ariyana
پسندها
2

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • ماهمیشه صداهای بلند را می شنویم...

    پر رنگ ها را می بینیم...

    آسان ها را می خواهیم...

    غافل از این که خوب ها سخت می آیند...

    بی رنگ می مانند و بی صدا می روند....
    سلام گلم.خوبی؟ خسته نباشی.ممنونم.درسا خوب پیش میره؟
    بله عزیزم ، واسه دخملم لباس عید خریدم و همش ازم خواست که لباس جدیدشو تنش کنم و عکسشو بذارو و منم که دلم نیومد گفتم من که قرار بود عید بذارم الان بذارم و دل دخمل نازمو نشکنم.رفته رفته بزرگ میشه و قرار هر چند وقت یه بار تا بزرگسالی شو بذارم دوستان ببینن که جیگرم چقدر نازه.
    موفق باشی.دوست دارم:rose:
    سکوی پرش و گزینش بهتر ، می تواند در هر گاه و جایی یافت شود . مهم آنست که تا آن زمان ، پاکی و شادابی خویش را نگاه داریم . حکیم ارد بزرگ
    آرزودارم بهاران مال توشاخه هاى ياس خندان مال توساده بودن هاى باران مال تو.آن خداوندي كه دنيا آفريد تاابد همراه وپشتيبان تو
    میگن اگه یک دوست جزئی از خاطرات خوب زندگیت بشه،برای بودنش ازش تشکر کن...
    متشکرم که هستی... :riz304:
    ممنون از شعرای قشنگی که فرستادی برام.مرسی:heart:
    همیشه یه یادت بودم و هستم و خواهم ماند،
    اما شاهدی ندارم بجز کلاغ باغ خانه مان، که آنهم حقیقت را به تکه پنیری میفروشد...!
    دور می ایستم اگر بخواهی
    همچون آخرین چراغ خیابان
    اما رشن....
    کفش های آخرین دیدارمان را برق انداختم... چقدر به پایم کوچکند!...
    و چه احساس قشنگی است وقتی ...

    تو رویاهایت را نادیده نمی گیری و لحظه های زندگی را به اعتبار توانایی هایت به پیش می بری.

    و این گونه زندگی با تلاش تو معنا می شود.

    هر روز شایسته ی آنی که حضورت را فریاد کنی تا

    دیگران احساس بودنت را به تمامی لمس کنند.

    به اوج می رسی وقتی بدانی، ارزش زیستن آن فرصتی است که

    در اختیار داری و بپذیر این پدیده ی بی نظیر تا چه اندازه تکرار ناپذیر است.
    گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی
    گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی
    گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات

    گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که !
    گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...!

    که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
    گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...

    گاهی دلگیری...شاید از خودت
    وقتي مرا در آغوش مي گرفت چشمانش را مي بست.

    نمي دانم از احساس زياد بود يا خود را در آغوش ديگري تصور مي كرد...؟
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا