دفتر شعر

am-ml

New member
0



[FONT=.Helvetica NeueUI] من ندیدم که کریمی به کرم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]به چه مقدار به زائر بدهم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] [/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]از شما خواستن عشق است ضرر خواهد کرد[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] هر که در وقت گدایی به رقم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI][/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] بهتر این است که زائر اگر آمد به حرم[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]دو قدم عشق بورزد ، سه قدم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] [/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]به کف صحن ، به گنبد، به غم گوهرشاد[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] زیر این قبه به هستی ، به عدم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI][/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] به دو گلدسته دو تا ساق به دوش گنبد[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]به رواقی که شده پیش تو خم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] [/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]به چرا سال گذشته دو سه بار و امسال-[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] فقط این بار؟؟!!به این قسمت کم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI][/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] به خودش...نه به کسانی که به یادش آمد[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]چون که در آینه کاری حرم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] [/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]موقع دست به سینه شدن و عرض سلام[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] کربلایی شده هرکس به عَلَم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI][/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] چون که از باب جواد تو کسی داخل شد[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]خنده داراست که دیگر به قَسَم فکر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] [/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]دیر وقتی ست که تا در حرمت دَم بدهد[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] جای دَم حضرت عیسی به دو دَم فكر کند[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI][/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI] بهترین نوع زیارت شده اینکه امشب-[/FONT]
[FONT=.Helvetica NeueUI]هم کسی گریه کند پيش تو ، هم فکر کند[/FONT]
 

leylii

New member
مهربان باش که یادت نرود از دل من
مگر آن روز که در خاک شود منزل من
 

love virology

New member
سفر مشکل فراق یار مشکل
به ناچاری نهم این بار بر دل
زکوه افزون بود بار فراقش
عجب دارم رسد این بار به منزل
*****************
اگر آهی کشم افلاک سوزد

در و دشت و بیابان پاک سوزد

اگر آهی کشد فایز از این دل

یقین دارم گل نمناک سوزد

***************
فلک ظلم و ستم تا چند و تا کی

بریزد زهر حجرون در رگ و پی

در روزی عمر فاییز کی چنین بود

نخواهیم این چنین عمری به ذلت

******************

عشق عشق عشق عشق کووووووووووووووو عشق

دوست دوست دوست دوست کووووووووووووو دوست

دشمن دانا بلندت مي كند

بر زمينت مي زند نادان دوست

دوستي با مردم دانا نكوست

دشمن دانا به از نادان دوست
***************************

چرا غم می خوری از بهر مردن

مگر اونا که غم خوردن نمردن
 

navik

New member
مهر او بر اين لبانم اتش است
چون كنم اتش فشاني روح در اين محبس است
اتش خاموش ان خاكستر شعر من است
من بگويم يا نگويم اين حريم محبس است ..
...
k1nd
92/5/30
 

saya

New member

صدای شکستن قلبم را نشنیدی چون غرورت بیداد میکرد

اشک هایم را ندیدی ، چون محو تماشای باران بودی

ولی امیدوارم آنقدر در آینه مجذوب نشده باشی که حداقل

زشتی دیو خود خواهیت را ببینی

باشد که با دیگران چنان نکنی که با من کردی . . .
 

saya

New member

می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند

و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ،

پروردگارا. به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
 

saya

New member
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران

رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی

تو بمان با دگران وای به حال دگران
 

saya

New member
چنـان حکایت نـــــان طـــاق کرد طاقت مارا
که بی جدال شکستند استقــــامت مــــارا

و دستمان که تهی بــــود مــاند بر سر زانو
کـــه روز گــــــــار پذیرا نشد صداقت مــارا

غرور زخمی من بی قرار می شود امشب
به گوش بـــــــاد بخوانند اگــر حکایت مـــارا

به چند ریشه ی زائد شدیم زاهد و مویی
به بــــاد داد ز بی ریشگی اصـالت مــــارا


 

saya

New member
بیا، کاین دل سر هجران ندارد
بجز وصلت دگر درمان ندارد

به وصل خود دلم را شاد گردان
که خسته طاقت هجران ندارد

بیا، تا پیش روی تو بمیرم
که بی‌تو زندگانی آن ندارد

چگونه بی‌تو بتوان زیست آخر؟
که بی‌تو زیستن امکان ندارد

 

saya

New member
دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند

نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند


نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد

دل آتشین من بین كه به موج آب ماند


ز شب سیه چه نالم؟ كه فروغ صبح رویت

به سپیده سحرگاه و به ماهتاب ماند


نفس حیات بخشت به هوای بامدادی

لب مستی آفرینت به شراب ناب ماند
 
نیا باران!
زمین جای قشنگی نیست، من از اهل زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است
ولی
سودای بلبل دارد و
پروانه هم دوست میدارد...
 

saya

New member




گفتم به می عشقت کردی تو گرفتارم

گفتی تو شدی شیدا اما ز تو بیزارم



گفتم که سپردم دل بر زلف تو میدانی؟

گفتی که خمش بنشین هرگز نشوی یارم



گفتم ز دو عالم من داغ تو به دل دارم

گفتی برو از پیشم دیگر مکن آزارم



گفتم چه به سر داری بردار از آن پرده

گفتی نشوی محرم پنهان کنم اسرارم



گفتم به که گویم من غم های درونم را

گفتی که برو با تو هرگز نبود کارم



گفتم ز کوی تو امید کرم دارم

گفتی که نبینی آن بر جان تو رحم آرم



گفتم که نگاهم کن شاید که شوم آرام

گفتی برو ای عاشق نفرت ز تو من دارم
 

leylii

New member
من او را دیده بودم
نگاهی مهربان داشت
غمی در دیدگانش موج می زد
که از بخت پریشانش نشان داشت
نمی دانم چرا هر صبح
که چشمانم به بیرون خیره می شد
میان مردمش می دیدم و باز
غمی تاریک بر من چیره می شد
شبی در کوچه ای دور
از آن شبها که نور آبی ماه
زمین و آسمان را رنگ می کرد
از آن مهتاب شبهای بهاری
که عطر گل فضا را تنگ می کرد
در انجا در خم آن کوچه ی دور
نگاهم با نگاهش آشنا شد
به یک دم آنچه در دل بود گفتیم
سپس چشمان ما از هم جدا شد
از آن شب دیگرش هرگز ندیدم
تو پنداری که خواب دلنشین بود
به من گفتند او رفت نپرسیدم چرا رفت
ولی در آن شب دیدم
که چشمانش هنوز اندوهگین بود....................
 

leylii

New member
هنوز آن روز برق خنده ی خورشید
به بام خانه های دور پیدا بود
درون کلبه ی من شمعدان می سوخت
نسیم مست با او مدارا بود
هوا در زردی خورشید می پاشید
گلاب ابر بر گلها و گلدانها
دما دم طرح و شکلی تازه می بخشید
غبار شیشه را انگشت باران ها
صدای گنگ سازی در فضا می ریخت
تپشهای دل درد آشنایی را
نسیم از کوچه ی خاموش می آمد
هنوز آهنگ دور ا دور پایی را
من آن شب چشم در راه کسی بودم
که می پنداشتم که دیگر نمی آید
صدای اشنایی در دلم می گفت
که او بر عهد خود هرگز نمی پاید
دلم همراه شمع نیمه جان می سوخت
غمی بر سینه ام فریاد بر می داشت
طنین آتشین بر دلم می ریخت
هزاران نیش سوزن در تنم می کاشت
شب بی ماه در گل دست و پا میزد
زمین و آسمان در خواب راحت بود
دلم در سینه همچو طبل تهی می کوفت
هما و از دل بی تاب ساعت بود
به سوی گنجه ی چوبین خود رفتم
که بی او پر کنم جام شرابم را
تنم از خواب خوش بی زار و دل بیدار
به ساغر ریختم داروی خوابم برد
لبم را با شراب تلخ آلودم دلم خندید و چشمم روشنایی یافت
در آن مستی نمی دانم چه پیش آمد
که یادش با من از نو آشنایی یافت
هنوز آغوش گلدان بلور من
پر از گلهای عطر آگین شب بو بود
صدای خنده ای از پلکان بر خاست
خدایااااااااااا......این صدای خنده ی او بود.....................
 

food17

New member
سنگها شاید ولی.....
"گنجشکها"
هیچوقت مفت نبودند
قلبشان همیشه میزد....!
 

food17

New member
دست بردار پتروس!دست بردار پتروس!بگذار دنیا را اب ببرد در دنیایی که اقیانوس ارامش به دنبال ارامش میگردد صد سد هم بسازی فقط مشق شب بچه ها را زیاد میکنی!
 

amirsara25

New member
بوسه

در دو چشمش گناه مي خنديد
بر رخش نور ماه مي خنديد
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله يي بي پناه مي خنديد
شرمناك و پر از نيازي گنگ
با نگاهي كه رنگ مستي داشت
در دو چشمش نگاه كردم و گفت
بايد از عشق حاصلي برداشت
سايه يي روي سايه يي خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسي روي گونه يي لغزيد
بوسه يي شعله زد ميان دو لب

فروغ فرخزاد
 

BioScientist

New member
خانه‌های آن كسانی می‌خورد در، بیشتر/ كه به سائل می‌دهند از هرچه بهتر بیشتر
عرض حاجت می‌كنم آن‌جا كه صاحب‌خانه‌اش/ پاسخ یك می‌دهد با ده برابر بیشتر

گاه‌گاهی كه به درگاه كریمی می‌روم/ راه می‌پویم نه با پا، بلكه با سر، بیشتر
زیر دِین چارده معصومم اما گردنم/ زیر دِین حضرت موسَی‌بن‌جعفر بیشتر

گردنم در زیر دیِن آن امامی هست كه/ داده در ایران ما طوبای او بر، بیشتر
آن امامی كه «فداكِ» گفتنش رو به قم است/ با سلامش می‌كند قم را معطر بیشتر

قم همان شهری كه هم یك ماه دارد بر زمین/ همچنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است/ ورنه می‌گفتم از این معصومه‌ خواهر بیشتر

من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم/ لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل كنم/ بودنم را می‌كنم این‌گونه باور بیشتر

مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد/ هركه بامش بیش، برفش... نه! كبوتر، بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آكنده است/ این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر

پیش تو شاه و گدا یكسان‌ترند از هر كجا/ این حرم دیگر ندارد حرف كمتر، بیشتر
ای كه راه انداختی امروز و فردای مرا/ چشم‌ بر راه تو هستم روز آخر بیشتر

از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت/ من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر
بر تمام اهل بیت خویش حسّاسی ولی/ جان زهرا(س) چون شنیدم كه به مادر بیشتر...

حسین رستمی

پ.ن:
به قول شاعر بیشترهایی كه گفتم از تو خیلی كمترند...
:riz304:
 

arshad246

New member
زندگی...
زندگی آغازیست
آغازی به روشنی نور
نوری که در تاریکی می توان آن را دید
زندگی آوازیست
آواز گریه ی کودکی که آمده است
زندگی یک لبخند ،زندگی یک شور است
لبخند گل سرخ وقت سحر
و شور قناری در باغ
زندگی هم جاریست
زندگی رویا نیست
زندگی یک حقیقت، با تمام شور است
چون خیالمان آزردست
زندگی را رویا پنداریم
تا بگوییم زندگی می گذرد
و همه میدانیم که حقیقت تلخ است
زندگی باز جاریست
زنده بودن معنی زندگی نیست
زندگی را باید زندگی کرد ای دوست
و حقیقت را درک،با همان رویا ها
و در آخر گویم زندگی را باید بوئید و چشید
با همین حس قشنگ
با همین شعر و هنر

(گمنام)
 
آخرین ویرایش:

شهاب

New member
گاهی . . .
گاهی تو چون ماهی/گاهی پر از آهی
گاهی چو گل خندان/گاهی همچو کاهی
گاهی گریز از اصل/گاهی پی راهی
من در عجب از تو/رعیت یا که شاهی؟
خاری درون دل/بیرون ز آب ماهی
گاهی تو فرزانه/گاهی پی جاهی
گاهی تو در اوجی/گاهی ته چاهی
گاهی درون خود/گاهی هم قاه قاهی
گاهی خودت منکر/گاهی شوی ناهی
گاهی پی ارزش/گاهی پی واهی
آخر تو را منزل/کجا بود راهی
من من ندانم من/خیرت بود راهی
 
بالا