش زند هم قربتم
آهم بسوزاند تمام/هم کربتم هم کربتم