کمی برای سادگی ام...

mw.ashel

New member
farapix_com_59be607ae75715deb05afb17b73651b9_21.jpg

 

memol

Member
روزهایم ، پُر می شوند ،
از تمامِ آنچه که نباید باشد !
و دائم ، خالی تر می شوند ،
از تمام آنچه باید باشد !
و من ، معلق می مانم ،
میانِ چیزهایی که هست و نمی خواهم ،
و چیزهایی که نیست و می خواهم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: saaabaaa

pariya

New member
هرگز روزت را با تکه شکسته های دیروز آغاز مکن!!!!
امروز روز دیگری است:thanks:
 

ROJO

New member
باور کردم نبودنت را ...

تو مال من نیستی...

قسمت دیگری بودی...



فدای دلم که مال مردم خور نیست
...



PicsArt_1388180690383.jpg
 

mw.ashel

New member
فـردا اگـر بـدون تـو بـایـد بـه سـر شـود
فـرقـی نـمی کنـد شب مـن کـی سحـر شـود

رنـج فـراق هست و امـید وصـال نیست
این"هست و نیست"کاش کـه زیر و زبر شـود

شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود

رازی نهفته در پس حرفی نگفته است
مگذار درد دل کنم و دردسر شود

ای زخم دلخراش لب از خون دل ببند
دیگر قرار نیست کسی با خبر شود

موسیقی سکوت صدایی شنیدنی است
بگذارگفتگو به زبان هنر شود
:dadad4:
 

mw.ashel

New member
آیا سکوت علامت رضاست...؟؟؟

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺳﮑﻮﺕ ﻋﻼﻣﺖ ﺭﺿﺎﺳﺖ ، ﺍﻣﺎ
ﻣﻦ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻪ !
ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ
ﺭﻧﺠﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺣﺮﻑ ﺑﺰﻧﯽ ...
ﺑﻌﺼﯽ ﻭﻗﺖ ﻫﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﭼﻮﻥ ﻭﺍﻗﻌﺎ
... ... ... ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍﺭﯼ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻮ ﻗﻊ ﻫﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﯾﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﻪ، ﮔﺎﻫﯽ
ﻣﻮﻗﻊ ﻫﺎﻡ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻩ.
ﺍﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﺳﮑﻮﺕ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ
ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﻏﻤﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻭﺟﻮﺩﺕ
ﺩﺍﺭﯼ، ﺗﻮﺻﯿﻒ ﮐﻨﻪ...
:dadad4:
 

Maryam.A

Well-known member
من، امیدی را در خود باور ساخته ام

تار و پودرش را، با عشق تو پرداخته ام

مثل تابیدن مهری در دل

مثل جوشیدن شعری از جان

مثل بالیدن عطری در گل

جریان خواهم یافت

***

**

راه خواهم افتاد

باز از ریشه به برگ

باز، از "بود" به "هست"

باز، از خاموشی تا فریاد !
 

21Tir

New member


غریب‌ترین زنِ عالمی

وقتی آغوشِ مردی وطنت می‌شود

و تو سرباز پیاده‌ای هستی

که به پایِ هیچ لشگری نمی‌رسی

وقتی با هر حمله‌ای، بی‌سرزمین می‌شوی

و یاد می‌گیری

برایِ زن بودن هم

باید مرد باشی!!!



نسترن وثوقی
 

NB92

New member
اين روزها کابوس هايم را همراه پوست ميوه ها و تفاله ي چاي درون نايلون هاي سياه ميريزم...
و هرشب راس ساعت 9 ميگذارم دم در ! بلکه ماشين شهرداري کمي آنها را از من دور کند...!
نمي گويم صبرم تمام شده...اما بسيار خسته ام...
"خدايا" هرگز در زندگي مانند حالا دلتنگت نبوده ام...آن هم در اين روزهاي کسالت بار...
چقدر خوب است...که با وجود اينهمه بزرگي بي نهايتت...انقدر بي وقفه نزديک و در دسترسي...و تو ميداني هربار به اين مي انديشم که بازگشت به سوي تو وعدالت تو خواهد بود...تمام اميدوآرامش عالم را درون خود احساس ميکنم...
دوستت دارم...


خداونـــدا تو مـــــــــــي داني که من دلواپس فرداي خود هســــــتم
مــــــــــــبادا گــم کنــــم راه قشـــــــنگ ارزوها را
مـــــــــــــــبادا گم کنــــم اهــــــــداف زيـــــــــبا را
دلم بيـــــن امـــــــــيد و نااميـــدي ميزنــــــــد پرســـــــــه،
مـــــــــــــرا تـــــــــــــنها تو نــــــــــــگذاري،خداونــــــــــدا.
 

swan20

New member
فراموش مکن تا باران نباشد رنگین کمان نیست
تا تلخی نباشد شیرینی نیست
و
گاهی همین دشواری هاست که از ما انسانی نیرومند تر و شایسته تر می سازد خواهی دید
آری خورشید بار دیگر درخشیدن آغاز می کند
 

swan20

New member
دیروز میگفتم :


مشقهایم را خط بزن … مرا مزن


روی تخته خط بکش … گوشم را مکش


مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن


هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر


اما کنون ..


مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر


مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان
 

Maryam.A

Well-known member
من یک عذرخواهی به <<خودم>> بدهکارم...
برای اینکه احساساتی بودم...
برای اینکه یک رو بودم...
برای اینکه غرورم را شکستم...
برای اینکه انسان بودم...
خودم... منو ببخش...!
 

marzi ba

Well-known member
از مرگ نترسید!

از این بترسید که وقتی زنده اید،

چیزی در درون شما بمیرد به نام "انسانیت"...
 

Ana67

Well-known member
به همین بغض لعنتی قسم نوبت گریه تو هم میرسه......
:sadsmiley:
 

leylii

New member
خداوندا
از بچگی به من آموختند همه را دوست بدارم
حال که بزرگ شده ام و
کسی را دوست می دارم
می گویند:فراموشش کن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: saaabaaa

leylii

New member
و عشق را
کنار تیرک راه بند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد...
روزگار غریبی است نازنین...
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد... شاملو
 

leylii

New member
دوست میدارم که با خویشان خود بیگانه باشم
همدم عقلم چرا همصحبت دیوانه باشم
دل به هر کس کی سپارم من در دلها مقیم
تا نتوانم شمع مجلس شد چرا پروانه باشم
آزمودم آشنایان را فغان از آشنایی
آرزومندم که با هر آشنا بیگانه باشم
مرغ خوشخوانم وگر در حلقه زاغان نشینم
کی توانم لحظه ای در نغمه مستانه باشم
مردمی گم شد میان آشنایان از تو پرسم
با چنین نامردمان بیگانه باشم یا نباشم مهدی سهیلی
 

leylii

New member
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ترا با لهجه گلهای
نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس
ازیک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس
تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
همین
بود آخرین حرفت
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم که چرا رفتی
نمی دانم چرا شاید خطا کردم
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه
معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت
تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود
و بعد از رفتنت انگار
کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد
رفت
کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور نخواهی برد
هنوز آشفته چشمان زیبای توام
برگرد
ببین که سرنوشت انتظار من
چه خواهد شد
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی ما بین اشک و حسرتو تردید
کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست
و من در اوج پاییزی ترین ویرانی
یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
 

baran1001

New member
ساده که باشی
همین که بدانی بربری و لواش چند است
کفایت میکند
نیازی به غذای چینی نیست
آبگوشت هم خوب است
 

baran1001

New member
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند
همان ها که برای همه لبخند دارند
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند
آدمهای ساده را
باید مثل یک تابلوی نقاشی
ساعتها تماشا کرد
عمرشان کوتاهاست
بسکه هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند یا
زمینشان میزند
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد
آدم های ساده را دوست دارم
بوی ناب “آدم” میدهند
 
بالا