8
پسندها
0

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • دو قدم مانده به رقصیدن برف
    یک نفس مانده به سرما و به یخ
    چشم در چشم زمستانی دگر
    تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
    یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما.
    آخرین لحظه های پاییزیت پر از خش خش آرزوهای قشنگ و من بهترین یلداها را برایت آرزو می کنم.
    پیشاپیش شب یلدا مبارک:rose:
    ميگن : هميشه لحظه خداحافظى ، صاحبخونه دم در ايستاده و به مهمونش لبخند ميزنه ،لبخند خدا گوارایتان. ..عيد سعيد فطر مبارک.
    دانی زچه رو دیده ما میگرید / در ماتم شاه اولیا می گرید
    تنها ز غمش اهل زمین گریان نیست / عیسی به فلک از این عزا میگرید
    با تسلیت ایام شهادت مولای متقیان
    در مناجات شبانه شبهای قدر را ،التماس دعا دارم:rose:
    خانه قلب من از خشت رفیقان برپاست/دیدگانم زگل روی رفیقان بیناست/روزگاریست که هرکس زکسی بی خبر است/بازهم بر دل مایادرفیقان برجاست.
    اشك در چشم من و ، ياد به دفتر مانده
    اين حسرت وغم، از تو به دل جا مانده
    گفتند زمان رفتنم نزديك است
    خنديدم و اين تبسم تلخ به لب ، جا مانده !
    انها كه نميدانستند از رفتن تو
    من رفته ام و ، فقط تنم جا مانده !
    k1nd
    92/4/26
    كاهي مرا از احساس خفه میکنی
    انقدر میمانم تا مرا رها ميكني!
    ياد تو باشد چه گفتي مرا
    باشم یا نباشم بامن مدارا ميكني
    باورش سخت است من ميدانم
    ولي روزي ميايد ميبيني تو
    اين گفته را نيز تو حاشا ميكني !
    k1nd
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا