تاپیک دربه در

nurse 82

New member
یک حرفی احسان علیخانی زد ٬ خیلی قشنگ بود .
گفت: از مرتضی پاشایی پرسیدم الان که میدانی بیماریت سرطان بدخیمه ودرمان نداره زندگیت چه فرقی کرده ؟

مرتضی گفت : زندگیم فرقی نکرده ٬ همون کارهایی را میکنم که قبلا میکردم ولی با شماها یک فرقی دارم ٬
قدر ثانیه های زندگیم را بیشتر می دونم و از هر ثانیه بیشتر از شما لذت میبرم .
قدر نگاه مادرم و لبخند پدرم را بیشتر از شماها میدونم .
هر ثانیه از عمرم را با عشق سپری میکنم چون هر لحظه ممکنه این نفس بره و بر نگرده ٬
چون میدونم دیگه فرصت جبرانی نیست باید بهترین باشم باید بهترین استفاده را بکنم
...
...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: AWWA

N@RVIN

Well-known member
کاش آدمها آنقدر که از ارتفاع می ترسند قدری هم از پست بودن می ترسیدند.
 

N@RVIN

Well-known member
دیده اید وقتی یک مداد را خیلی به چشم هایتان نزدیک کنید آن را دوتا می بینید ....!!! دلیلش این است که چشم هایتان لوچ می شود. اتفاقا روابط عاطفی میان آدم ها هم همینطور است ... وقتی از فرط دوست داشتن زیاد به یک نفر بچسبید، هر لحظه او را بخواهید و همه انرژی خود را فدای او کنید، احساساتتان لوچ میشود. یعنی یا خوبیهایش را دو دو تا می بینید یا بدیهایش را ... البته نتیجه یکسان است ... شما در هر صورت با واقع بینی خداحافظی کرده اید. مشکل اینجاست که آدم ها مداد نیستند...
یک عکاس مشهور در کتابش نوشته بود: یک عکس فوق العاده نتیجه فاصله ی مناسب عکاس به موضوع مورد علاقه اش است ...

پس برای داشتن یک رابطه ی فوق العاده همیشه به دنبال بهترین فاصله باشید نه نزدیکترین فاصله.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Nr1

goo

New member
خداوندا؛

دقیق یادم نیست آخرین بار؛

کی خود را پیدا کردم؛

اما خوب یادم هست؛

هر گاه که گم شدم؛

دستم در دست تو نبود ...
 
آخرین ویرایش:

N@RVIN

Well-known member
گاهی وقت ها “سکوت” بهترین حرف
و “نبودن ” بهترین حضور است . . .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: varia

mw.ashel

New member
دل که میگیره ، صدا هم میگیره
صدا با لیوانی آب باز میشه
اما دل . :sad:
 

love virology

New member
میون این همه کوچه
که به هم پیوسته
کوچه ی قدیمی ما
کوچه ای بن بسته
دیوار کاهگلی یه باغ خشک
که پر از شعرای یادگاریه
مونده بین ما و اون رود بزرگ
که همیشه مثل بودن جاریه

توی این کوچه به دنیا اومدیم
توی این کوچه داریم پا می گیریم
یه روز هم مثل پدربزرگ باید
تو همین کوچه بن بست بمیریم

اما ما عاشق رودیم، مگه نه؟
نمی تونیم پشت دیوار بمونیم
ما یه عمره تشنه بودیم، مگه نه؟
نباید آیه حسرت بخونیم
دست خسته مو بگیر
تا دیوار گلی رو خراب کنیم
یه روزی
هر روزی باشه دیر و زود
می رسیم با هم به اون رود بزرگ
تنای تشنمونو
می زنیم به پاکی زلال رود

ایرج جنتی عطایی
 

baran71

New member
ﯾــــﻪ ﻭﻗــﺘﺎﯾـــﮯ ﯾﻬـــﻮ ﺗﺼﻤﯿـــــــﻢ ﻣﯿﮕـــــﯿﺮﯼ ﻋــــــﻮﺽ ﺷــــﮯ !!!


ﭘــﺴــﺖ ﻫﺎﯼ ﺧﻨــﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻣﯿـــﺰﺍﺭﯼ !


ﻧﺸــــــــــﻮﻥ ﻣﯿــــــــﺪﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﯾﻨـــــﺪﻩ ﺍﻣﯿــﺪﻭﺍﺭﯼ !


ﺁﻫﻨـــﮓ ﺷــــﺎﺩ ﭘﻠــﮯ ﻣﯿﮑﻨـــﮯ !


ﻣﯿـــﺮﯼ ﺁﺭﺍﯾﺸﮕـــــﺎﻩ ... ﺑـــﻪ ﺭﻭﺯ ﻟﺒــــﺎﺱ ﻣﯿﭙــﻮﺷــــــﯽ !


ﺑــﺎ ﺩﻭﺳـــــــــﺘﺎﺕ ﺑﯿــﺮﻭﻥ ﻣﯿــــــﺮﯼ!


ﺷﯿﻄـــــﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨـــــﮯ !


ﯾــﻪ ﻣــﺪّﺕ ﺍﺩﺍﻣــــﻪ ﻣﯿـــــــﺪﯼ !!!


ﻭﻟـــــــــــــــــــﯽ ....


ﻫـــﻪ ﺧﯿﻠــﮯ ﺯﻭﺩ ﮐــــــﻢ ﻣﯿــــــﺎﺭﯼ !



ﺩﻭﺑـــﺎﺭﻩ ﺁﻟﺒــﻮﻡُ ﺁﻫﻨــﮕﺎﯼ ﻫﻤﯿﺸﮕـــﯿﺘﻮ ﭘﻠـــﮯ ﻣﯿﮑﻨــﮯ!


ﺩﯾﮕــﻪ ﺍﺯ ﺧـــــــــﻮﻧﻪ ﺑﯿـــﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿــﺮﯼ !


ﺯﻭﺩ ﻋﺼﺒـﺎﻧــﯽ ﻣﯿﺸــﮯ !



ﻫـــﺮ ﮐﺴــﮯ ﻣﯿــﺎﺩ ﺳﻤﺘــﺖ ﭘَﺴـِــﺶ ﻣﯿﺰﻧـــﮯ ﺣﺘــــﯽ ﺁﺩﻣـــﺶ !


ﺍﺯ ﺟــﺎﻫـــﺎﯼ ﺷـــﻠﻮﻍ ﻓــﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑـــﻨــﮯ !


ﺑـــﺎ ﺧــﻮﺩﺕ ﻟـَـﺞ ﻣﯿﮑﻨــﮯ!


ﻭ ﺑـﻪ ﺍﻧـــﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺗﻤـــﻮﻡ ﺍﻭﻥ ﻣﺪﺗـــﮯ ﮐﻪ ﺧــﻮﺩﺗـــﻮ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘـــﮯ


ﻭ ﺗﻈﺎﻫــﺮ ﮐـــﺮﺩﯼ !!!


ﮔـﺮﯾـﻪ ﻣﯿﮑﻨـــﮯ .....
 

baran71

New member
زیــاد تــحـویـلش بــگـیــری . . .
عــاشــق بـی مـحلــی هـای دیــگـران مــیـشـود . . . مــیـدونـی چــرا؟؟
چــون . . . خـوب بــودنِ زیـادی دل نــمـیبـره . . . دل مــیـزنـه
 
بالا