پستی برای من و تنهایی های من(ariya.21)

hoorsa

New member
مرگ هر لحظه در کمین است
توطئه ها در میانم گرفته اند
من با مرگ زندگی کرده ام و با توطئه خو گرفته ام
اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم
هنوز خیلی کار دارم

چشم هایی که از زندگی عزیزترند انتظار مرا می کشند
"دکترشریعتی"
 

hoorsa

New member
جای پای رهروی پیداست
کیست این گم کرده ره ، وین راه ناپیدا چه می پوید؟
مگر او زین سفر ،زین ره،چه می جوید ؟
از این صحرا مگر راهی به شهر آرزویی هست؟
به شهری کاندر آغوش سپید مهر
به باران سحرگاهی خدایش دست و رو شسته ست.
به شهری کز همان لحظه ی ازل
بهر دامن مهتاب عشق
آرام بغنوده ست.
به شهری کش پلید افسانه ی گیتی
سرانگشت خیال از چهره ی زیبایش بزدوده ست
کجا؟ای رهنورد راه گم کرده
بیا برگرد
در این صحرا به جز مرگ و به جز حرمان کسی را آشنایی نیست
بیا برگرد آخر ، ای غریب راه
کز اینجا ره به جایی نیست
نمی بینی که آنجا
در پناه تک درختی خشک
ز ره مانده غریبی ،رهنوردی بی نوا ، مرده است
و در چشمان سردش
در نگاه گنگ حیرانش
هزاران غنچه ی امید پژمرده ست؟
نمی بینی که از حسرت
کمند صید بهرامیش افکنده ست
و با دستی که در دست اجل بوده ست
بر آن تک درخت خشک
حدیث سرنوشت هرکه این راه رود ، کنده ست :
« که من پیمودم این صحرا ، نه بهرام است و نه گورش»
کجا ای ره نورد راه گم کرده
بیا برگرد
در این صحرا به جز مرگ و به جز حرمان
کسی ر اآشنایی نیست
بیا برگرد آخر ، ای غریب راه
کز اینجا ره به جایی نیست
"دکترشریعتی"
 

mehran35

New member
دوستان عزیزم خاطره نویسی عالیه ولی چند تا شعر یا نوشته باحال هم در ستایش مرگ بنویسین حال کنیم
آخی چی شد به اینجا رسیدی رفیق ناباب ناکامی در زندگی یا شکست عشقی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟طفلی جوون مردم تعریف کن شاید بچه ها بتونن کمکت کنن!!!!!!!!!!
 

parnian24

New member
شکست عشقی معلومه سخته! خیلی ناراحت کنندست! البته اوایلش! الان دیگه زیاد روی من تاثیر نداره! البته همه اینجوری نیستناااا! ولی خب دفعات اول خیلی سخته!

اما دلیل و توجیه خوبی نیست برای خودکشی! هیچ چیزی نباید باعث خودکشی بشه! خودکشی یعنی چی؟ یعنی یه چیزی از زندگیت با ارزش تر بوده! پس برای چی زندگی کردی؟ فقط برای اون چیز؟ یعنی اون چیز از دست بره توهم از دست میری؟ این ضعفه! ضــــــــــعف!!
نه خودکشی به معنی این نیست که یه چیزی از زندگیت با ارزش تر بوده.آدم برای چیزای با ارزش تو زندگی خودشو نمیکشه بلکه بیشتر انگیزه ی زندگی پیدا میکنه.:13:وقتی خود کشی می کنن که بفهمن هیچ چیزی تو زندگی شون ارزش موندن و زنده بودن نداره....وقتی زندگی ارزشش رو از دست میده.وقتی میفهمی زندگی چقدر پوچه...وقتی میفهمی که توان زندگی کردن نداری،وقتی بفهمی که برای این زندگی ساخته نشدی...خودکشی از ضعف نیست:sad::tsimuzpzwoap1t9y3o7
 

mehran35

New member
بیخیال اگه فقط یه کم روانشناسی خونده باشید باید بدونید که صحبت خودکشی وعشق به مرگ در افرادی دیده میشه که نوعی اختلالات شخصیتی دارن اریا سرکارتون گذاشته!به نظرم بیشتر تو فکر جلب توجهه که اونم به علت اتفاقاتیه که واسش افتاده آخی....!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

Persian-Masoud

New member
نه خودکشی به معنی این نیست که یه چیزی از زندگیت با ارزش تر بوده.آدم برای چیزای با ارزش تو زندگی خودشو نمیکشه بلکه بیشتر انگیزه ی زندگی پیدا میکنه.:13:وقتی خود کشی می کنن که بفهمن هیچ چیزی تو زندگی شون ارزش موندن و زنده بودن نداره....وقتی زندگی ارزشش رو از دست میده.وقتی میفهمی زندگی چقدر پوچه...وقتی میفهمی که توان زندگی کردن نداری،وقتی بفهمی که برای این زندگی ساخته نشدی...خودکشی از ضعف نیست:::tsimuzpzwoap1t9y3o7

نع نگرفتی! :eek:fftopic:
من میگم خودکشی یه دلیل داره! درسته؟ اون دلیل چی میتونه باشه که از زندگی کردنت مهمتر هست؟ :p7977cujr38iyymsu8:
 

Taraa

Well-known member
زندگی یعنی فرصت

ارزش این فرصتو فقط وقتی درک میکنیم که دیگه نداشته باشیمش
 

ariya.21

New member
وای این رمانه خیلی فروش داره اسمشم بزاری

وقتی اریا جو زده میشوددددددددددد

حالا نمیشه از فکر این مردن دربیای تا ماروسکته ندی نمیمیری که

سلام ساراو چطوری کجا بودی هااااااااااااااااااااا؟نترس تو یکی سکته نمیکنی اگه من مردم تناردیه رو هم با خودم می برم که دیگه دستش بهت نرسه راحت شدی؟؟؟؟؟؟
 

ariya.21

New member
می پسندم پاییز را
که معافم میکند
از پنهان کردن
دردی که در صدایم می پیچد،
اشکی که در نگاهم میچرخد،
و همه گمان میکنند سرماخورده ام....
 

mehran35

New member
می پسندم پاییز را
که معافم میکند
از پنهان کردن
دردی که در صدایم می پیچد،
اشکی که در نگاهم میچرخد،
و همه گمان میکنند سرماخورده ام....
آخی چه پسری!
اگر دیدی جوانی بر درختی تکیه کرده
بدان عاشق شدستو یکی برجکشوهدف گرفته!
دمش گرم عجب دست ونشونی داشته!!!!!!!!!!!!!
 

ariya.21

New member
مرگ هر لحظه در کمین است
توطئه ها در میانم گرفته اند
من با مرگ زندگی کرده ام و با توطئه خو گرفته ام
اما اکنون و این چنین نمی خواهم بمیرم
هنوز خیلی کار دارم
چشم هایی که از زندگی عزیزترند انتظار مرا می کشند
"دکترشریعتی"
 

ariya.21

New member
دوستان اینجا چه خبره؟کی میخواد خودکشی کنی؟هم کلاسی دوره کارشناسیم کیه؟؟؟؟ یکی کمک کنههههههههههههه
 

gordf891

New member
عجب:smiliess (11):
بابا بیخیال
این همه چیزای مهم هست تورو خدا نگا چطور ذهن خودتون رو مشغول کردین!
فک کردین چقد دیگه زنده این؟؟بابا دنبال جمع کردن توشه باشین واسه اون دنیاتون-دنیا محل عبوره نه موندن و خوش به حال اون کسی که توشش بیشتره-اما حالا این که بیاین یکسره حرف از مردن بزنین جز اینکه از برداشتن توشه بازبمونید هیچ اتفاق دیگه نمیوفته چه انگیزه ای بالاتر از اینکه تو تا چند وقت دیگه قراره به ملاقات خدا بری و هنوز نه لباس درستی پوشیدی نه عطری زدی نه سلمونی رفتی هیچی هم که نخریدی اینا همه انگیزست واسه زنده بودن-دنیای امروزی داغونه اما تو دنیاتو خوب بساز-دیدن بعضی مسائل دل آدمو به درد میاره اما دلیل نمیشه که تو دست از کار بکشی-همه ما رو خدا با هدف خاصی آفریده و با توجه به اون یکسری استعدادها رو در ما قرار داده که باید آنها رو به کار بگیریم
بزار من از بالا منبر بیام پایین:riz277:
خب
دنیا چرا ادامه رمانتو نمینویسی
در ضمن آریا اصلا قصد خودکشی نداره این حالتی هم که در اون پیدا شده طبیعیه و تو سن ما زیاد اتفاق میوفته.:black_eyed:
 
آخرین ویرایش:

Taraa

Well-known member
03.jpg
 

دنیا

New member
خدایافقط یکساعت درحال خواهش کردم بودم که صدای پدرموشنیدم خانم گفتن این برگه بدم به شمابرای تحویل گرفتن دخترم خانم مسن برگه گرفت دستش نگاهی بهش کردوگفت جنازه یک ساعت دیگه بیاتحویل بگیربابام اشک توچشماشوگرفت وزیرلب گفت اسمش دنیاست دخترم اسمش جنازه نیست سرشوانداخت پایین وباقامت خمیده رفت بیرون .هیچوقت بودنتونودرک نکردم الان که دارم میرم میفهمم چه قدربرام عزیزبودیداماحیف فرصتی ندارم که حتی دستاتونوببوسم وبگم ممنونم ...........
روزبعدجماعت زیادی دنبال بدن بی جون من داشتندراه میرفتنداکثرشونونمیشناختم چه مردم جالبی داریم تازنده ایم پیشت نیستندامابعدمردندهمه به یادت می افتندصدای جیغ مادرم هنوزتوگوشم خواهرم سروروش پرخاک بودپدرم زل زده به زمین تموم وزنشوانداخته بودرودست عموم وباکمک اون قدم برمیداشت باباایکاش گریه کنی اینطورعذاب میکشی همه بودندهمه کسایی که نیازبه حلالیتشون داشتم رفتم کنارزن عموم چشماش پراشک بودخدایایعنی میشه منوبخشیده باشه سمیه دیدم دویدم طرفش اونم داشت گریه میکردایکاش منوببخشی سمیه جان بین جمعیت راه میرفتم هربارکناریکی می ایستادم ومیگفتم ایکاش ببخشدم.........یه لحظه رفتم توفکرچه قدراحمقم اگروقتیکه فرصت داشتم درست رفتارمیکردم الان کارم گدایی نبودگدایی هستم که هیچ کس صدای خواهشمونمیشنوه کسی به گدایی که صداشونمیشنوه کمک نمیکنه خدایاچیکارکنم.......
همه یه جاجمع شده بودندچرادیگه راه نمیرند جلورفتم هرچه قدرجلومیرفتم ترس وحشتناکی وجودمومیگرفت ازبین جمعیت ردشدم یکدفعه شوکه شدم تاچندلحظه نفهمیدم کجام خدایااین کابوس کی تموم میشه چراهرچی جلوترمیرم بدترمیشه خدایاکمکم کن این یکی فراموش کرده بودم لحظه وحشتناکی بود..............
 
آخرین ویرایش:

sara77

New member
آخرین ویرایش:

ariya.21

New member
چرا پست من تعطیل شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بذارین براتون مطالب با حال بذارم
 
بالا