ساعت یک نصفه شبه ... حس پیاده روی شدید با یه رفیق پایه ...
خب الانم جزیی از شبانه روزه ...اینجا احساسات روزانهست وگرنه من پایهام
- - - Updated - - -
اینجا احساسات روزانهست وگرنه من پایهام
خب الانم جزیی از شبانه روزه ...
بعد باس پایه چایی هم باشیا ...
داداش اینایی که شما میگی ما سال 80 کشیدیم یعنی 14 ، 15 سال پیش ...داداش ما سربازیم الانم مرخصی ام غصه ی اینو دارم که پس فردا باید برگردم یگان. البته دیگه آخراس 45 روز دیگه تمومه.
حالِ من الان پایهی همه چیزه.
داداش اینایی که شما میگی ما سال 80 کشیدیم یعنی 14 ، 15 سال پیش ...
به سن ما که رسیدی اینا براتون خاطره میشه . غصه شو نخور نوکرتم .
من فقط می ترسیدم از جامعه نسوان باشی ، نصفه شبی حاج خانمم بزنه پخش زمینمون کنه ... خیالمون راحت شد ... بقیه ش مشکلی نیس ...
خوب نمی باشیم:65d6a5d6s: