احساساتی شدید:rolleyessmileyanim:دوست عزیزaz ashpazi badam miyad
hamishe dust daram ye ashpaz tu khunam bashe man beram bargardam khune ghazam hazer bashe
ehsas mikonam ye zan kheyli karaye mohmtar az ashpazi dare:auizz3ffy9vla57584x
احساساتی شدید:rolleyessmileyanim:دوست عزیز
اخه اشپزی یه هنره و کار زنونه یا مردونه ای نیست!!در ضمن اگه برید یه سرچ کنید می بینید که اکثر اشپزای بزرگ دنیا آقایون هستن!
لطفا دعوای دختر پسر را نندازید
مرسی
[/QUOT
واسه هزاربار تجربه اش کردم
مخصوصا هنگاه سرخ کردن سیب زمینی و بادمجون
لازم به ذکره که قیلفه مامانم هم دیدنیه
دوست عزیز منظوری نداشتمman be onvane yek khanum
bazam migam
az ashpazi badam miyad
haftei yek bar baraye tafih dust daram
vali inke bekham karam bashe na
chon aslan khosham nemiyad vaghtam ro bezaram baraye ashpazi
dar zemn harkas ye nazari dare
man nazaram ro goftam:thumbsupsmileyanim:
به نظرتون اگر بخوایم بدون استفاده از روغن نیمرو درست کنیم چی میشه؟؟؟:thumbsupsmileyanim: آشپز مورد نظر 5 ساله بوده گویا... جالبش اینجاست که نسوخته بود ولی خب اصلاً خوشمزه نبود...طعم اون ته دیگی هایی رو میداد که با تخم مرغ و نعناع درست میکنن:j58r36j3gcr4suxymup
:riz481:چند سال پیش با خواهرم داشتیم کیک درست می کردیم...به من گفت مهتاب کله ات رو بیار جلو تا تخم مرغ رو بزنم تو کله ات تا بشکنه اما نامردی نکرد چنان تخم مرغ رو زد تو کله ام که تخم مرغه از سر و صورتم میچکید.....:14:
من یه شربتی رو اینجا تو قسمت شربت ها گذاشتم به اسم موخیتو ،خیلی شربت خوشمزه ای هست .
توی دستورش نوشته بود نعنا را بکوبید و بعد لیموی تازه هم اضافه کنین و بکوبین ... این بکوبین ها باعث شد تا به جای غذا ساز و هر چیز مدرن دیگری یک هاون برنجی (جنسش از فلز برنج هست ) رو که مال عهد بووووووووووق هست رو بردارم و بعد از کوبیدن نعنا بعلت نداشتن لیموی تازه ،همین آبلیموهای صنعتی ... رو اضافه کردم و کمی دیگه کوبیدم . یخ و شکر رو هم اضافه کردم .
به مامانم تعارف کردم ،گفت عزیزم من این اختراعاتت رو امتحان نمی کنم ،خودت بخور اگه خوب شده بده ما هم بخوریم .
ما هم برای اثبات مدعا یه لیوان (از اونا که خانوداگی هستن) تا تهش رو خوردم .
فقط احساس کردم کمی بوی فلز هاون رو گرفته ولی به مامانم که نمیشد بگم (از اول مخالف استفاده از اون هاون کذایی بودن) خلاصه مامانم هم یک ذره ازش خورد و تا بیاد بگه این چه بویی هست . منم به طرف روشویی دویدم و هرچی خورده بودم رو ...
هنوزم برام سواله که چی باعث شد اینقدر سریع مسموم بشم ولی خوب مامانم میگه آبلیمو باعث شده آلودگی از هاون پاک بشه (براق شده بود ) و همین تو رو مسموم کرده .
این آخرین سوتی ام بود .بقیه اش رو کم کم واستون می گم.
سلام دوستان
من یکی از آقایونی هستم که همه فک میکنن همیشه نیمرو میخورن!
اما بعد علاقم به شعر و شعر گفتن و بعد طراحی . نقشه کشی در حرفه ای اشپزی یه جورایی متخصصم!!
همه جور غذایی بلدم درست کنم،قورمه سبزی ، اب گوشت بز باش،میرزا قاسمی و...!تعجب نکنید!
یه خاطره هم اینکه شب ساعتای یک و دو بود رفتم سراغ پخت وپز که قورمه مرغ درست کنم(ما کردا میگیم قورمه با معادل فارسیش مشکل دارم)،بعد اینکه درست کردم مامانم که پلیس خونس بلند شد ببینه چکار میکنم وقتی دید غذا پختم اونم نشست بام خورد از دیدن تعجب مامانم خندم گرفت چون همش می پرسید چطو درستش کردی!!یه چیز دیگه اینکه مامانم اینا وقتی خونه نیستن واس من غذا اماده نمی ذاره و بم میگه میدونم گشنه نمی مونی!!:smiliess (3)::ad54ad:
یه بار سیب زمینی گذاشتم آب پز بشه که باهاش سالاد اولویه درست کنم
رفتم یه دقیقه بخابم که دیدم الان3 ساعته خوابیدم و سیب زمینی که هیچ.......قابلمهی مسی مورده علاقه مامانمم کاملا کبابی(منظور جزغاله)شده
به نظرتون اگر بخوایم بدون استفاده از روغن نیمرو درست کنیم چی میشه؟؟؟آشپز مورد نظر 5 ساله بوده گویا... جالبش اینجاست که نسوخته بود ولی خب اصلاً خوشمزه نبود...طعم اون ته دیگی هایی رو میداد که با تخم مرغ و نعناع درست میکنن:j58r36j3gcr4suxymup
خودم تا جایی که یادمه توی آشپزی اتفاقی برام نیفتاده همیشه غذام خوب شده.اما خواهرم خیییییییییییییییییییییییییییییلی آشپزیش بد بود غذاهاش همیشه یا میسوخت یا شور بود یا بی نمک . بار اولی که ماکارونی پخت،مامانم خونه نبود، از روی کتاب آشپزی درست کرده بود . یکی از مواد لازمش پنیر بوده . خواهر منم که نفهمیده منظورش پنیر پیتزاست رفته بود پنیر عادی توش ریخته بود. بعدم خواسته بود رنگارنگیش کنه رفته بود سبزی خوردن خرد کرده بود و توش ریخته بود . عاقا یه چیزی شد قابل خوردن نبود .:smiliess (5): . کلا غذا اختراع میکرد . هرچی دم دستش بود میریخت تو غذا.:dadad4: هر وقت مامان خونه نبود من و داداشم گرسنه میموندیم چون غذاهای خواهرمو نمیشد خورد. البته اینا مربوط به هزار و پونصد سال پیش هست و الان که ازدواج کرده دستپختش خیلییییی عالیه.
چند سال پیش با خواهرم داشتیم کیک درست می کردیم...به من گفت مهتاب کله ات رو بیار جلو تا تخم مرغ رو بزنم تو کله ات تا بشکنه اما نامردی نکرد چنان تخم مرغ رو زد تو کله ام که تخم مرغه از سر و صورتم میچکید.....:14: