یا حسین

شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

siv2zZ_497.jpg


به یاد استاد قیصر امین پور شعری عاشورایی می نویسم چرا که او روحی ...
- چند بند از یک مربع ترکیب عاشورایی-

با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود

خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچ‌کس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس...

یا علی مدد
 
امان از دل غریبت خاتون...

sihRTM_535.jpg


اگر ح س ی ن برای تو، همیشه ترین عشقِ بی تکرار باشد،
ایمان بیاور که، همان یکبار عاشق شدن کافیست...
همه ی عمر اگر بی اویی ، غریبانه زیسته ای...
غریبی یعنی بی ح س ی ن در اسارتِ تن ماندن...
یک عمر زیستن بی ح س ی ن شام غریبان بی پایان است...
یک شام برای غریبی ات سوختن کم است ح س ی ن ...
غربت یعنی شام غریبانی که، کاروان عشق سفرِ شام را، در پی ســـری بر نــــــی آغاز کرد...
امان از دل غریبت خاتون...
 
وقتی آن کشته حسین فاطمه(علیهما السلام)باشد ؟ …

siXc3K_535.jpg


مَن قَتلَ نفساً بغیر نفس أو فَسادٍ فی الأرض فکأنّما قَتلَ النّاسَ جمیعاً …
پس چه باید گفت وقتی آن کشته حسین فاطمه – علیهما السلام – باشد ؟ …
و مَن أحیاها فکأنّما أحیا النّاسَ جمیعاً …
آقا نمی آیی ؟تا انتقام خونش را نگیری ما زنده نمی شویم …
———————-
پ.ن_ سوره مائده/32:… مقرّر داشتیم که هر کس ، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین
بکشد ، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس ، انسانی را ازمرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است…

اَللّـهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ
ای خدا غم و اندوه دوری آن بزرگوار را به ظهورش از قلوب این امت برطرف گردان و برای آرامش دل های ما به ظهورش تعجیل فرما
 
۱۹ أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلایَ.....

si79hf_535.jpg


أَلسَّلامُ عَلی مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَی الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَی الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَی الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَی الْمَنْحُورِ فِی الْوَری، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُری، أَلسَّلامُ عَلَی الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَی الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَی الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَی الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَی الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَی الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَی الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَی الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِی الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ،


سلام بر آن کسی که پرده حُرمَتش دریده شد، سلام برآن کسی که خونش به ظلم ریخته شد، سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد، سلام بر آنکه از جام های نیزه ها جرعه نوشید، سلام بر آن مظلومی که خونش مباح گردید، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد، سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد، سلام بر آن مدافعِ بی یاور، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالای نیزه رفته، سلام بر آن بدن های برهنه و عریانی که در بیابان ها(یِ کربلاء) گُرگ های تجاوزگر به آن دندان می آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن می گشتند،
قسمتی از زیارت ناحیه مقدسه
 
sib6tq_535.jpg


بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است؛که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است...
نه ظلم کن به کسی...نی به زیر ظلم رو ...که این مرام حسین(علیه السلام) است و منطق دین...
 
sivNym_448.jpg


السلام علی الحــُ سین علیه السلام

آه مولا
خسته ای خیس و خالی از خویشم
پیرهنْ زارِ چشم یعقوبم
دست در دست یوسفی امشب
سر به دیوار چاه می کوبم

آه مولا! کسی نمی داند
سایه ها آفتاب می نوشند
هر چه باران و رود و ا قیانوس
از لبان تو آب می نوشند

آه مولا! کسی نمی داند
تیر قلب تو را نمی دوزد
آتش از ترس آه سوزانت
خیمه های تورا نمی سوزد

ای نجات و نجابت دریا
هر چه دل بود، نوح می کردی
ای که با زخم های موّاجت
تیغ را قبض روح می کردی

از نگاه تو ماه، بالا رفت
آسمان سیاه را کُشتی
آه مولا! کسی نمی داند
گودی قتلگاه را کُشتی
...
تیر از بس که تشنه بود آن روز
در گلوگاه اصغرت افتاد
نعش رود فرات خون آلود
روی دست برادرت افتاد
...
آه مولا! کسی نمی داند
آب ها تشنه ی لبت بودند
لشکر شام وکوفه، تعدادی
از اسیران زینبت بودند

داشت بوی خرابه می آمد
کاروانت شبانه زخمی شد
دختر کوچکت که نه، امّا
شانه ی تازیانه زخمی شد
...
آه مولا! کسی نمی داند
آفتاب حجاز را بردند
مردم کوفه، ظهر عاشورا
آبروی نماز را بردند

من کنار تو خیمه خواهم زد
خسته ای خیس و خالی از خویشم
آه مولا! کسی چه می داند؟
شاید امشب تو آ مدی پیشم

از همان صبح روز عاشورا
شعرهای من از تو پر بودند
روی دفتر شهید می گشتند
واژه هایی که مثل حُر بودند

َ
سیدحافظ
 
و حسین شاید اکنون...

t50okdnlhrpx9f2rrkc.jpg


و حسین شاید اکنون نشسته در گوشه ای و می نگرد به نور آتش خیمه ها. تو گویی امشب در حرم حق، یک شب عادیست و هر کسی مشغول کار خودش است. کودکان گویی هنوز در دنیای کودکی شان سیر می کنند و در کنار پدرو مادر خود به بازی مشغولند، بزرگترها نیز به کارهای خود و مردان آسمانی تر از همیشه اند، اما گویی حسین (ع) برافروخته تر از همه است، او از نور شعله می کشد، شاید حسین نشسته است و به آسمان پرستاره ی کربلا می نگرد، گویی ستاره ها نازش را می خرند، دنیا چقدر خودش را برای حسین ع لوس کرده است، تو گویی بسان پرندگانی جلوی پای علی ع می خواهند مانع شهادتش شوند. و اما در آن سو، عده ای دیگر نیز آتش برافروخته اند، گویی برای غنائم فردایشان نقشه می کشند و همین حسین ع برای تک تکشان اشک می ریزد، برای گمراهی و بدبختی شان، برای آن که بر سردر جهنم ایستاده اند و رو به آن دارند، حسین ع اما برای کسانی دیگر هم بی صدا اشک می ریزد و اما اینبار نه نشسته! بلکه خم شده و از زمین خار می جوید، شاید برای ظلمی که قرار است در حق اهل بیت پیامبر شود، شاید حسین ع می گرید برای کودکان و زنان بی نوایی که قرار است در این نینوا از دست این ددان بگریزند و شاید اینجا حسین دوباره به آسمان می نگرد و خدای را مانند همیشه عاشقانه سپاس می گوید، چه پله ی بلندی خدا برایش ساخته است، پله ای که یک گام خونین می خواهد تا بام آسمان، پله ای که حیات اسلام به طی آن نگاشته شده است. اینجا چقدر همه چیز باهم پیوسته اند، سعادت و شهادت حسین و یارانش، قساوت و شقاوت دشمنانش، اسارت و جسارت به اهل بیتش و بغضی که فرو می رود و آهی که بیرون می آید. آه خدایا خدایا خدایا .... آیا آسمان و زمین تاب این همه قیامت را دارد؟! آیا فردا روز، شب خواهد شد؟! آیا زینب می تواند یک نگاه به سرهای برافراشته در آسمان بدارد و یک نگاه به زمین زیر پای دختران؟! آیا عرش بر زمین فرش نخواهد شد؟! آیا اهل بیت پیامبر نیز تاب این امتحان سنگین را خواهند داشت؟! و هزاران آیای دیگر.... وشاید اینجا مثل همیشه بر خدا توکل می کند و برای سربلندی عاشوراییان دعا می خواند و ذکر می گوید.
 
sirh42_336.jpg


بدعت نا متعارف قمه زنی از بدو ترویج در بین مردم چیزی به جز بدنامی برای دین مبین اسلام و مذهب شیعه به ارمغان نیاورده است ، هیچکس تاریخچه و اصل و فصل این عمل را نمیداند و حتی در زمان أئمه معصومین علیهم السلام و بعد از آن هم هم دیده و شنیده و نقل نشده است که کسی این کار را انجام داده باشد و یا أئمه معصومین علیهم السلام مردم را ترغیب به این کار کرده باشند و در حالی که عموم مراجع عظام تقلید این بدعت شنیع را نهی نموده و آن را حرام اعلام کرده و انجامش را به صلاح نداستنه اند متاسفانه باز هم هستند کسانی که چشم و گوش بسته راه کج میروند ... إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ - نور 19 .

بر من لباس نوکری‌ام را کفن کنید / نوکر بهشت هم برود باز نوکر است .
 
silMu8_497.jpg


آب را گل نکنید . . . شاید از دور علمدار حسین، مشک طفلان بر دوش، زخم و خون بر اندام،‌ می رسد تا که از این آب روان، پر کند مشک تهی، ببرد جرعه آبی برساند به حرم، تا علی اصغر بی شیر رباب، نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . ....
آب را گل نکنید . . . که عزیزان حسین، همگی خیره به راهند که ساقی آید، و به انگشت کرم،‌ گره کور عطش بگشاید . . .
آب را گل نکنید . . . ‌که در این نزدیکی،‌عابدی تشنه لب و بیمار است، در تب و گریه اسیر . . .
آب را گل نکنید . . . که بود مهریه مادرشان، نه همین آب که هر جای دگر، رود و نهری جاریست، مهر زهرای بتول است، از این است که من میگویم،‌آب را گل نکنید، آب را گل نکنید . . .
 
می شد تشنه از سر شط بلند نشود . وقتی گفتند آب بیاور ، می شد سیاهی هایی که دو سوی نهر ، پشت درختها بودند بشمارد و

حساب کند که نمی شود . شب پیش که فامیل هایش در سپاه یزید ، پنهانی امان نامه آوردند ، می شد کمی فکر کند قبل از اینکه

سرشان داد بزند : « می گویید من در امانم ، پسر فاطمه در امان نیست ؟ » . زیرک و شجاع بود و هوای همه چیز را داشت . پرچم را برای

همین داده بودند دستش . می شد به او تکیه کرد . "فقط پای برادرش که به میان می آمد وضع فرق می کرد" ، حساب یادش می رفت .

یادش میرفت با دندان نمی شود مشک را این همه راه برد . یادش میرفت همه ی سیاهی های پشت درختها تیر دارند و عمود آهنی .

یادش میرفت بی چشم و دست ، اسب را نمی شود برد سمت خیمه ها . می شد تشنه از سر شط بلند نشود . می شد آب را نریزد روی آب ولی" پای برادرش که به میان می آمد .... "


السلام علیک یا ساقی عطاشی کربلاء....
 
عذاب شمر در برزخ

مرحوم آیت الله سید مرتضی نجومی :

روزی علامه امینی به من فرمود : مدت ها فکر می کردم که خداوند متعال چگونه شمر را عذاب می کند و جزای آن تشنه لبی و جگر سوخنگی حضرت سید الشهدا (ع) را چگونه می دهد؟

شب هنگام خواب دیدم آقا امیر المومنین (ع) در صحرایی بسیار خوش آب و هوا روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستادم ، دو کوزه نزد ایشان بود فرمودند : این کوزه ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی فرمودند که بسیار با صفا بود ، استخری پر آب و درختانی بسیار با طراوت در اطراف آن بود که صفا و تلالو آب و شادابی درختان قابل توصیف نیست. کوزه ها را برداشته و به آن محل رفتم و آنها را آب نموده ، حرکت کردم تا به خدمت امیر المومنین باز گردم.

ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاد و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می شد دیدم از دور شخصی به من نزدیک می شود و هرچه به من نزدیک می شد هوا گرمتر می گردید گویی همه حرارت از آتش اوست.

در همان حال به من الهام شد که او شمر است وقتی به من رسید هوا به قدر گرم سوزان شده بود که قابل تحمل نبود

آن ملعون هم از شدت تشنگی در شرف هلاکت بود ، رو به من نمود که از من آب بگیرد من مانع شدم و گفتم :

اگر هم بمیرم نمی گذارم از این آب قطره ای بنوشی.

حمله شدیدی به من کرد و من مقاومت می نمودم ، دیدم الان کوزه ها را از من می گیرد آنها را به هم کوبیدم کوزه ها شکسته و آب آن به زمین ریخت ، چنان آب کوزه ها تبخیر شد که گویی قطره ای آب در آنها نبوده است.

او که از من نا امید شد رو به استخر نهاد من بی اندازه غمگین شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بنوشد و سیر آب گردد ولی تا به استخر رسید آب استخر چنان ناپدید شد که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده ، درختان هم کاملا خشک شد. او هم از استخر مایوس شده بود ، از همان راهی که آمده بود بازگشت .

هرچه دورتر می شد هوا رو به خوبی و خوشی و درختان و آب استخر به طراوت و شادابی اول بازگشتند.

به نزد حضرت امیر (ع) برگشتم فرمود : خدا در عالم برزخ اینگونه آن ملعون را عذاب می کند و اگر یک قطره از آب آن استخر را هم می نوشید از هر زهری تلختر و از هر عذابی برای او دردناکتر بود .
 
تمــــــــــــام شــــــــــــــــــد....
حسیــــــــــــــن کشتـــــــه شـــــد...

خدا حافظ ای برادر زینب...
 
امشب شب سکوته، شب بغض های خورده شده و... امان از اون بغضی که نباید بشکنه، امان از اون گریه ای که جوابش کتکِ، امان از دل زینب، امان...یا حسین
 
بالا