بهارک
پسندها
1

نوشته‌های نمایه آخرین فعالیت فرستادن‌ها درباره

  • چهل قدم با پیامبر
    (مهمان نوازی اش...)
    همان دم در نشست جمعیت زیادی مهمان پیامبر بودند
    اما او داخل خانه جایش نبود یک وقت دید پیامبر لباسش را
    آورده و میگوید رویش بنشین خاکی نشی!
    جریربن عبدالله هم آن را گرفت اما بوسید
    پیشاپیش عید مبعث مبارک
    شعر با یک مصرع "

    گاه گاهی دل من میگیرد
    و همین لحظه دلم ابری شد
    شعر شادی گفتم
    دل من شاد شد و اشکهایم جاری
    شعر من کوتاه است
    شعر من یک مصرع
    " و خدایی که در این نزدیکی است "
    k1nd
    91/9/9
    شما درست میگین،این افتخاره که شخص باسوادی مثل شما تو این سایت هست خوشحال میشم اگه اجازه بدین از اطلاعاتتون استفاده کنیم،البته در صورت صلاح
    دید.موفق و پیروز باشین
    مطمئننا خیلی چیزها رو تو این تایپیک نشه گفت.امیدوارم به تاریخ سر بزنید تا بیشتر آشنا بشین.
    تایپیک؟آخه من هدف اصلیم بحث نیست.بعضی وقتا یه چیزایی میبینم ،فقط میخوام به نویسنده بگم که اینطور که فکر میکنه نیست.نمیدونم حالا مثلا تایپیک بزنیم موضوش چی باشه؟:33:
    خواهش میکنم .بهارک منم چیزی نگفتم که...امیدوارم اطلاعاتم تونسته باشه کمک کرده باشه.
    تا زمانی که میتوانید سخن بگویید،
    بگذارید کلامتان مهر آمیز باشد!
    تا زمانی که ذهنتان کار میکند،
    اندیشه های پاک و مقدس داشته باشید!
    پیش از آنکه دستهایتان از حرکت باز بماند،
    هر اندازه که میتوانید ببخشید!
    اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند.
    دیگر تا آن نباء عظیم، اندک فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند.
    فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر.
    فرات تشنه ی مشکهای اهل حرم
    و بیابان تشنه ی خون امام
    و امام از هر دو تشنه تر است؛ امّا نه آن تشنگی که با آب سیراب شود ...
    او سرچشمه تشنگی است و می دانی، رازها را همه، در خزانه ی مکتومی نهاده اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی شود. امام سر چشمه راز است و بیابان طف، عرصه ای که مکنونات حجاب تکوین را بی پرده می نماید. مگر نه اینکه اینجا را عالم شهادت می نامند؟ و مگر از این فاش تر هم می توان گفت؟
    ( از کتاب فتح خون شهید آوینی)
    صبح شد و بانگ الرحیل برخاست و قافله عشق عازم سفر تاریخ شد.
    خدایا ، چگونه ممكن است كه تو این باب رحمت خاص را تنها بر آنان گشوده باشی كه در شب هشتم ذی الحجه سال شصتم هجری مخاطب امام بوده اند ،‌ و دیگران را از این دعوت محروم خواسته باشی ؟
    آنان را می گویم كه عرصه حیاتشان عصری دیگر از تاریخ كره ارض است .
    هیهات ما ذلك الظن بك ـ ما را از فضل تو گمان دیگری است .
    پس چه جای تردید؟ راهی كه آن قافله عشق پای در آن نهاد راه تاریخ است و آن بانگ الرحیل هر صبح در همه جا بر می خیزد.
    واگر نه ، این راحلان قافله عشق ، بعد از هزار و سیصد چهل و چند سال به كدام دعوت است كه لبیك گفته اند ؟
    الرحیل ! الرحیل !
    سلام دوست من ، چنانچه علاقه داشتی من جزواتی رو به عنوان درسنامه ارشد (میکروب و ویروس) به دانشجویان سال های قبل( رشته های میکروب، بیوتکنولوژی و ایمنی شناسی) دادم که خدارو شکر قبول شدند و رتبه های خوبی آوردند. اگر تمایل داشتید این جزوه رو داشته باشید برام پیام بگذارد هزینه میکروب (80 هزار ) و ویروس (50 هزار) است. براتون پست میکنم این درسنامه شامل سوالات از سال 75 تا 91 هست. لطفا از سایت bacteria1391.blogfa.com دیدن کنید.
    دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است .
    سلام عزیزم آره منم علوم پزشکی لرستان خوندم البته الان دیگه تموم کردم توی اون تاپیک جواب ندادم که پست بی ربط نباشه
    صاحب یک دیوارم
    بی در بی پنجره
    واین مفهومی است از خانه ای که من در
    در تصورات خویش ساخته ام
    تا با شما به نظاره بنشینم بر آنچه که
    که مینویسم ، و مینویسند بر آن ، و چنین است که
    آن دیوار هستی میابد به بودن ...!
    مرا یک لحظه مهمان باشید حتی
    اگر بر سایه دیوار کوتاهم باشد .
    k1nd
    نه تو می مانی و نه اندوه
    و نه هیچیک از مردم این آبادی...
    به حباب نگران لب یک رود قسم،
    و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
    غصه هم می گذرد،
    آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
    لحظه ها عریانند.
    به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز !
    سهراب سپهری
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
  • در حال بارگیری...
بالا