کمی برای سادگی ام...
- نویسنده موضوع Artmis.a
- تاریخ شروع
FARNAZz
Member
ساعت هــــــــــــا
از این بــــــــیهوده بودن هـــــــــــا
از این بـــــــیتاب ماندن هـــــــــــا
از ایـــــــــن تـــــــــردید ها ، نــــــیرنگ هـــــــا
شکـــــ هــــــا خیانـــــــت ها
از ایـــــــــن رنــــگین کـــــــمان سرد آدمــــــــها
و از ایــــــــن مـــــرگ باور ها و رویـــــــا هـــــــــا
پــــــــــــریشانم ... دلـــــــــم پــــــــــــــــــــــــــــرواز می خواهد
از این بــــــــیهوده بودن هـــــــــــا
از این بـــــــیتاب ماندن هـــــــــــا
از ایـــــــــن تـــــــــردید ها ، نــــــیرنگ هـــــــا
شکـــــ هــــــا خیانـــــــت ها
از ایـــــــــن رنــــگین کـــــــمان سرد آدمــــــــها
و از ایــــــــن مـــــرگ باور ها و رویـــــــا هـــــــــا
پــــــــــــریشانم ... دلـــــــــم پــــــــــــــــــــــــــــرواز می خواهد
Asoo
New member
شاید ماهم روزی گم شدیم ...!!
برای آن روز ، قرارمان کنار آن مهمان خانه ای که،
نه من میدانم کجاست !
و نه تو سراغش را گرفته بودی...!!
فقط در اتاقِ زیرِ شیروانی،
لبه آن پنجره رو به درخت صنوبر ،
منتظرم باش ....!!!
بعد از طوفان ......
شاید روزی تمام مسافران آنجا
سراغ من وتو را بگیرند ......!!!
Asoo
New member
دلم می‌خواهد
به تنهایی از جاده‌ایی عبور کنم
که بازگشت ندارد
دلم می‌خواهد...
به تنهایی زیر درختی سُفره گسترم
که بی‌برگ است و کهنسال
به تجربه‌ی سالیان بی‌همراه
دلم می‌خواهد
در عمق رودی شنا کنم
که ساحلش ناپیداست
و بجز آب، من و خاطره‌ی عبور
یادی ندارد به همراه
...
می‌دانی
تنها با تنها ممکن است
ادامه‌ی راه
در فقدان گلبرگ خیال
در نبود شاخه‌ی آرزو
و در پاییز مضطرب از سرد زمستان
Asoo
New member
ڪآش یـــآ بــوבے !!
یـــآ اَز اَوَل نَـبــوבے!!
ایــــטּ کــهـ هَسـتــے و کِنــــارَم نیســـتیـ
בیوانهـــ اَم میکُنَــב
چـــه سَــפֿـتــه اَز بُـغض گَلو בَرב بِگیرے
بَعد بِهـِــــت بِگَـــטּ
لَباســ گــَرґ بِپوش سَرمآ نَخورے
مــے گَــטּ בِلـتــَنگـ نَباشــ
خــَבآی مَـــטּ
اِنـــگار بـِــ آب مــے گَــטּ خــــیس نَبــآش
asal 92
New member
بیشمارند آنهایی که نامشان آدم است...
ادعایشان آدمیت...
کلامشان انسانیت...
رفتارشان صمیمیت...
حال، من دنبال یکی میگردم که......
نه آدم باشد...
نه انسان...
نه دوست و رفیق صمیمی...
تنها صاف باشد و صادق...
پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن...
هیچ نگوید...
فقط همان باشد که سایه اش میگوید....
صاف و یکرنگ....
ادعایشان آدمیت...
کلامشان انسانیت...
رفتارشان صمیمیت...
حال، من دنبال یکی میگردم که......
نه آدم باشد...
نه انسان...
نه دوست و رفیق صمیمی...
تنها صاف باشد و صادق...
پشت سایه اش خنجری نباشد برای دریدن...
هیچ نگوید...
فقط همان باشد که سایه اش میگوید....
صاف و یکرنگ....
BBT
New member
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد .
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد .
سلامتی پسری که اندازه یه نگاه خیانت نکرد .
سلامت دختری که هیچی کم نذاشت ........سلامتی عشق پاکشون .... سلامتی او همه خاطره دیوونه بازی ها .... سلامتی دوستی که زیر آب پسرو با یه دروغ زد
سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرشو باور کرد ....سلامتی دختری که بیخبر خطش خاموش شد... سلامتی اون قسم ها اون دوست دارم هایی که
هیچوقت تحویل داده نشد ... سلامتی پسری که هر چی قشم خورد خواهش کرد اثری نداشت ....سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد ...
سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود بره خواستگاری ....سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش ...سلامتی اون شب ...سلامتی اون دوستایی که
به خاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندید تا جشن خراب نشه ... سلامتی اون خنده ی زوری ....سلامتی عروسی که خوشگل شده بود ... سلامتی عاقدی که
اومد .. سلامتی اون شناسنامه ها
... سلامتی بغض پسر ... سلامتی بار اول ... سلامتی بغض پسر...سلامتی بار دوم ....سلامتی بغض پسر.. سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی
روز عقدش گرفت و تو جیبش موند ... سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد ...سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه ...سلامتی اجازه
بزرگترها...سلامتی بله .... سلامتی بغض پسر ... سلامتی چشم خیس دوستا ...سلامتی بغض پسر ... سلامتی اون حلقه که جایگزینه حلقه پسر شد ...سلامتی
ماشین عروس ... سلامتی سستی زانو ...سلامتی سیاهی چشم ... سلامتی اون شب ... سلامتی پاکت سیگار ... سلامتی بغض پسر که شکست ... سلامتی فرداش
... سلامتی مهمونی که دختره گرفت ...سلامتی دوتایی که جمع شدن ...سلامتی اون پسر تو مهمونی ...سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت ...سلامتی
دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت ...... سلامتی دختری که گریه کرد ...سلامتی تیغی که تیز بود ..سلامتی رگ دست .. سلامتی
دختری که خودکشی کرد ....سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن ...سلامتی ملاقات تو بیمارستان .... سلامتی اون چند دقیقه تنها با دختر ... سلامتی چشم
های خیس ...سلامتی شرم دختر ....سلامتی صبر پسر ... سلامتی قسم هایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه زندگی اش خراب نشه ...سلامتی قسم جون پسر
... سلامتی قبول کردن دختر ....سلامتی لحظه خداحافظی ...سلامتی چشم های خیس .....سلامتی 7 ما هتنهایی ...سلامتی حرفایی که نمیشه گفت اما یه متن
شد، پست شد تا دلی اروم شه
سلامتی اامشب و در اخر سلامتی پسری که میخواد پشت ماشین عروس عشقش بوق بزنه
سلامتی پسری که یه روز عاشق شد .
سلامتی پسری که اندازه یه نگاه خیانت نکرد .
سلامت دختری که هیچی کم نذاشت ........سلامتی عشق پاکشون .... سلامتی او همه خاطره دیوونه بازی ها .... سلامتی دوستی که زیر آب پسرو با یه دروغ زد
سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرشو باور کرد ....سلامتی دختری که بیخبر خطش خاموش شد... سلامتی اون قسم ها اون دوست دارم هایی که
هیچوقت تحویل داده نشد ... سلامتی پسری که هر چی قشم خورد خواهش کرد اثری نداشت ....سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد ...
سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود بره خواستگاری ....سلامتی روزی که پسر دعوت شد به جشن عقد عشقش ...سلامتی اون شب ...سلامتی اون دوستایی که
به خاطر حال پسر بغض داشتن اما پسر خندید تا جشن خراب نشه ... سلامتی اون خنده ی زوری ....سلامتی عروسی که خوشگل شده بود ... سلامتی عاقدی که
اومد .. سلامتی اون شناسنامه ها
... سلامتی بغض پسر ... سلامتی بار اول ... سلامتی بغض پسر...سلامتی بار دوم ....سلامتی بغض پسر.. سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی
روز عقدش گرفت و تو جیبش موند ... سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد ...سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه ...سلامتی اجازه
بزرگترها...سلامتی بله .... سلامتی بغض پسر ... سلامتی چشم خیس دوستا ...سلامتی بغض پسر ... سلامتی اون حلقه که جایگزینه حلقه پسر شد ...سلامتی
ماشین عروس ... سلامتی سستی زانو ...سلامتی سیاهی چشم ... سلامتی اون شب ... سلامتی پاکت سیگار ... سلامتی بغض پسر که شکست ... سلامتی فرداش
... سلامتی مهمونی که دختره گرفت ...سلامتی دوتایی که جمع شدن ...سلامتی اون پسر تو مهمونی ...سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت ...سلامتی
دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت ...... سلامتی دختری که گریه کرد ...سلامتی تیغی که تیز بود ..سلامتی رگ دست .. سلامتی
دختری که خودکشی کرد ....سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن ...سلامتی ملاقات تو بیمارستان .... سلامتی اون چند دقیقه تنها با دختر ... سلامتی چشم
های خیس ...سلامتی شرم دختر ....سلامتی صبر پسر ... سلامتی قسم هایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه زندگی اش خراب نشه ...سلامتی قسم جون پسر
... سلامتی قبول کردن دختر ....سلامتی لحظه خداحافظی ...سلامتی چشم های خیس .....سلامتی 7 ما هتنهایی ...سلامتی حرفایی که نمیشه گفت اما یه متن
شد، پست شد تا دلی اروم شه
سلامتی اامشب و در اخر سلامتی پسری که میخواد پشت ماشین عروس عشقش بوق بزنه
Iris
New member
خبر به دورترين نقطه‌ي جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بي‌گمان برسد
شکنجه بيشتر از اين که پيش چشم خودت
کسي که سهم تو باشد به ديگران برسد؟
چه مي‌کني اگر او را که خواستي يک عمر
به راحتي کسي از راه ناگهان برسد ...
رها کني، برود، از دلت جدا باشد
به آنکه دوست‌ترش داشته ... به آن برسد
رها کني بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترين نقطه‌ي جهان برسد
گلايه‌اي نکني بغض خويش را بخوري
که هق هق تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که ... نه! نفرين نمي‌کنم
مباد به او که عاشق او بوده‌ام زيان برسد
خدا کند فقط اين عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد
marzi ba
Well-known member
قطره قطره اگر چه آب شدیم ابر بودیم و آفتاب شدیم
ساخت ما را همان که می پنداشت به یکی جرعه اش خراب شدیم
رنگ سال گذشته را دارد همه ی لحظه های امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت را همچنان می کشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید مژده ی تازه ی تو تکراری ست
یک نفر از غبار آمد و زد زخم های همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ی اضداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم ,هم نمی دانم از چه می نالم
راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشایی است
به غریبی قسم نمی دانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمده اند چهره هایی که غرقشان شده ام
میوه های رسیده ای که هنوز من به باغ کمالشان کالم
چندی نیست شعر هایم را جز برای خود نمی خوانم
شاید از بس صدایشان زده ام دوست دارند دوستان لالم کنند
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصل ها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست
حوّا ی من بر من مگیر این خود ستایی را
که بی شک تنها تر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد، در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست،
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر، آن را
در دست های بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر,اگر چه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
ساخت ما را همان که می پنداشت به یکی جرعه اش خراب شدیم
رنگ سال گذشته را دارد همه ی لحظه های امسالم
سیصد و شصت و پنج حسرت را همچنان می کشم به دنبالم
قهوه ات را بنوش و باور کن من به فنجان تو نمی گنجم
دیده ام در جهان نما چشمی که به تکرار می کشد فالم
یک نفر از غبار می آید مژده ی تازه ی تو تکراری ست
یک نفر از غبار آمد و زد زخم های همیشه بر بالم
باز در جمع تازه ی اضداد حال و روزی نگفتنی دارم
هم نمی دانم از چه می خندم ,هم نمی دانم از چه می نالم
راستی در هوای شرجی هم دیدن دوستان تماشایی است
به غریبی قسم نمی دانم چه بگویم جز اینکه خوشحالم
دوستانی عمیق آمده اند چهره هایی که غرقشان شده ام
میوه های رسیده ای که هنوز من به باغ کمالشان کالم
چندی نیست شعر هایم را جز برای خود نمی خوانم
شاید از بس صدایشان زده ام دوست دارند دوستان لالم کنند
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست
غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصل ها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست
حوّا ی من بر من مگیر این خود ستایی را
که بی شک تنها تر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد، در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من نه فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست،
من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر، آن را
در دست های بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر,اگر چه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
40):