..eli
New member
هنوزم وقتی مامان اینا خاطره ی اونروزو تعریف میکنن نمی تونم تو صورت بابام نگاه کنم...:dadad4:مگه واسه تو شده ؟؟؟؟؟؟؟ :25r30wi:
شرمندییم به خدا..:riz304:
:دی
هنوزم وقتی مامان اینا خاطره ی اونروزو تعریف میکنن نمی تونم تو صورت بابام نگاه کنم...:dadad4:مگه واسه تو شده ؟؟؟؟؟؟؟ :25r30wi:
وای این جوجه های رنگی چه قشر زجر کشیده ای هستند
منم جوجه رنگی هامو دور از چشم مامانم می آوردم تو خونه و کنار خودم می خوابودم
چشمتون روز بد نبینه صبح می دم مثل لواشک شدن از بس که من روشون غلط زده بودم(خدایا منو ببخش)
بعدشم می بردم خاکشون می کردم
:5: چرا منو تو این تاپیک انقدر سوپرایز می کنید؟؟؟ مارمولکککککککککککککک دوست داری؟ پس چرا من کلا از هرچی جونوره بدم میاد؟
اقا فرزاد حالا خوبه شما ادکلن زدی براشون!!!!!!!!!!!!!
مامانم میگه واسه عید ماهی قرمز خریده بودیم گذاشته بودم لب تاقچه خودشم چسبونده بودم کنار دیوار تو هنوز یه سالتم نشده بود نمیدونم چطور راه افتاده بودی رفته بودی لب تاقچه چطور دستتو دراز کرده بودی تنگ و انداخته بودی زمین!
اومدم دیدم ماهیا پخش زمینن تو هم یکیشونو بردی دهنت میمکی و میخندی خوشتم میاد ! قیافه من وقتی مامانم تعریف میکرد ددددد!
مامانم میگه همه اون ماهی ها مردن به غیر از اونی که پولک هاشو کنده بودی چند ماه زنده مونده بود و من.....:65d6a5d6s:
پولک ماهی خوردم.................. :13:
اون وقت اون جوحه بیچاره فلج نمیشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/من و خواهرم اختلاف سني مون كمه_ وقتي سرما ميخورد و بايد امبول ميزد كريه مي كرد كه مهرشادم بايد امبول بزنه_ خلاصه در اكثر مواقع در عين حالي كه سالم بودم بايد كنار خواهر عزيز يه امبول الكي ميخورديم_ يني يه همجين ادماي جساسي هستيد شما خانوما ! بعضي وقتا هم تو خاله بازي مجبورم مي كرد جادر سرم كنم و خاله بشم_اصن يه وضي !
اون وقت اون جوحه بیچاره فلج نمیشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
امان از دست دخترای شیطون!
یه دختر عمو دارم که این از بچگی رو اعصابمون بود هرجا میرفتیم اینم پا میشد میومدو همش میگفت من از شما قویترم من از شما زرنگترم حالا بماند که تو هر زمینه ای هم که حالشو میگرفتیم! بازم دست بر دار نبود یه بار گفتیم اینو باید یه جوری از جممون بیرونش کنیم,با پسرای فامیل نقشه کشیدیمو یه بار که برا تعطیلات رفته بودیم شمال از مامانو باباها اجازه گرفتیم که بریم ساحل بازی کنیم طبق معمول این وروجک خودشو انداخت جلو فریاد کنان که من اگه نباشم که شما جرعت نمیکنین تا لب آبم بیایین و ازین حرفا..
لب ساحل قرار گذاشتیمو گفتیم هرکی بیشتر تونست بره تو آب اون قویتره,خلاصه هرکدوممون شروع کردیم به دویدن اصلا حواسمون نبود کی کجاست فقط میخاستیم از همدیگه جلو بزنیم حالا دریا هم موج میوردو ما اصلا به این چیزا کاری نداشتیم,مسیر زیادیو اومده بودم قدم از بقیه بلندتر بودو آب تا گردنم اومده بودو مطمءن بودم که برنده شدم,حالا برگشتم ببینم بقیه در چه حالن میخاستم ببینم اون وروجک کجاست ولی خبری نبود بقیه ی پسرا هم کم کم بهم نزدیک میشدن,برگشتم سمتشونو گفتم رویارو ندیدین,گفتن نه مگه نرفت جلو؟؟
گفتم جلو کجا بود؟؟جلوتر ازین؟؟
شروع کردیم به صدا زدنش,به خودم بد و بیراه میگفتمو دنبالش میگشتیم,خیلی وحشتناک بود گریم گرفته بود نمیدونین چقدر صداش زدیم پاهامون خیسیده بود توآب و دیگه نمیتونستیم اونجا بمونیم موجا هم زیاد شده بود علی یکی دیگه از پسر عموهام زد زیرگریه وگفت من میخام برم مامانم مارو میکشه..
به هر طریقی بود برگشتیم,کی جرعت داشت بره پیش بقیه یکیش میگفت تا حالا رویا مرده یکی دیگه میگفت حتما زیر اب خفه شده با اون قد کوتاش,منم حرصم گرفته بودو میگفتم دختره...کم بهش گفتم برو با همبازیه خودت,حقشه!!
ولی تو دلم داشتم دعا میکردم که طوریش نشده باشه!
دو قدم بیشتر برنداشته بودیم که دیدیم صدای خانم میاد که داره به مامانش میگه مامان من نرفتم تو اب ولی محمد علو رضا رو همراه خودش برد و اصلا به حرفای من گوش نداد مونده بودم خوشحال باشم دختره سالمه یا ازینکه بیخبر رفته بزنم حالشو جا بیارم..
البته به جاش زن عموم حال مارو جا اورد!!!
حشره آزاری من مربوط میشه به دوران دانشجوییم. چندواحد حشره شناسی داشتم که باید انواع اقسام حشره هارو اتاله می کردم. یه بار یه سوسک (نه سوسک حمام) از این سوسک های صحرایی که گردهستن. گرفتم انداختم توی الکل صنعتی تا بمیره تا من بعدش اتاله اش کنم. من دیدم این سوسکه تکون نمی خوره گفتم پس مرده سوزنو برداشتمو اتالش کردمو گذاشتم که خشک بشه ، چشمتون روز بد نبینه من روز بعد رفتم یه سری بهش بزنم دیدم سوسکه اومده بالای سوزنو دستو پا میزنه :5:منم نامردی نکدمو سوزنو محکم وارد تنش کردم دیدم دوباره با دستو پا زدن می خواد تنشو از سوزن بیاره بیرون، :14:این کار 2روزی ادامه داشت (من سوزنو محکمتر فرو میکردم میدیدم سوزن از توی یونولیت در میاد)نمی دونم چرا نمی مرد اسپری استفاده کردم فایده ای نداشتم منم ولش کردم به حال خودش بیچاره به بدترین وضع فوت کرد.:dadad4:
یکی از دوستام ملخ اتاله کرده بود وقتی میاد کلکسیونشو جمع کنه می بینه ملخه نیستش و صدای جیغ خواهرش میاد ... ملخه با همون سوزن توی بدنش پرواز کرده بود ولی رو پرده ی اتاق گیر میکنه همونجا با همون سوزن می مونه:sadsmiley:
یه سری هم منو دختر عممو گذاشتن خونه رفتن بیرون! من دوم ابتدایی بودم اون راهنمایی منم عشق یخ هی بهش گفتم به من یخ بده من یخ میخوام
رفتیم در یخچالو باز کردیم قلاب گرفت رفتم قالب یخ (از این لیوان فلزی ها) برداشتم اومدم پایین. رفت شیر آبو باز کنه که یخو برام از قالب دربیاره که خوردش کنیم بخوریم! ولی وقتی برگشت...
من زبونم چسبیده بود به لیوانه! جدا هم نمی شد! هی اون میکشید هی جدا نمیشد دیگه آخرش کله منو برد زیر شیر آب تا قالب یخ کنده شد! :riz481:
واقعا که کار بدی میکردی و میکنی. نمدونم چی بهت بگم.