سلام بااجازه ی صاحب تاپیک من هم داستانی جذاب ازامام هادی (ع)روبراتون نقل می کنم
میگویند: یکی از معجزاتی که دوست و دشمن آن را نقل کردهاند داستان شعبده باز هندی است که حقه بازی بی بدل بوده و اکثر فنون سحر و شعبده را به خوبی بلد بود. روزی متوکل ملعون به او گفت: «اگر در حضور من علی بن محمد را خجل سازی به تو هزار دینار می دهم.»
او هم قبول نمود و دستور داد تا او را با امام هادی علیه السلام بر سر سفره ای بنشانند. پس طبق گفته ی او عمل شد و متوکل امام هادی علیه السلام را دعوت کرد. پس وقتی که با آن حضرت بر سر سفره ای نشسته بود او منتظر نشست. وقتی که حضرت دست مبارک خود را به جانب نان دراز نمود، به سحر آن ساحر، نان به هوا رفت. امام هادی علیه السلام باز دستش را به نان دراز کرد و دوباره همان اتفاق افتاد. در مرتبه ی سوم که نان به هوا رفت، اهل سفره خندیدند. امام هادی علیه السلام متوجه عکس شیری که در پرده کشیده شده بود شد و فرمود: «ای شیر! این مجسم شوواین ملعون را بگیر.» پس ناگهان آن عکس شیر، مجسم و صاحب روح شد و از پرده جدا گردید و آن لعین را دریده و در کام خود فرو برد. سپس به اشاره ی آن حضرت آن شیر به جای اول خود رفته و به حال اول بازگشت. سپس امام هادی علیه السلام برخواست و قصد رفتن نمود. متوکل گفت: «خواهش میکنم که بنشینی و او را بازگردانی.» حضرت فرمود: «چون بنشینم دشمنان خدا را بر دوستان او مسلط میسازی! از بازگشت او قطع امید کن که بعد از این او را نخواهی دید.» و بعد به خانه خود رجوع فرمود. این معجزه ی شگفت انگیز از بعضی امامان معصوم علیهم السلام نیز نقل گردیده است
منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام هادی؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386
- - - Updated - - -
سلام بااجازه ی صاحب تاپیک من هم داستانی جذاب ازامام هادی (ع)روبراتون نقل می کنم
میگویند: یکی از معجزاتی که دوست و دشمن آن را نقل کردهاند داستان شعبده باز هندی است که حقه بازی بی بدل بوده و اکثر فنون سحر و شعبده را به خوبی بلد بود. روزی متوکل ملعون به او گفت: «اگر در حضور من علی بن محمد را خجل سازی به تو هزار دینار می دهم.»
او هم قبول نمود و دستور داد تا او را با امام هادی علیه السلام بر سر سفره ای بنشانند. پس طبق گفته ی او عمل شد و متوکل امام هادی علیه السلام را دعوت کرد. پس وقتی که با آن حضرت بر سر سفره ای نشسته بود او منتظر نشست. وقتی که حضرت دست مبارک خود را به جانب نان دراز نمود، به سحر آن ساحر، نان به هوا رفت. امام هادی علیه السلام باز دستش را به نان دراز کرد و دوباره همان اتفاق افتاد. در مرتبه ی سوم که نان به هوا رفت، اهل سفره خندیدند. امام هادی علیه السلام متوجه عکس شیری که در پرده کشیده شده بود شد و فرمود: «ای شیر! این مجسم شوواین ملعون را بگیر.» پس ناگهان آن عکس شیر، مجسم و صاحب روح شد و از پرده جدا گردید و آن لعین را دریده و در کام خود فرو برد. سپس به اشاره ی آن حضرت آن شیر به جای اول خود رفته و به حال اول بازگشت. سپس امام هادی علیه السلام برخواست و قصد رفتن نمود. متوکل گفت: «خواهش میکنم که بنشینی و او را بازگردانی.» حضرت فرمود: «چون بنشینم دشمنان خدا را بر دوستان او مسلط میسازی! از بازگشت او قطع امید کن که بعد از این او را نخواهی دید.» و بعد به خانه خود رجوع فرمود. این معجزه ی شگفت انگیز از بعضی امامان معصوم علیهم السلام نیز نقل گردیده است
منبع: عجایب و معجزات شگفتانگیزی از امام هادی؛ واحد تحقیقاتی گل نرگس؛ شمیم گل نرگس چاپ چهارم 1386