خرده جنايت هاي دوران كودكي....(طنز)

hosseini

New member
وای این جوجه های رنگی چه قشر زجر کشیده ای هستند
منم جوجه رنگی هامو دور از چشم مامانم می آوردم تو خونه و کنار خودم می خوابودم
چشمتون روز بد نبینه صبح می دم مثل لواشک شدن از بس که من روشون غلط زده بودم(خدایا منو ببخش)
بعدشم می بردم خاکشون می کردم
 

farzad.lab

مدیر بخش
وای این جوجه های رنگی چه قشر زجر کشیده ای هستند
منم جوجه رنگی هامو دور از چشم مامانم می آوردم تو خونه و کنار خودم می خوابودم
چشمتون روز بد نبینه صبح می دم مثل لواشک شدن از بس که من روشون غلط زده بودم(خدایا منو ببخش)
بعدشم می بردم خاکشون می کردم

دوستی خاله خرسه همینه دیگه ... اون موقعی که رنگ میشدن بیچاره ها چه حالی داشتن ... کلی هیجان داشتن ببینن به چه روشی به دست یه دختر قربانی میشن ... :whistle: :motat:
 

mahnam

New member
:5: چرا منو تو این تاپیک انقدر سوپرایز می کنید؟؟؟ مارمولکککککککککککککک دوست داری؟ پس چرا من کلا از هرچی جونوره بدم میاد؟


خووو آخه چرا؟!!
آره واقعا دوس دارم
من این مستندارو که می دیدم از تلویزیون جو گیر می شدم می رفتم سراغ جک و جونورای حیاطمون
باید منو می دیدی که چه جذبه ای هم می گرفتم! گاهی 3 ساعت سر لونه ی مورچه ها میشستم
خلاصه یه بارم می خواستم یه مارمولکو جراحی کنم، شکمشو سفره کردم اما نتونستم ببندمش :14:
خدا منو ببخشه اما مامانم صدام کرد مجبور شدم ولش کنم ( بگو حالا مثلا مامانت صدات نمی کرد بخیه می زدی در حد چی دیگه!!! ):tonguesmiley:
( می خواستم ببینم تو شکمش تخم داره که من از تخماش نگه داری کنم تا بچه هاش دنیا بیان!!! باور کنین علاقه زیاد به مارمولک های کوچولو باعث شد این بلارو سر مارمولک بزرگه بیارم!)
اگه مامانم می دید دارم کثافت کاری می کنم... :j58r36j3gcr4suxymup
 
آخرین ویرایش:

farzad.lab

مدیر بخش
راستی 4 -5 سالم بود که 2 تا ماهی قرمز واسه عید خریده بودیم .. کلی ام دوسشون داشتم ... همش نگاشون میکردم ...

یه روز گفتم واسه این که خیلی خوشحال شن بزار آب تنگو خوشبو کنم :idea_majidonline: ... رفتم ادکلن و برداشتم کمی تا قسمتی به اب اضافه کردم:14: .... اون موقع چقدر خوشحال بودم :28: .... فرداش دیدم نیستشون :sad:
 

arezoo90

New member
اقا فرزاد حالا خوبه شما ادکلن زدی براشون!!!!!!!!!!!!! :25r30wi:
مامانم میگه واسه عید ماهی قرمز خریده بودیم گذاشته بودم لب تاقچه خودشم چسبونده بودم کنار دیوار تو هنوز یه سالتم نشده بود نمیدونم چطور راه افتاده بودی رفته بودی لب تاقچه چطور دستتو دراز کرده بودی تنگ و انداخته بودی زمین!
اومدم دیدم ماهیا پخش زمینن تو هم یکیشونو بردی دهنت میمکی و میخندی خوشتم میاد ! قیافه من وقتی مامانم تعریف میکرد ددددد! :wacsmiley:
مامانم میگه همه اون ماهی ها مردن به غیر از اونی که پولک هاشو کنده بودی چند ماه زنده مونده بود و من.....:65d6a5d6s:
پولک ماهی خوردم.................. :13:
 

farzad.lab

مدیر بخش
اقا فرزاد حالا خوبه شما ادکلن زدی براشون!!!!!!!!!!!!!
مامانم میگه واسه عید ماهی قرمز خریده بودیم گذاشته بودم لب تاقچه خودشم چسبونده بودم کنار دیوار تو هنوز یه سالتم نشده بود نمیدونم چطور راه افتاده بودی رفته بودی لب تاقچه چطور دستتو دراز کرده بودی تنگ و انداخته بودی زمین!
اومدم دیدم ماهیا پخش زمینن تو هم یکیشونو بردی دهنت میمکی و میخندی خوشتم میاد ! قیافه من وقتی مامانم تعریف میکرد ددددد!
مامانم میگه همه اون ماهی ها مردن به غیر از اونی که پولک هاشو کنده بودی چند ماه زنده مونده بود و من.....:65d6a5d6s:
پولک ماهی خوردم.................. :13:



بچه بودم خو :ph34r-smiley:

ماهی زنده میخوردی !!!! اون موقع دیدنی بودیا ... حالا خوبه دندون نداشتی :25r30wi:
 

mikhak s

New member
حشره آزاری من مربوط میشه به دوران دانشجوییم. چندواحد حشره شناسی داشتم که باید انواع اقسام حشره هارو اتاله می کردم. یه بار یه سوسک (نه سوسک حمام) از این سوسک های صحرایی که گردهستن. گرفتم انداختم توی الکل صنعتی تا بمیره تا من بعدش اتاله اش کنم. من دیدم این سوسکه تکون نمی خوره گفتم پس مرده سوزنو برداشتمو اتالش کردمو گذاشتم که خشک بشه ، چشمتون روز بد نبینه من روز بعد رفتم یه سری بهش بزنم دیدم سوسکه اومده بالای سوزنو دستو پا میزنه :5:منم نامردی نکدمو سوزنو محکم وارد تنش کردم دیدم دوباره با دستو پا زدن می خواد تنشو از سوزن بیاره بیرون، :14:این کار 2روزی ادامه داشت (من سوزنو محکمتر فرو میکردم میدیدم سوزن از توی یونولیت در میاد)نمی دونم چرا نمی مرد اسپری استفاده کردم فایده ای نداشتم منم ولش کردم به حال خودش بیچاره به بدترین وضع فوت کرد.:dadad4:

یکی از دوستام ملخ اتاله کرده بود وقتی میاد کلکسیونشو جمع کنه می بینه ملخه نیستش و صدای جیغ خواهرش میاد ... ملخه با همون سوزن توی بدنش پرواز کرده بود ولی رو پرده ی اتاق گیر میکنه همونجا با همون سوزن می مونه:sadsmiley:
 

taksetareh

New member
من و خواهرم اختلاف سني مون كمه_ وقتي سرما ميخورد و بايد امبول ميزد كريه مي كرد كه مهرشادم بايد امبول بزنه_ خلاصه در اكثر مواقع در عين حالي كه سالم بودم بايد كنار خواهر عزيز يه امبول الكي ميخورديم_ يني يه همجين ادماي جساسي هستيد شما خانوما ! بعضي وقتا هم تو خاله بازي مجبورم مي كرد جادر سرم كنم و خاله بشم_اصن يه وضي !
اون وقت اون جوحه بیچاره فلج نمیشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
 

MOHAMMAD.R

New member

امان از دست دخترای شیطون!
یه دختر عمو دارم که این از بچگی رو اعصابمون بود هرجا میرفتیم اینم پا میشد میومدو همش میگفت من از شما قویترم من از شما زرنگترم حالا بماند که تو هر زمینه ای هم که حالشو میگرفتیم!:smiliess (3): بازم دست بر دار نبود یه بار گفتیم اینو باید یه جوری از جممون بیرونش کنیم,با پسرای فامیل نقشه کشیدیمو یه بار که برا تعطیلات رفته بودیم شمال از مامانو باباها اجازه گرفتیم که بریم ساحل بازی کنیم طبق معمول این وروجک خودشو انداخت جلو فریاد کنان که من اگه نباشم که شما جرعت نمیکنین تا لب آبم بیایین و ازین حرفا..
لب ساحل قرار گذاشتیمو گفتیم هرکی بیشتر تونست بره تو آب اون قویتره,خلاصه هرکدوممون شروع کردیم به دویدن اصلا حواسمون نبود کی کجاست فقط میخاستیم از همدیگه جلو بزنیم حالا دریا هم موج میوردو ما اصلا به این چیزا کاری نداشتیم,مسیر زیادیو اومده بودم قدم از بقیه بلندتر بودو آب تا گردنم اومده بودو مطمءن بودم که برنده شدم,حالا برگشتم ببینم بقیه در چه حالن میخاستم ببینم اون وروجک کجاست ولی خبری نبود بقیه ی پسرا هم کم کم بهم نزدیک میشدن,برگشتم سمتشونو گفتم رویارو ندیدین,گفتن نه مگه نرفت جلو؟؟
گفتم جلو کجا بود؟؟جلوتر ازین؟؟
شروع کردیم به صدا زدنش,به خودم بد و بیراه میگفتمو دنبالش میگشتیم,خیلی وحشتناک بود گریم گرفته بود نمیدونین چقدر صداش زدیم پاهامون خیسیده بود توآب و دیگه نمیتونستیم اونجا بمونیم موجا هم زیاد شده بود علی یکی دیگه از پسر عموهام زد زیرگریه وگفت من میخام برم مامانم مارو میکشه..
به هر طریقی بود برگشتیم,کی جرعت داشت بره پیش بقیه یکیش میگفت تا حالا رویا مرده یکی دیگه میگفت حتما زیر اب خفه شده با اون قد کوتاش,منم حرصم گرفته بودو میگفتم دختره...کم بهش گفتم برو با همبازیه خودت,حقشه!!
ولی تو دلم داشتم دعا میکردم که طوریش نشده باشه!
دو قدم بیشتر برنداشته بودیم که دیدیم صدای خانم میاد که داره به مامانش میگه مامان من نرفتم تو اب ولی محمد علو رضا رو همراه خودش برد و اصلا به حرفای من گوش نداد مونده بودم خوشحال باشم دختره سالمه یا ازینکه بیخبر رفته بزنم حالشو جا بیارم..
البته به جاش زن عموم حال مارو جا اورد!!!
 

Artmis.a

New member

امان از دست دخترای شیطون!
یه دختر عمو دارم که این از بچگی رو اعصابمون بود هرجا میرفتیم اینم پا میشد میومدو همش میگفت من از شما قویترم من از شما زرنگترم حالا بماند که تو هر زمینه ای هم که حالشو میگرفتیم! بازم دست بر دار نبود یه بار گفتیم اینو باید یه جوری از جممون بیرونش کنیم,با پسرای فامیل نقشه کشیدیمو یه بار که برا تعطیلات رفته بودیم شمال از مامانو باباها اجازه گرفتیم که بریم ساحل بازی کنیم طبق معمول این وروجک خودشو انداخت جلو فریاد کنان که من اگه نباشم که شما جرعت نمیکنین تا لب آبم بیایین و ازین حرفا..
لب ساحل قرار گذاشتیمو گفتیم هرکی بیشتر تونست بره تو آب اون قویتره,خلاصه هرکدوممون شروع کردیم به دویدن اصلا حواسمون نبود کی کجاست فقط میخاستیم از همدیگه جلو بزنیم حالا دریا هم موج میوردو ما اصلا به این چیزا کاری نداشتیم,مسیر زیادیو اومده بودم قدم از بقیه بلندتر بودو آب تا گردنم اومده بودو مطمءن بودم که برنده شدم,حالا برگشتم ببینم بقیه در چه حالن میخاستم ببینم اون وروجک کجاست ولی خبری نبود بقیه ی پسرا هم کم کم بهم نزدیک میشدن,برگشتم سمتشونو گفتم رویارو ندیدین,گفتن نه مگه نرفت جلو؟؟
گفتم جلو کجا بود؟؟جلوتر ازین؟؟
شروع کردیم به صدا زدنش,به خودم بد و بیراه میگفتمو دنبالش میگشتیم,خیلی وحشتناک بود گریم گرفته بود نمیدونین چقدر صداش زدیم پاهامون خیسیده بود توآب و دیگه نمیتونستیم اونجا بمونیم موجا هم زیاد شده بود علی یکی دیگه از پسر عموهام زد زیرگریه وگفت من میخام برم مامانم مارو میکشه..
به هر طریقی بود برگشتیم,کی جرعت داشت بره پیش بقیه یکیش میگفت تا حالا رویا مرده یکی دیگه میگفت حتما زیر اب خفه شده با اون قد کوتاش,منم حرصم گرفته بودو میگفتم دختره...کم بهش گفتم برو با همبازیه خودت,حقشه!!
ولی تو دلم داشتم دعا میکردم که طوریش نشده باشه!
دو قدم بیشتر برنداشته بودیم که دیدیم صدای خانم میاد که داره به مامانش میگه مامان من نرفتم تو اب ولی محمد علو رضا رو همراه خودش برد و اصلا به حرفای من گوش نداد مونده بودم خوشحال باشم دختره سالمه یا ازینکه بیخبر رفته بزنم حالشو جا بیارم..
البته به جاش زن عموم حال مارو جا اورد!!!

:25r30wi::25r30wi:
خوشم اومد هیچوقت به ذکاوت یه دختر شک نکنین.:25r30wi:
دمش گرم.:25r30wi:
 

arezoo90

New member
:25r30wi: خوب اومدی ارتمیس.....
عجب دختر عمویی دارید ها..... چه کیفی داده بهش....
 

Artmis.a

New member
یه بار تابستون رفتیم خونه ی یکی از اقوام. تازه دیوارای حیاتشونو سیمان سفید همراه اکلیل کرده بودن! توی حیاتشونم از این گلهای شیپوری رنگی داشت!
من و بچه های صاحبخونه هم خونه بودیم و مشغول بازی بودیم بعد مدتی خسته شدم و رفتم توی حیات و دلم خواست که نقاشی بکشم! برداشتم گلها رو کندم و با رنگای مختلف روی این دیوارا نقاشی کشیدم!
هیچی دیگه بچه ها هم اومدن و باهم منظرمونو کامل کردیم! درست در حینی که من رفتم دستامو بشورم صاحبخونه و مامان و بابام اومدن که بلی! بچه های صاحبخونه کتک مفصلی خورده و تازه من به عنوان بچه ی خوب و آروم هم معرفی و تشویق هم شدم!:tsimuzpzwoap1t9y3o7
 

arezoo90

New member
تونقاشی هیچکی به من نمیرسه خخخخخخخخخخخخ :4d564ad6:
خیلی کوچیک بودم شاید 1ساله مامانم رفته بود ظرف هارو بشوره به خیال این که من خوابم ........
منم بیدارشده بودم رفته بودم رژ مامانم رو برداشته بودم وهمه جارو رنگی کرده بودم لب مو.... دیوارارو .... لباسم ....پتو.... کل زندگی رو...:4d564ad6:
بابام از سرکار میاد وقتی درو باز میکنه بنده خدا میترسه فکر میکنه جاییم زخمی شده خونه داد میزنه مامانمو صدامیکنه مامانم میاد میبینه بعله رژ از دست رفت....:whistle:
یعنی در این حد ....
بچه ها به نظرتون بچه های ما چه بلایی قراره سرما بیارن؟!!!!!!!!!:1dco2x0p1lilzhfpg1t
 

Artmis.a

New member
یه سری هم منو دختر عممو گذاشتن خونه رفتن بیرون! من دوم ابتدایی بودم اون راهنمایی منم عشق یخ هی بهش گفتم به من یخ بده من یخ میخوام
رفتیم در یخچالو باز کردیم قلاب گرفت رفتم قالب یخ (از این لیوان فلزی ها) برداشتم اومدم پایین. رفت شیر آبو باز کنه که یخو برام از قالب دربیاره که خوردش کنیم بخوریم! ولی وقتی برگشت...
من زبونم چسبیده بود به لیوانه! جدا هم نمی شد! هی اون میکشید هی جدا نمیشد دیگه آخرش کله منو برد زیر شیر آب تا قالب یخ کنده شد! :riz481:
 

varia

Well-known member
حشره آزاری من مربوط میشه به دوران دانشجوییم. چندواحد حشره شناسی داشتم که باید انواع اقسام حشره هارو اتاله می کردم. یه بار یه سوسک (نه سوسک حمام) از این سوسک های صحرایی که گردهستن. گرفتم انداختم توی الکل صنعتی تا بمیره تا من بعدش اتاله اش کنم. من دیدم این سوسکه تکون نمی خوره گفتم پس مرده سوزنو برداشتمو اتالش کردمو گذاشتم که خشک بشه ، چشمتون روز بد نبینه من روز بعد رفتم یه سری بهش بزنم دیدم سوسکه اومده بالای سوزنو دستو پا میزنه :5:منم نامردی نکدمو سوزنو محکم وارد تنش کردم دیدم دوباره با دستو پا زدن می خواد تنشو از سوزن بیاره بیرون، :14:این کار 2روزی ادامه داشت (من سوزنو محکمتر فرو میکردم میدیدم سوزن از توی یونولیت در میاد)نمی دونم چرا نمی مرد اسپری استفاده کردم فایده ای نداشتم منم ولش کردم به حال خودش بیچاره به بدترین وضع فوت کرد.:dadad4:

یکی از دوستام ملخ اتاله کرده بود وقتی میاد کلکسیونشو جمع کنه می بینه ملخه نیستش و صدای جیغ خواهرش میاد ... ملخه با همون سوزن توی بدنش پرواز کرده بود ولی رو پرده ی اتاق گیر میکنه همونجا با همون سوزن می مونه:sadsmiley:



واقعا که کار بدی میکردی و میکنی. نمدونم چی بهت بگم.
 

varia

Well-known member
یه سری هم منو دختر عممو گذاشتن خونه رفتن بیرون! من دوم ابتدایی بودم اون راهنمایی منم عشق یخ هی بهش گفتم به من یخ بده من یخ میخوام
رفتیم در یخچالو باز کردیم قلاب گرفت رفتم قالب یخ (از این لیوان فلزی ها) برداشتم اومدم پایین. رفت شیر آبو باز کنه که یخو برام از قالب دربیاره که خوردش کنیم بخوریم! ولی وقتی برگشت...
من زبونم چسبیده بود به لیوانه! جدا هم نمی شد! هی اون میکشید هی جدا نمیشد دیگه آخرش کله منو برد زیر شیر آب تا قالب یخ کنده شد! :riz481:


خیلی جالب بود. کلی خندیدم
:rose:
 

sepideh07

New member
وقتی 3 4 سالم بود از این ماهی قرمز بزرگا داشتیم یه بار مامانم رفته بود بیرون منم دست به کار شدم دونه دونه ماهی ها رو ور میداشتم سیخای گل مصنوعی ها رو میکردم تو دهنشون تا ته!!! بعد میذاشتم رو بخاری تا کباب شه. وقتی مادر جون برگشتن با صحنه کباب کردن ماهی با سبک نوین مواجه شدن!!
 

mahnam

New member
واقعا که کار بدی میکردی و میکنی. نمدونم چی بهت بگم.

این اتفاق انگار واسه اکثر بچه هایی که اینکارو می کنن میوفته!
واسه خواهر منم پیش اومده بود ( با همین چشای خودم دیدم)
این بنده های خدا فک می کنن اون حشره مرده اما خب نمرده دیگه! به اینا چه!!!
البته خواهر من روشون پلاستیک کشیده بود بعد صبح پا شد دید دکور چندتاشون عوض شده!!! و در تقلان!!! البته اون دوباره انداختشون تو اون ظرف نمی دونم چی که بهشون داده بودن ( یه چیز جامد تقریبا شیری بود ته یه شیشه!) که دوباره بمیره !
 
بالا