یه تخته، یه گچ، یه بغل حــــــــــــــــــــــرف دل...

solmaz-

New member
شبها فانوس دلت را روشن بگذار تا فرشته ها راه پاکترین کلبه را گم نکنند.:ad54ad::ad54ad:
 

shiva3322

New member
ایمان..امنیت..آرامش..سلامتی..پاک بودن..پاک ماندن..انسان بودن..بزرگترین نعمتهای خدایند... بزرگترین نیاز آدمها..خدایا خیلیا از این بزرگترینها غافلند و من از تو تنها همین بزرگترینهایی رو میخوام که تو حافظه ها کمرنگ شده اند
 

goo

New member
امان از این بوی پاییز و آسمان ابری

که آدم نه خودش میداند که دردش چیست و نه هیچ کس دیگر ......

فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ،دلت آغوش گرم تری میخواهد...


- - - Updated - - -

امان از این بوی پاییز و آسمان ابری

که آدم نه خودش میداند که دردش چیست و نه هیچ کس دیگر ......

فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ،دلت آغوش گرم تری میخواهد...
 

Asoo

New member


دست های کوچکش
به زور به شیشه های ماشین شاسی بلند حاجی می رسد
التماس می کند : آقا... آقا " دعا " می خری؟
و حاجی بی اعتنا تسبیح دانه درشتش را می گرداند
و برای فرج آقا " دعا " می کند....
 

Asoo

New member

هرگز فالگیر نبودم ،
تنها ..
می خواستم ،
دستت را بگیرم
 

Asoo

New member
بـاز در کـلبـه تـنـهـایـی خـویـش
عـکـس روی تـو مـرا ابـری کـرد
عـکـس تـو خـنـده بـه لـب داشـت
ولـی،
اشـک چـشـمـان مـرا جـاری
کـرد
 
آخرین ویرایش:

solmaz-

New member
فرشته از سنگ ميپرسه چرا از خدا نميخوا ي كه تو رو انسان كنه؟؟؟سنگ ميگه هنوز اونقدر سخت نشدم كه انسان بشم!!!!!
 

bioshimi@

Well-known member
چه شده؟
ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دوچشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست...
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟
 

bioshimi@

Well-known member
همیشه ک باشی خسته میشوند...مردمانی که اگر نباشی می گویند:بی معرفتی.....
 

Prof.Abdi

New member
ای نامه که میروی به سویش
از جانب من ببوس رویش:25r30wi::4d564ad6:
 

saeideh

New member
فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛

آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛

و آن وقت شما مقصـری …!
 

saeideh

New member
دیشب با خدا دعوایم شد ......

با هم قهر کردیم .....فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.....

رفتم گوشه ای نشستم .... چند قطره اشـک ریختم..... و خوابم برد.

صبح که بیدار شدم .... مادرم گفت...

نمیدانی از دیشب تا صبح چه " بارانـی" می آمد ....!!

 

saeideh

New member
نه اینکه زانو زده باشم …
نــــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
فقط تنهایی سنگین است !
 

solmaz-

New member
نه اینکه زانو زده باشم …
نــــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
فقط تنهایی سنگین است !
در این هیاهوی شلوغ
" یادت لحظه ای مرا گم نمیکند"
و به هرجا میروم پیش تر از من آنجاست !
:28:
 

bacillus.bs

New member
پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد
والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم
که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه
به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه
 

bacillus.bs

New member
دلتنگ کودکی
چقدر دلم هوای بهارانه ی
پر ز شادی بچگی را دارد!
چشمانم را می بندم؛
و
سوار بر بادبادک کاغذی دست سازم
به دورترها
به خیلی دورترها اوج می گیرم؛
از هفت سنگ دشوار
و
قایم باشک های نفس گیر دم غروب
خاک آلود؛
باز می گردم.
لی لی کنان
باز باران؛با ترانه را سر می دهم!
و مشتاقانه
از بارش دانه هایش
تر می شوم.
حباب های جمع شده در گودی سنگفرش
روبروی ایوان را؛
با نگاهم
می ترکانم.
دنبال کردن پروانه ها تا دوردست افق به وجدم می آورد.
از برآورده شدن آرزوهای کودکانه
از رقصیدن قاصدک
چنان شوری به دلم می نشیند؛
که هول می شوم
و یقین میبینم
از راه می رسد
و برآورده می کند؛
خیلی زود؛
خیلی زودتر از آرزوی بزرگ شدن
کوکی را.
و چقدر دلم
هوای بهارانه ی
پر زشادی بچگی را دارد!!!
 

bacillus.bs

New member
دلم برای پاکی دفتر نقاشی و گم شدن در آن
خورشید همیشه خندان، آسمان همیشه آبی
زمین همیشه سبز و کوههای همیشه قهوه ای
دلم برای خط کشی کناردفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز
برای پاک‌کن های جوهری و تراش های فلزی
برای گونیا و نقاله و پرگارو جامدادی
دلم برای تخته پاک‌کن و گچ های رنگی کنار تخته

برای اولین زنگ مدرسه
برای واکسن اول دبستان
برای سر صف ایستادن ها
برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته
دلم برای مبصر شدن ، برای از خوب ، از بد
دلم برای ضربدر و ستاره
دلم برای ترس از سوال معلم
کارت صد آفرین
بیست داخل دفتر با خودکار قرمز
و جاکتابی زیر میزها ، جانگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای لیوان‌های آبی که فلوت داشت
دلم برای زنگ تفریح
برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها
برای لی‌لی کردن ها
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم
برای اردو رفتن
برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن
برای تزئین
برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود
برای خنده های معلم و عصبانیتش
برای کارنامه…. نمره انضباط
برای مُهرقبول خرداد
دلم برای خودم
دلم برای دغدغه و آرزو هایم
دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام تنگ شده
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند کودکی ام را جا گذاشتم
کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟
 

bacillus.bs

New member
دل بسته به سکه های قلک بودیم

دنبال بهانه های کوچک بودیم

رویای بزرگ تر شدن خوب نبود

ای کاش تمام عمر کودک بودیم.

***
 
بالا