خاطرات جالب آشپزی

bakhshi

New member
az ashpazi badam miyad


hamishe dust daram ye ashpaz tu khunam bashe man beram bargardam khune ghazam hazer bashe


ehsas mikonam ye zan kheyli karaye mohmtar az ashpazi dare:auizz3ffy9vla57584x
 

arshad246

New member
az ashpazi badam miyad


hamishe dust daram ye ashpaz tu khunam bashe man beram bargardam khune ghazam hazer bashe


ehsas mikonam ye zan kheyli karaye mohmtar az ashpazi dare:auizz3ffy9vla57584x
احساساتی شدید:rolleyessmileyanim:دوست عزیز
اخه اشپزی یه هنره و کار زنونه یا مردونه ای نیست!!در ضمن اگه برید یه سرچ کنید می بینید که اکثر اشپزای بزرگ دنیا آقایون هستن!
لطفا دعوای دختر پسر را نندازید
مرسی
 

bakhshi

New member
احساساتی شدید:rolleyessmileyanim:دوست عزیز
اخه اشپزی یه هنره و کار زنونه یا مردونه ای نیست!!در ضمن اگه برید یه سرچ کنید می بینید که اکثر اشپزای بزرگ دنیا آقایون هستن!
لطفا دعوای دختر پسر را نندازید
مرسی

vaaaa
man manzuri nadashtam

bale ashpazaye donya mardan
chon darkenare lezat bordan az ashpazi

kareshun ham hast

vaaaa:smiliess (15):
 

bakhshi

New member
man be onvane yek khanum

bazam migam

az ashpazi badam miyad

haftei yek bar baraye tafih dust daram

vali inke bekham karam bashe na

chon aslan khosham nemiyad vaghtam ro bezaram baraye ashpazi


dar zemn harkas ye nazari dare

man nazaram ro goftam:thumbsupsmileyanim:
 

hosseini

New member
یه بار سیب زمینی گذاشتم آب پز بشه که باهاش سالاد اولویه درست کنم
رفتم یه دقیقه بخابم که دیدم الان3 ساعته خوابیدم و سیب زمینی که هیچ.......قابلمهی مسی مورده علاقه مامانمم کاملا کبابی(منظور جزغاله)شده
 

حسان

Well-known member
707619_thankyou.gif
 

arshad246

New member
man be onvane yek khanum

bazam migam

az ashpazi badam miyad

haftei yek bar baraye tafih dust daram

vali inke bekham karam bashe na

chon aslan khosham nemiyad vaghtam ro bezaram baraye ashpazi


dar zemn harkas ye nazari dare

man nazaram ro goftam:thumbsupsmileyanim:
دوست عزیز منظوری نداشتم
اخرش نوشتم دعوا را نندازی واس این بود دختر خانوما و اقایون بد عدت شدن همش دنبال کل کل میگردن
اینم نظریه که شما داری و هرکسی نظرش محترمه مخصوصا خانوما مقدم ترن
 

a_67

New member
به نظرتون اگر بخوایم بدون استفاده از روغن نیمرو درست کنیم چی میشه؟؟؟:thumbsupsmileyanim: آشپز مورد نظر 5 ساله بوده گویا...:p جالبش اینجاست که نسوخته بود ولی خب اصلاً خوشمزه نبود...طعم اون ته دیگی هایی رو میداد که با تخم مرغ و نعناع درست میکنن:j58r36j3gcr4suxymup
 

حسان

Well-known member
به نظرتون اگر بخوایم بدون استفاده از روغن نیمرو درست کنیم چی میشه؟؟؟:thumbsupsmileyanim: آشپز مورد نظر 5 ساله بوده گویا...:p جالبش اینجاست که نسوخته بود ولی خب اصلاً خوشمزه نبود...طعم اون ته دیگی هایی رو میداد که با تخم مرغ و نعناع درست میکنن:j58r36j3gcr4suxymup

منم میخواستم اینو بگم دیدم دیگه خیلی ضایع میشم....
تخم مرغ شبیه جیر شده بود...
 

ZOT

New member
چند سال پیش با خواهرم داشتیم کیک درست می کردیم...به من گفت مهتاب کله ات رو بیار جلو تا تخم مرغ رو بزنم تو کله ات تا بشکنه اما نامردی نکرد چنان تخم مرغ رو زد تو کله ام که تخم مرغه از سر و صورتم میچکید.....:14:
:riz481:
من یه شربتی رو اینجا تو قسمت شربت ها گذاشتم به اسم موخیتو ،خیلی شربت خوشمزه ای هست .
توی دستورش نوشته بود نعنا را بکوبید و بعد لیموی تازه هم اضافه کنین و بکوبین ... این بکوبین ها باعث شد تا به جای غذا ساز و هر چیز مدرن دیگری یک هاون برنجی (جنسش از فلز برنج هست ) رو که مال عهد بووووووووووق هست رو بردارم و بعد از کوبیدن نعنا بعلت نداشتن لیموی تازه ،همین آبلیموهای صنعتی ... رو اضافه کردم و کمی دیگه کوبیدم . یخ و شکر رو هم اضافه کردم .
به مامانم تعارف کردم ،گفت عزیزم من این اختراعاتت رو امتحان نمی کنم ،خودت بخور اگه خوب شده بده ما هم بخوریم .
ما هم برای اثبات مدعا یه لیوان (از اونا که خانوداگی هستن) تا تهش رو خوردم .
فقط احساس کردم کمی بوی فلز هاون رو گرفته ولی به مامانم که نمیشد بگم (از اول مخالف استفاده از اون هاون کذایی بودن) خلاصه مامانم هم یک ذره ازش خورد و تا بیاد بگه این چه بویی هست . منم به طرف روشویی دویدم و هرچی خورده بودم رو ...
هنوزم برام سواله که چی باعث شد اینقدر سریع مسموم بشم ولی خوب مامانم میگه آبلیمو باعث شده آلودگی از هاون پاک بشه (براق شده بود ) و همین تو رو مسموم کرده .
این آخرین سوتی ام بود .بقیه اش رو کم کم واستون می گم.

:smiliess (5):لیلا جان خواستی امتحان کنی یه ذره اش رو بخور مخصوصا در مواردی که مامانت هم هشدار داده !:14:
 

ZOT

New member
سلام دوستان
من یکی از آقایونی هستم که همه فک میکنن همیشه نیمرو میخورن!
اما بعد علاقم به شعر و شعر گفتن و بعد طراحی . نقشه کشی در حرفه ای اشپزی یه جورایی متخصصم!!
همه جور غذایی بلدم درست کنم،قورمه سبزی ، اب گوشت بز باش،میرزا قاسمی و...!تعجب نکنید!
یه خاطره هم اینکه شب ساعتای یک و دو بود رفتم سراغ پخت وپز که قورمه مرغ درست کنم(ما کردا میگیم قورمه با معادل فارسیش مشکل دارم)،بعد اینکه درست کردم مامانم که پلیس خونس بلند شد ببینه چکار میکنم وقتی دید غذا پختم اونم نشست بام خورد از دیدن تعجب مامانم خندم گرفت چون همش می پرسید چطو درستش کردی!!یه چیز دیگه اینکه مامانم اینا وقتی خونه نیستن واس من غذا اماده نمی ذاره و بم میگه میدونم گشنه نمی مونی!!:smiliess (3)::ad54ad:

آفرین و همین الان به همسر آینده ی شما تبریک عرض می کنم !:applause::applause:
 

ZOT

New member
یه بار سیب زمینی گذاشتم آب پز بشه که باهاش سالاد اولویه درست کنم
رفتم یه دقیقه بخابم که دیدم الان3 ساعته خوابیدم و سیب زمینی که هیچ.......قابلمهی مسی مورده علاقه مامانمم کاملا کبابی(منظور جزغاله)شده

:shocked::shocked::25r30wi:
 

ZOT

New member
به نظرتون اگر بخوایم بدون استفاده از روغن نیمرو درست کنیم چی میشه؟؟؟آشپز مورد نظر 5 ساله بوده گویا...:p جالبش اینجاست که نسوخته بود ولی خب اصلاً خوشمزه نبود...طعم اون ته دیگی هایی رو میداد که با تخم مرغ و نعناع درست میکنن:j58r36j3gcr4suxymup

:25r30wi::25r30wi:آفرین آفرین بدون کلسترول
 
آخرین ویرایش:

ZOT

New member
خاطره ی خودم یه کم طولانیه !
یه بار که امتحان آناتومی داشتیم و یه هفته تعطیل بودیم تو خونه فقط هر روز آناتومی می خوندم مامانم صبح یه چیزی می ذاشت تو زودپز و به من می گفت حواست به غذا باشه منم می گفتم باشه و می نشستم سر درس و در اتاقم می بستم و کلا یادم می رفت و مامانم که زنگ در و می زد یهو یادم می افتاد که اونموقع هم غذا جزغاله شده بود این اتفاق دوبار تکرار شد روز سوم باز هم همین اتفاق افتاد اما قبل از اینکه مامانم بیاد یادم افتاد و سریع زودپز رو شستم و همون غذا رو درست کردم اسفند هم دود کردم که بوی سوز نیاد ! آقا مامانم اومد و تا دید همه چی عادیه به بوی اسفند شک کرد ولی خبری از غذای سوخته نبود:4d564ad6: (غذاهای سوخته با اون اسفندهای سوخته تو سطل آشغال بود !:whistle:) گفت : دوباره سوخت گفتم : نه !! این بوی اسفند واسه چیه ! من :دی ضد عفونی! اما آخرش فهمید رفت سراغ سطل آشغال و دید و . . . ولی دیگه چیزی نگفت از فرداش من ساعتم رو میذاشتم رو زنگ که به غذا سر بزنم !
 
آخرین ویرایش:

AWWA

New member
من تا قبل از اینکه برم خوابگاه زیاد آشپزی نکرده بودم و اولین تجربه های حرفه ایم تو آشپزی همونجا بود که از دوستام یه چیزایی یاد گرفتم.تا جایی که هم اتاقیام میگفتن اگه یه روزی تو آشپزی به یه جایی رسیدی یاد ما باش که خیلی زحمتتو کشیدیم..بیچاره ها مجبور بودن دست پخت منو تحمل کنن(البته از اول تا آخرش فقط میخندیدیم و نمیفهمیدیم چی میخوریم!!!)
یه بار غذا سرخ کردنی بود و کلی روغن سوخته باقی مونده بود برای اینکه از شرش خلاص شم ریختمش تو مجرای فاضلاب آشپزخونه .....نمیدونستم روغن داغ مسیر لوله رو میبنده!آغا لوله گرفت و بعد بچه ها هرچی میشستن بالا میومد.یه گندی شده بود که نگو.....منم اصلا به روی خودم نمیاوردم که کار منه :whistle:
البته افرادی بودن که روی منو سفید کرده بودن...هراز گاهی یه صداهای انفجار مهیبی میومد میرفتیم میدیدم تن ماهی ترکیده:p
 
آخرین ویرایش:

nanaz

New member
خودم تا جایی که یادمه توی آشپزی اتفاقی برام نیفتاده همیشه غذام خوب شده.اما خواهرم خیییییییییییییییییییییییییییییلی آشپزیش بد بود غذاهاش همیشه یا میسوخت یا شور بود یا بی نمک . بار اولی که ماکارونی پخت،مامانم خونه نبود، از روی کتاب آشپزی درست کرده بود . یکی از مواد لازمش پنیر بوده . خواهر منم که :wacsmiley: نفهمیده منظورش پنیر پیتزاست رفته بود پنیر عادی توش ریخته بود. بعدم خواسته بود رنگارنگیش کنه رفته بود سبزی خوردن خرد کرده بود و توش ریخته بود . عاقا یه چیزی شد قابل خوردن نبود .:smiliess (5): . کلا غذا اختراع میکرد . هرچی دم دستش بود میریخت تو غذا.:dadad4: هر وقت مامان خونه نبود من و داداشم گرسنه میموندیم چون غذاهای خواهرمو نمیشد خورد. البته اینا مربوط به هزار و پونصد سال پیش هست و الان که ازدواج کرده دستپختش خیلییییی عالیه.
 

ZOT

New member
خودم تا جایی که یادمه توی آشپزی اتفاقی برام نیفتاده همیشه غذام خوب شده.اما خواهرم خیییییییییییییییییییییییییییییلی آشپزیش بد بود غذاهاش همیشه یا میسوخت یا شور بود یا بی نمک . بار اولی که ماکارونی پخت،مامانم خونه نبود، از روی کتاب آشپزی درست کرده بود . یکی از مواد لازمش پنیر بوده . خواهر منم که نفهمیده منظورش پنیر پیتزاست رفته بود پنیر عادی توش ریخته بود. بعدم خواسته بود رنگارنگیش کنه رفته بود سبزی خوردن خرد کرده بود و توش ریخته بود . عاقا یه چیزی شد قابل خوردن نبود .:smiliess (5): . کلا غذا اختراع میکرد . هرچی دم دستش بود میریخت تو غذا.:dadad4: هر وقت مامان خونه نبود من و داداشم گرسنه میموندیم چون غذاهای خواهرمو نمیشد خورد. البته اینا مربوط به هزار و پونصد سال پیش هست و الان که ازدواج کرده دستپختش خیلییییی عالیه.

منم خیلیییییییییی دوست دارم غذا اختراع کنم ! خوشمزه ام میشه ها:thumbsupsmileyanim: ولی نمیدونم چرا مامانم نمی خوره ! :(50):
 

Delaram92

New member
من یه بار بچه که بودم میخواستم نیمرو درست کنم تو ماهی تابه چند قطره اب بود گذاشتم رو شعله تا روغن ریختم آتیش بلند شد:25r30wi::25r30wi::25r30wi:
 

Delaram92

New member
چند سال پیش با خواهرم داشتیم کیک درست می کردیم...به من گفت مهتاب کله ات رو بیار جلو تا تخم مرغ رو بزنم تو کله ات تا بشکنه اما نامردی نکرد چنان تخم مرغ رو زد تو کله ام که تخم مرغه از سر و صورتم میچکید.....:14:

:25r30wi::25r30wi:
 
بالا