یادش به خیر بچگی ها
- نویسنده موضوع faranita
- تاریخ شروع
mohana
Well-known member
بی ربط نیست...
دانلود
قشنگ بود...خوشم اومد:rolleyessmileyanim:
دوست دارم تا بازم بچه باشم وقتی که عشق ما باد بادک بود
اون زمونی که معنی لذت توی تابستون آب خنک بود
دوست دارم تا بازم بچه باشم عاشق اون معلم بمونم
واسه لبخند کوچیک خانوم شب تا صبح درسامو خوب بخونم
عشق مثل خیس شدن زیر بارون
ترس مثه رد شدن از خیابون
شوق تعطیلی روز برفی
تو کوچه پس کوچه های تهرون
دوست دارم تا بازم بچه باشم رد بشم از دیوارای سنگی
صفرای آخرین امتحانو با یه دو بیست کنم با زرنگی
دوست دارم بچه باشم که شاید سر بشه این زمستون یه جوری
خستگی هامو از من بگیره
شوق عیدی و چهارشنبه سوری
دانلود
قشنگ بود...خوشم اومد:rolleyessmileyanim:
اون زمونی که معنی لذت توی تابستون آب خنک بود
دوست دارم تا بازم بچه باشم عاشق اون معلم بمونم
واسه لبخند کوچیک خانوم شب تا صبح درسامو خوب بخونم
عشق مثل خیس شدن زیر بارون
ترس مثه رد شدن از خیابون
شوق تعطیلی روز برفی
تو کوچه پس کوچه های تهرون
دوست دارم تا بازم بچه باشم رد بشم از دیوارای سنگی
صفرای آخرین امتحانو با یه دو بیست کنم با زرنگی
دوست دارم بچه باشم که شاید سر بشه این زمستون یه جوری
خستگی هامو از من بگیره
شوق عیدی و چهارشنبه سوری
monika.6
New member
monika.6
New member
چرا همیشه گذشته ها قشنگ تره؟ چرا همیشه دوست داریم به گذشته برگردیم؟ایراد از ماست یا !!!!
اگه میشد مثل بچگیامون امیدوار و شاد زندگی کنیم هیچ وقت حسرت اون دوران و نمیخوردیم اون زمانی که با کوچکترین چیزی شاد میشدیم امید به زندگی تو چشمامون برق میزد اگر هم روزی از کسی یا چیزی ناراحت میشدیم با گرفتن یه اب نبات از دست بابا جون همه چیز و فراموش میکردیم
با دیدن این تصاویر همه ی اون روزا از جلوی چشمام گذشت
هم ذوق کردم و هم دلم تنگ شد واسه اون روزا:sad:
اگه میشد مثل بچگیامون امیدوار و شاد زندگی کنیم هیچ وقت حسرت اون دوران و نمیخوردیم اون زمانی که با کوچکترین چیزی شاد میشدیم امید به زندگی تو چشمامون برق میزد اگر هم روزی از کسی یا چیزی ناراحت میشدیم با گرفتن یه اب نبات از دست بابا جون همه چیز و فراموش میکردیم
با دیدن این تصاویر همه ی اون روزا از جلوی چشمام گذشت
هم ذوق کردم و هم دلم تنگ شد واسه اون روزا:sad:
mohana
Well-known member
monika.6
New member
شاید ادم مثل بچگیاش بمونه منظورم یه قلب پاک و کودکانه ست ولی با گذر زمان خیلی چیز ها تغییر میکنه همین که درک و فهم ادم نسیت به محیط اطراف بیشتر میشه شاد بودن و سخت تر میکنه این مسئله و میتونیم تو خیلی از دوست های دوران کودکیمون ببینیم
mikhak s
New member
من اصلا دوست ندارم به دوران كودكيم و مدرسه برگردم:smiliess (12)::a2d3:
نوتر
New member
به افتخار همه بچه های دهه 60 که با یه تیکه نخ ساده تفریح میکردند و برا خودشون چه دنیای قشنگی داشتند.
نوتر
New member
یادش بخیر اون قسمت آبی پاکن برا خودکار بود که هیچ وقتم درست و حسابی که پاک نمیکرد . دفترمونم پاره میکرد.:sad:
monika.6
New member
واقعا؟ چرا؟
mikhak s
New member
خوشوم نمي آيد.ديگه
من بچه شيطوني بودم ولي خاطره چندان جالبي ندارم مخصوصا از راهنمايي به بعد:New (6): يه تاپيكي ديگه درموردش چيزايي گفتم:65d6a5d6s:
یادش بخیر بابرادرم تابستونها چقدر باهاش بازی میکردیم خیلی عالی بود ممنون:thumbsupsmileyanim:
این دیگه واقعا یادش بخیر بابرادرم سر بازیاش رقابت داشتم اتفاقا این دوتا بازی با بازی تانکها رو خیلی دوست داشتم.
ممنون باسیلوس جان همگی واقعا عالی هستن.:thanks:
ممنون آرام عزیز عالی بود نزدیک بود اشکم دربیاد:tsimuzpzwoap1t9y3o7
MOHAMMAD.R
New member
اون روزاها که خیلی بچه بودم وشیطون یه بار تو کوچه بازی میکردیم دختر همسایمون رو خیلی اذیت کردم تا آخر سر زد زیر گریه و مامانشو صدا زد منم که دست و دل باز رفتم سر کمد مامانو یکی از انگشتراشو اوردم دادم بهش که به مامانش شکایت منو نکنه آخه کار هر روزمون بود که سر به سرشون میزاشتیم از بس لوس بودن !!)
دختره همچین خوشحال شد منم جوری فیافه گرفته بودم انگار چیکار کردم!!
نهارمو که خوردم با همون قیافه ی حق به جانبم گفتم مامان اون انگشتر نگین فیروزه ایه بودا دیدم دستت نمیکنی دادم به این دختره نسترن,خیلی ادا در میاورد دلم براش سوخت!!
مامانم همچین حالمو جا اورد که دیگه ازین دست و دل بازیا نکنم!!!!)
)دختره همچین خوشحال شد منم جوری فیافه گرفته بودم انگار چیکار کردم!!
نهارمو که خوردم با همون قیافه ی حق به جانبم گفتم مامان اون انگشتر نگین فیروزه ایه بودا دیدم دستت نمیکنی دادم به این دختره نسترن,خیلی ادا در میاورد دلم براش سوخت!!
مامانم همچین حالمو جا اورد که دیگه ازین دست و دل بازیا نکنم!!!!
)اون روزاها که خیلی بچه بودم وشیطون یه بار تو کوچه بازی میکردیم دختر همسایمون رو خیلی اذیت کردم تا آخر سر زد زیر گریه و مامانشو صدا زد منم که دست و دل باز رفتم سر کمد مامانو یکی از انگشتراشو اوردم دادم بهش که به مامانش شکایت منو نکنه آخه کار هر روزمون بود که سر به سرشون میزاشتیم از بس لوس بودن !!
دختره همچین خوشحال شد منم جوری فیافه گرفته بودم انگار چیکار کردم!!
نهارمو که خوردم با همون قیافه ی حق به جانبم گفتم مامان اون انگشتر نگین فیروزه ایه بودا دیدم دستت نمیکنی دادم به این دختره نسترن,خیلی ادا در میاورد دلم براش سوخت!!
مامانم همچین حالمو جا اورد که دیگه ازین دست و دل بازیا نکنم!!!!
ههههههههههههههههه.......یه بار یه همچین کاریو داداشم با انگشتر من خواست انجام بده که موفق نشد....انگشترمو از تو جیب شلوارش پیدا کردم ههههههههههههههههههههه
Leyenda
Well-known member
اون روزاها که خیلی بچه بودم وشیطون یه بار تو کوچه بازی میکردیم دختر همسایمون رو خیلی اذیت کردم تا آخر سر زد زیر گریه و مامانشو صدا زد منم که دست و دل باز رفتم سر کمد مامانو یکی از انگشتراشو اوردم دادم بهش که به مامانش شکایت منو نکنه آخه کار هر روزمون بود که سر به سرشون میزاشتیم از بس لوس بودن !!
دختره همچین خوشحال شد منم جوری فیافه گرفته بودم انگار چیکار کردم!!
نهارمو که خوردم با همون قیافه ی حق به جانبم گفتم مامان اون انگشتر نگین فیروزه ایه بودا دیدم دستت نمیکنی دادم به این دختره نسترن,خیلی ادا در میاورد دلم براش سوخت!!
مامانم همچین حالمو جا اورد که دیگه ازین دست و دل بازیا نکنم!!!!
هههه...
چند وقت پیش برادرزادم اومده، میگه عمه، ازاین کلیپسا واسه منم میخری؟؟؟؟ میگم عمه جان اینا دخترونس...میگه خوب همینو میدی به من؟؟؟؟!!!!!
میگم اینا واسه دختراس!تو پسری!میخای چی کار؟؟؟
صاف صاف تو چشمای من نگاه میکنه، میگه واسه پارمیدا میخام!دوستم تو مهدکودکه
ainting:!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:65d6a5d6s: